آنچه بايد قبل از خريد يك فلش بدانيم
جولای 29, 2008نجوم آماتوری را چگونه آغاز کنیم؟
جولای 30, 2008در این مطلب برآنیم تا به حادثه ای مجهول و مرموز در عصر هخامنشیان بپردازیم.
همانطور که حتما در اکثر کتب و نیز سایت ها و وبگاه های اینترنتی مشاهده کرده اید بحث تاریخی در جریان است در مورده جشن پوریم یهودیان و ریشه های آن و اینکه آیا واقعیت دارد یا خیر؟
جشن پوریم یهودیان به مناسبت پیروزی یهودیان بر عده ای از ایرانیان صاحب قدرت در زمان حکام هخامنشی که قصد هجوم به آنان و کاهش قدرت آنان را داشتند ایجاد شده و البته در مورده همین موضوع نیز بحث میباشد!
نظرات تاریخی پیرامون این موضوع گوناگون و بعضا افسانه ای است که هیچ منبع موثقی ندارد و شاید هیچوقت نداشته باشد!.در این مجال ما می خواهیم به این نظریات گوناگون پرداخته و شما را نیز از این اختلافات فاحش آگاه و آگاه تر نمائیم و قضاوت نهایی را نیز برعهده خود شما عزیزان می نهیم تا نظر بدهید.
خوشبختانه مطالب و مقالات متعددی برای آشنایی بیشتر عزیزان با این موضوع ، هم در انجمن تاریخ سایت دانشجو و هم در دیگر فضاهای مجازی قرار گرفته که برای تکمیل اطلاعات می توانید به این منابع مراجعه کنید ، هرچند بحث ما در مورده درستی و یا نادرستی و یا تا حدودی مخدوش بودن همین قسم مطالب میباشد!
در اینکه جشن پوریم وجود دارد و دلیل آن به دست آوردن موفقیتی بزرگ توسط یهودیان ایرانی بر ایرانیان آریایی میباشد شکی وجود ندارد.اما کسی به درستی از چگونگی این موفقیت باخبر نیست و اگر مقیاس را نظر مورخان و مطالب آنان قرار دهیم با تناقضات آشکاری برخورد می نمائیم که هم اکنون شما را با این دست مطالب به صورت یکجا آشنا میکنیم و البته ما این روایت را که جشن پوریم به خاطر داستان مردخای و استر به وجود آمده قبول داریم و این مطلب را موضوع تحقیق قرار داده ایم.
آرامگاه استر و مردخای در همدان
در نقلی آمده است که وزیر دربار خشایار شاه (هامان) نقشه ی قتل خشایار شاه را در سر میپرورانده و قصد به دست آوردن قدرت را دربار هخامنشی داشته است.
در این زمان فردی به نام مردخای به واسطه حضور عمو زاده اش استر ( نام اصلیش هدسه بوده که چون یهودی بودناو را اشکار میکرده اسمش را تغییر داده و البته بنا به روایتی خود خشایار شاه عبدا نام او را استر میگذارد) در حرمسرای شاهی به عنوان ملکه از ارج و قربی برخوردار بوده و به دربار رفت و آمد داشته و روزی سخن دو شربت دار شاه را به زبان کلدانی شنیده که در حال زمینه سازی برای ریختن سم در شربت شاه هستند (خشایار شاه معمولا بیش از حد میگساری و شراب نوشی میکرده است و این یکی از عاداتی بود که به واسطه حضور در حرمسرا و تربیت شدن توسط آنان در وی و دیگر شاهان بوجود می آمده)
و چون از این موضوع اطلاع می یابد به وسیله استر آنرا به اطلاع شاه می رساند و این دو نفر به مجازات می رسند اما هامان به واسطه قدرتی که داشته مانع از کشف هویت اصلی توطئه گران که همانا خود اوست میگردد.
خشایار شاه این خدمت بسیار بزرگ مردخای را در دفتر یادبود سلطنتی برای ادای پاداش به نام مردخای درج می کند و مراتب حق شناسی را اظهار می دارد.از طرف دیگر هامان که زخم خورده ی مردخای هست و او را مسبب به ثمر ننشستن توطئه اش می بینید در مقام دفع و قتل او بر می آید و در تصمیمی بی رحمانه تصمیم به قتل عام کلیه یهودیان میگیرد و پیش شاه رفته و می گوید که در میان ملت ما قومی هست که در تمام مملکت پراکنده گشته و شرایع ایشان مخالف همه قومهاست و شرایع پادشاه را به جای نمی آورند ، اگر پادشاه را پسند آید حکمی صادر شود که ایشان را هلاک سازند و ده هزار وزنه نقره به دست غلامان خواهم داد تا آنرا به خزانه پاشداه بیاورند.به این وسیله هامان شاه را فریب داده حکم قتل یهودیان را می گیرد و به وسیله ی منجنیق و ساحران قرعه کشی کرده و روز 13 ماه آذار را برای قتل عام یهودیان معین می کند و به وسیله ی نامه نامه به 127 حکمران کشور اطلاع می دهد که در روز موعود دستور را اجرا نمایند در این حین خوشبختانه (دقیقا نقل به مضمون کرده ام!) یک نسخه از آن نامه به دست مردخای می رسد و او به استر خبر می دهد.
استر نیز به نزد شاه می رود و از او میخواهد که شاه و هامان را به ضیافتی دعوت نماید و شاه نیز با مسرت قبول می دارد.پس از صرف نهار هامان با شادی به منزل می رود و دستور آماده کردن داری به بلندی 50 ذراع را می دهد که فردا صبح مردخای را بر آن به دار آویزد.
ملکه آن دو را برای ضیافت ناهار فردای آن روز نیز دعوت کرده بود.در این اثنا شاه دفتر خاطرات سلطنتی را ورق میزند و چشمش به خدمت بزرگ مردخای می افتند و تصمیم میگیرد فردا پاداش او را بدهد.صبح همان روز هامان برای کسب اجازه ی اعدام مردخای به دربار آمده و اجازه ی حضور میطلبد.قبل از شروع صحبت هامان شاه به او می گوید که هامان اگر کسی خدمتی بس قابل تقدیر نسبت به شاه کرده باشد که سزاوار پاداش بزرگی باشد چه باید کرد؟ هامان که فکر میکند منظور شاه خود وی است میگوید: شخصی را که پادشاه به تکریم او میل دارد باید لباس ملکوانه بپوشاند و تاج شاهی بر سرش بگذارند و بر اسب سوار کنند . درک وچه ها بگردانند و پیشاپیش او جار بزنند با هرکسی که پادشاه علاقه مند به تکریم اوست این چنین خواهد بود.
آنگاه پادشاه به هامان امر می کند که این کار را در مورد مردخای یهودی معمول دارد و هرچه گفته است چیزی کم نشود.هامان پس از انجام این کار و تشویق شاهانه از مردخای با وضعی ناگوار و اوقات تلخ به خانه می اید و از یادش میرود که ظهر محلس ضیافت ملکه دعوت دارد.وقت حضور به مجلس ملکه میگذرد که خواجه سرایان پادشاه می رسند تا هامان را نزد شاه ببرند.پس پادشاه و هامان نزد استر ملکه به ضیافت می روند.
پس از صرف ناهار خشایار شاه میگوید که هر تقاضایی داری بکن ، اگرچه نصف مملکت باشد! استر جواب میدهد که پادشاها اگر در نظر تو التفات یافته ام جان من به تقاضای من و قوم من به درخواست من به من بخشیده شوند زیرا که من و قوم من به سعایت اشخاص فروخته شده ایم که هلاک و نابود گردیم.پادشاه میگوید آن کیست و کجاست که چنین جسارتی کرده است؟!!!!!! استر عرض میکند که دشمن همین هامان شریر است.پس هامان به دار 50 ذراعی که خود ترتیب انرا داده بود حلق اویز میشود و 10 پسر او که در ولایات مختلف اشتغال داشتتند برای جلوگیری از شورش به امر شاه دستگیر و کشته میشوند و ظرف دو روز 800 نفر دیگر هلاک میگردند تا از شورش دیگران نیز جلوگیری به عمل آید.
در این هنگام مردخای تصویب نامه ای رسمی و شرعی صادر میکند و مقرر میدارند که برای شکرگذاری به درگاه خدا که این چنین رحمت و کرامت بزرگی به یهودیان فراهم نموده است در روز سیزدهم ماه آذار که روز قتل عام تعیین شده بود تمام یهودیان در هرکشوری که هستند روزه بگیرند و به درگاه خدا استغثار و توبه نمایند.
تصویر خشایارا شاه و استر که در یک فیلم نشان داده شده ، فیلمی در مورده همین رویداد!
دوستان این تنها گوشه ای از این روایت بسیار مشکوک است.چون این اولین نقل قول است ما فعلا توضیحی در رد و یا تایید تک تک جزئیات آن نمیدهیم هرچند ناگفته پیداست که در این متن به شدت از یهود و یهودی گری طرفداری شده و آنان را درمواردی بزرگتر و در مواردی کوچکتر از واقع نشان داده اند تا مظلومتر به نظر برسند.
این مطلب را فعلا به حال خود وا میگذاریم تا روایت بعدی.
روایت دیگر نیز باز هم با خشایار شاه و مردخای و استر شروع می شود اما ماجرای قتل و توطئه خشایار شاه در کار نبوده است . این شما و این هم روایت:
هامان در این روایت یکی از اعضای بلند پایه سلسله هخامنشیان که وزیر دربار محسوب می شود که از دخالت های بی حد و حصر یهودیان و حرمسرای شاه در امور مملکتی به جوش و خروش آمده و همراه عده ای دیگر از بزرگان قصد کوتاه کردن قدرت بیش از حد آنها را دارند که ابتدا هدفشان را یهودیان قرار می دهند و دستور به قتل عام یهودیان ساکن ایران می دهند.
لازم به ذکر است که اوضاع مملکتی ایران به سبب سست اراده ای شاه که آن نیز به دلیل تربیت وی در حرمسرا و توسط زنان و خواجه سرایان بوده به وضع بدی افتاده و روز به روز به افول خویش نزدیکتر می شود و البته در پناه این موضوع و حکومت حرمسرا بر ایران! اقوام گوناگون زنانی در حرمسرا دارند و این وضع به مذاق بزرگان خوش نمی آید زیرا هر یک در پی نفوذ خویش است و گاها زنانی به غیر از هخامنشیان در دربار قدرت میگیرند.
مانند روایت قبلی هامان اجازه ی چنین کاری را از خشایار شاه میگیرد و البته عینا مانند روایت قبلی مردخای از این موضوع باخبر میگردد ( در روایتی دیگر گفته شده که به وسیله جاسوسی یک زن یهودی و عشوه گر از شخصی از بزرگان نزدیک به هامان مردخای مطلع میگردد) و استر را مطلع میسازد.اما باید گفت که کسی از هویت اصلی مردخای و استر باخبر نبوده است و مردخای تنها به دلیل نفوذ خود وارد دربار میشده نه اینکه فامیل ملکه است.
استر به نزد خشایار شاه می رود و او و هامان را به ضیافت دعوت میکند زیرا ضعف شاهان به خصوص خشایارشاهانی را!! به خوبی می داند و در این مراسم استر با مست شدن خشایار شاه از موضوع استفاده کرده و زودتر از اینکه هامان بخواهد حکم نهایی و قطعی قتل عام را بگیرد دستور به قتل هامان و طرفداران او را به دست می آورد و چون استر و مردخای از روز اجرای حکم بر علیه خودشان باخبر بوده اند به همین منظور برای نشان دادن ضرب شست خویش همان روز را برای اجرای برعکس حکم انتخاب میکنند و البته همین روز (13 ماه آذار) به عنوان روز جشن یهودیان برقرار میگردد.بر طبق ادعا در مدت چند روز به دلیل شورش مردمی بابته این حکم تعداد بسیار زیادی از ایرانیان کشته میشوند (رقمی دقیق در دست نیست و گاه حتی تا 72 هزار نفر به بالا هم میرود!) اما آنچه در این روایت مسلم است عده ی زیادی ایرانی کشته میشوند و پایه های قدرت یهودیان در ایران محکمتر میگردد.
بعدها مشخص میگردد که استر و مردخای یهودی هستند که موجب تعجب خشایار شاه میگردد و باقی ماجرا.
این روایت به این دلیل کوتاه تر بیان شد زیرا ما در روایت قبل آن قسمتهایی را که تقریبا در اکثر روایات ثابت هستند را آوردیم و نیاز به گفتن مجدد نیست.
حال شما شاید بهتر بتوانید تفاوت ها را ببینید به خصوص تناقض در نوشتار دو روایت را.
از طرفی در روایت اول به گونه ای گفته میشود که گویا خشایار شاه و دیگران از اینکه ملکه شاهنشاه یک یهودی با دین و نژدای متفاوت است باخبر است و مشکلی در این قضیه نیست اما در روایت دیگر گفته شده که کسی از هویت واقعی آنان باخبر نبوده و اگر نخواهیم اغراق کنیم باید بگوئیم که روایت اول بیشتر مایه ی تخیل دارد تا روایتی که واقعا اتفاق افتاده است!
لازم به ذکر است که در روزگاران گذشته بسیاری از کارها دور از شان شاه بوده مثلا یکی از آنها ازدواج با اقارب بوده و البته باز هم این اصل در عهد هخامنشیان به دست شاهان هخامنشی پس از داریوش بزرگ شکسته میشود و با اقارب خویش ازدواج مینمایند هرچند چندان خوشایند موبدان و دیگران نبوده اما چون شاه بوده این کار به نحوی لاپوشانی شده و البته باید گفت که شرائط حائز شدن ملکه نیز به همین راحتی ها نبوده و برای ملکه شدن باید شاخص های زیادی داشت که در بین اینها مطمئنا اریایی بودن و متعلق به قوم اریا بودن و دینی یکسان با آنان داشتن یک اصل تاریخی است و حال چگونه است که استر با ابراز هویت خود به راحتی ملکه میگردد؟!
البته توضیحاتی دیگر نیز در انتهای این مطلب هست که شما را با شرائط ازدواج خشایار شاه با استر واضحتر بیان میکند و شاید بشود استثنائی قائلشد اما در کل باید گفت مورخان بیشتر این روایت را قبول دارند که کسی نمیدانسته هویت اصلی استر چیست و کیست؟ و به قولی برای او هویت سازی کرده اند هرچند بعدها هم که مشخص میگردد ، مثل ازدواج با اقارب این اصل و سنت نیز از بین می رود.
در نکته ی شک برانگیز دیگر این مورد را باید گفت که چگونه است خشایار شاه باد به هرجهت بوزد به ان جهت گام میگذارد؟!
چرا به سادگی تقاضای هامان را قبول میکند؟! چرا تقاضای استر را میپذیرد؟!
چگونه است که حکم قتل هامان را میدهد؟!
شاید بشود گفت که مردخای چون مورد عنایت قرار گرفته چنین شده است اما لازم به ذکر مینمایم که منبع موثقی موضوع توطئه را تایید نکرده است (به غیر از تورات) و ما تنها شاید بتوانیم بر حسب تجزیه و تحلیل و سیر منطقی حدسی نزدیک به واقعیت بزنیم.
باید گفت از طرفی اولا اگر شاه مردخای را مورد عنایت قرار داده هامان چگونه او را راضی به این کار میکند؟ ایا خشایار شاه نمیدانسته که مردخای یک یهودی است؟ مگر در ابتدای روایت گفته نشده که خشایار شاه از هویت او مطلع است؟ دلیل ضیافت ها چیست که مدام خشایار شاه به آنها دعوت می شود؟ و سوالهای دیگر از این دست.
به راحتی میشود هزاران اما و اگر آورد که با صدها دلیل میشود آنها را رد کرد اما در نهایت یک موضوع حاصل میشود و آن این است که روایت اول بیشتر مغرضانه به نفع یهودیان نوشته شده و نقش آنان را خوب نشان داده و هامان را یک انسان ستیزه خو که در نهایت به خاطر همین موضوع هم جانش را از دست میدهد.
اما در روایت دوم ما با داستانی متفاوت مواجه میشویم و آن این است که نه تنها هامان یک وطن پرست بوده بلکه خیرخواه نیز بوده و به قصد از بین بردن دست های دیگر قدرت وارد کارزار میشود و البته باید گفت که این موضوع با توجه به اوضاع بد ایران در آن زمان تا حدودی درست تر به نظر میرسد، بر طبق شواهد و گفته ها دست های بسیاری در دربار ایران بوده اند که دخالت های بی جا میکرده اند و لازم به ذکر است که هرکسی به فکر آسایش خود بوده و چون ایران امپراطوری بزرگی بوده با تنوع قومیتی و دینی زیاد برای همین کسی که به مقامی دست میافت به فکر قوم خود بود و باید علاوه بر این به نقش رو به فزونی حرمسرا اشاره کرد که سرانجام از زمان اردشیر دراز دست به بعد نقشی غیرقابل انکار در ایران میگیرد و البته هرحکومت رو به زوالی چنین میشود.
البته لازم میدانم به این نکته نیز اشاره نمایم که در بعضی روایات هامان را یک عرب عماقله میدانند و در روایاتی شبیه به روایت دوم نیز بعضی مورخین او را عرب عماقله میدانند و برخی دیگر از بزرگان سلسله هخامنشی.
در کل باید بگویم که ابهامات بسیار است و در روایت اول بسیار بیشتر از روایت دوم.
هرچند در روایت دوم گفته شدن اینکه تعداد زیادی ایرانی کشته شده اند مایه ی بحث بسیار است و عده ای بر این عقیده اند که این موضوع بزرگنمایی شده و کسانی خواهان جلوه دادن تصویری بد از یهودیان هستند همانطور که میتوان گفت روایت اول خواهان جلوه دادن تصویری بسیار بیشتر از واقعیت از یهودیان به عنوان انسانهایی خوب است! که هیچ تقصیری ندارند!
نمای داخلی ارامگاه استر و مردخای در همدان
حال به روایتی دیگر میپردازیم.
شاید جالب باشد بدانید که این داستان را کلا از اینکه به خشایار شاه و دوران او مربوط است نهی مینمایند و برعقیده اند که این ماجرا در زمان اردشیر دراز دست ( اردشیر اول) اتفاق افتاده!
جالب است!!!
به خودی خود در این ماجرا ابهامات زیاد است اما با هرچه جلوتر رفتن ما بیشتر با ابهام مواجه میشویم!
باید گفت که روایات بالا این بار با حضور اردشیر اول و استر و هامان و مردخای اتفاق می افتد!
البته باید بگویم که بر سر اینکه واقعا این ماجرا در زمان کدام شاه اتفاق افتاده شک وجود دارد اما چون در تورات نام خشایار شاه ( اخشورش در تورات) برده شده و او را معرفی میکنند مورخین خشایار شاه را قبول کرده اند نه اردشیر اول را.
هرچند که با توجه به مطابقت های تاریخی با اسناد و مدارک گفته شده زمان اتفاق این ماجرا به اردشیر اول بیشتر مربوط میشود تا خشایار شاه و بُعد زمانی با خشایار شاه هماهنگی ندارد اما در اکثر مقالات و کتب روایت خشایار شاه مورد استناد قرار گرفته.
هیمن ابهامات و نیز این ابهام آخری سبب شده که عده ای این واقعه را تنها یک افسانه ساخته تخیل بدانند که این نظریه نیز دارای تقسیماتی است!!
گروهی بر این عقیده اند که این داستان تنها برای خراب کردن یهودیان ساخته شده و همه مطالب دروغ است! و یا بزرگنمایی بسیار بیشتر شده است.
گروهی دیگر عقیده دارند که این مطلب را بر علیه ایرانیان ساخته اند تا خوی وحشی گری ایرانی را نشان دهند و آنرا در مقابل غرب ، بربر نشان دهند. این موضوع با توجه به روایات هرودت و دیگر یهودیان کمی تا قسمتی مورد بحث است اما شاید بشود گفت که درست ترین نظر این است که این واقعه روی داده اما در هر روایت جرح و تعدیلاتی به مرور زمان به نفع یک قوم به وجود آمده و از طرف هرکسی به یک نحو بیان گردیده و کماکان بیان میگردد!
در پایان این قسمت باید بگویم که اکر مورخین وجود چنین واقعه ای را که مسبب جشن پوریم یهودیان گشته مورد تایید قرار داده اند ، اما بحث بر سر چند و چون ماجرا باز میباشد!
یک نکته را نیز در مورده چگونگی ازدواج خشایار شاه با ملکه استر وجود دارد که لازم به ذکر می بینم(روایت مورد تایید ما خشایار شاه در آن نقش دارد!)
خشایار شاه در جشن پادشاهی خود به مدت 180 روز در شوش جشن برپا کرده بود و سفیران و پادشاهان بسیاری از دیگر کشورها و مقامات بلند پایه ایرانی را دعوت کرده بود و از آنان در طی این مدت پذیرایی شایانی به عمل می آورد و در این اثنا است که روزی خشایار شاه مست نموده و دیگران نیز وضعی بهتر از شاهنشاه ایران ندارند بحث به وجاهت خانم ها کشیده می شود که خشایار شاه ملکه و زن خود را که(( وشتی )) نامی بود و از بزرگ زادگان هخامنشی قرار داشت زیباترین معرفی میکند و برای نمایاندن زیبایی او امر به حضور ملکه در مجلس ضیافت مردانه می دهد.
ملکه حضور خود را در مجلس مردانه دون شان خود و خارج از مراسم مملکتی دانسته و امر شاه را از روی مستی و بدون مطالعه صادر شده بود رد میکند و تن به حضور به مجلس نمیدهد ( در واقع زنان هخامنشی به خصوص درباری با حجاب ظاهر میشوند اما خشایار شاه خواستار برداشتن حجاب وشتی میشود و البته در این روایت این ماجرا شرح داده نمیشود هرچند تا حدود زیادی درست است)
خشایار شاه از حضار نسبت به بی اعتنایی ملکه نسبت به وی نظر میخواهد.یکی از وزرای عرب عماقله از ممالک مفتوحه به نام هامان ! اظهار می دارد که ملکه موجب شده که بعد از این سایر زنها هم از شوهر خود تمکین نکنند و به آنها احترام گذارند.لذا برای عبرت سایرین پیشنهاد میکند که ملکه باید به فوریت اعدام شود.پیشنهاد هامان بلافاصله در حال مستی شاه به مرحله اجرا گذارده میشود.فردای روز حادثه شاه از مستی برون می آید و متوجه کاری که کرده شده و به شدت متاثر میگردد.درباریان برای تسکین خاطر شاه پیشنهاد می دهند جانشین ملکه وشتی را از میان دختران زیبا از نو انتخاب نماید.دختران زیباروی دسته دسته به پایتخت اعزام میشوند و یکی از بزرگان یهود به نام مردخای (بخت النصر او را به اسارت به شوش آورده بود) عموزاده ای به نام هدسه داشت و مادر و پدر خود را از دست داده بود و در این زمان تحت سرپرتسی مردخای می زیست.
مردخای او را نیز همراه دخترها به دربار میفرستد.اتفاقا خشایار شاه با دیدن این دختر دل و دین از دست میدهد و در کمال مسرت گم کرده ی خود را پیدا میکند و او را به عنوان ملکه خویش برمیگزیند و خشایار شاه به او میگوید هرچه از من میخواهی طلب کن حتی اگر نصف مملکت و سلطتنت باشد ( گویا خشایار شاه عشق گفتن این جمله است و گویا ایشون همه مملکت رو با دستای خودش به دست آورده بوده که اینجوری بذل و بخشش میکنه!) بنا به دستور شاه هدسه ، (( استر )) که به معنی ستاره است نامیده میشود و مردخای نیز به پیشنهاد استر حاجب و نگهبان شاه میگردد.
دوستان این روایت دقیقا در پی اولین روایتی که گفتیم آمده است! و خوب باز هم در اینجا میشود نقش یهود و عرب و شراب را دید.
سوالات در این باب هم بسیار است و روایت نیز به همان بسیاری.
عده ای معتقدند که شاه ملکه وشتی را به عنوان عروس خود انتخاب کرده بوده و در روز عروسی از او میخواهد که بدون حجاب وارد مجلس شود اما وشتی قبول نمیکند وشاه نیز از وی رو میگرداند ( طبق بعضی شنیده ها وی را به قتل میرساند) و پس از درک کار خود ملکه را به همین شیوه ای که در نقل بالایی آمد انتخاب میکند و استر ملکه میشود.
اما نقش هامان در اینجا جالب نشان داده میشود! چگونه است که او میشود یکی از وزرای عرب ممالک مفتوح هست و چگونه پس از کشته شدن وشتی شاه با او به دلیل تحریک وی به این اقدام برخوردی نمی نماید؟
متاسفانه هرنقل قول و روایتی در خود آشوب و ابهام زیادی جای داده که باعث میشود حتی با خود روایت نیز هماهنگی نداشته باشد که یکیاز دلاول پرپیچ و خم شدن این داستان همین تناقضات است.
لازم به ذکر مجدد میدانم که بگویم در این روایت گفته شده که خود خشایار شاه اسم هدسه را به استر تبدیل کرده در صورتی که در بعضی روایات هدسه و مردخای از ترس لو رفتن هویت واقعی خویش اسم استر را انتخاب کرده اند.
دوستان اگر دقت کرده باشید در این روایت هامان را یک عرب عماقله میدانند و در روایت مورخین عرب هم! او را عرب عماقله اما وزیر دربار میدانند که توانسته به دربار شاه وارد شود و ذکری نیز اینکه وی از بزرگان هخامنشی است یا خیر نمی گردد.
اگر شما کمی اخبار تلویزیون هم گوش دهید بارها به عدوت و کینه اعراب و یهودیان رسیده اید!!! و ماجرا از این جا جالبتر میشود که داستان به اعراب و یهود ختم میگردد !امیدوارم کمی توانسته باشم پیچیدگی ها و ابهامات این قضیه را برای شما روشن کرده باشم.
دوستان می شود گفت که روایات گونه گون را در یک مکان جمع کردم تا قضاوت را به خود شما واگذار نمایم.
البته موضوعی را دوست دارم بگویم و آن این است که بسیاری بر این عقیده اند که ماجرا به هرنحوی که بوده باشد هامان و دیگران قصد قتل عام یهودیان را داشته اند و این کاری خلاف انسانیت و شرافت است که ما به این بحث نپرداختیم ، هرچند باید دانست دقیقا واقعیت چیست بعد در این مورد نظر بدهیم.
به نظر شما کدام روایت بیشتر به واقعیت نزدیکتر است و درچه جاهایی از واقعیت عدول کرده یا به عبارت بهتر تحریف شده است؟!!!
3 Comments
in jaryana doros nistan va ba jaryane asli motanagezan.hamun13 mahe azar yahudiyi koshte nemishe fagat 72 hezar irani dar khuneye khodeshun gatle aam mishan be dasture ester va mardkhay.ruze 16 esfand ham haman ro mikoshan.baad az in majara bud ke mahbubiate hakhamaneshian kamtar mishe va sogot mikonan
بعید می دانم یهودیان اینقد مهربانانه با قومی در تاریخ رفتار کنند در واقعاین مقاله تلاشی برای تبریه این قوم فاسد در تمام دو.ران است
حتی فرض درست بودن روایت دوم هم هامان را تبرئه نمی کند،چون ازبین بردن یک قوم برای حل مشکلات واختلافات در کشور، توجیه منطقی وانسانی ندارد.نکته قابل توجه این است که در زمان بروز حادثه دین یهود وشریعت موسی(علیه السلام) آخرین دین آسمانی بود یعنی چیزی مثل اسلام در زمان حاضر،سوال من این است که اگر بازیگران این قضیه مسلمان بودند نحوه قضاوت ما چگونه بود؟