افزایش آب دریا
فوریه 22, 2018خواب چیست
فوریه 23, 2018اسامی فارسی
کامل ترین لیست نام دختران با الف
در این لیست نام دختران با آ آی با کلاه نیامده و فقط نام های با الف آورده شده.
توجه کنید ممکن است نام دختری باشد که بر اساس الفبا آن را پیدا نکنید بنا بر این تا انتهای برگه بروید ، شاید نام دخترانه مورد نظر شما در بین اقوام دیگر آمده باشد
اسم دختر ایرانی
این اسامی همگی با الف شروع شده اند و برای دختر استفاده می شود
ابناس
خواهر حضرت یعقوب و عمه حضرت یوسف، همچنین نام قریهای در مصر
اختر
ستاره، کوکب، نجم؛ نام گل و گیاهی است؛ در باور قدما ستارهی بخت واقبال؛ سرنوشت، بخت، طالع؛ پرچم، عَلَم، درفش.
اخگر
گُلِ آتش، پاره آتش، شراره
ادلیا
شکر خدا، سپاس از خدا
اردیبهشت
نام ماه دوم از سال شمسی، نام فرشتهای که نماینده پاکی است و نگهبانی آتش با اوست، نام روز سوم از هر ماه شمسی در ایران قدیم.
ارزنده
دارای ارزش، ارزشمند، ارزمند، شایسته و لایق، (به مجاز) محترم، با شخصیت، مورد احترام – محترم، دارای احترام
ارزینه
ارزنده، گرانبها
ارسان
والی منسوب از طرف داریوش سوم که حاکم ناحیه ی دربند کیلیکیه بود، نام همسر نرسی پادشاه ساسانی
ارشامه
هم معنی با آرشامه
ارشیدا
آرشیدا، بانوی درخشان آریایی، بانوی آراسته و درخشان
ارغوان
درختی است زینتی از تیرهی پروانه واران با گلهایی به رنگ سرخ مایل به بنفش
ارناز
از نامهای باستانی
اَرنَواز
آن که سُخنش رحمت میآورد؛ نام خواهر جمشید که ضحاک او را به همسری خود درآورد.
اروشه
اروشا، به فتح الف، سفید، روشن، دختری با روی سپید
اَرنیکا
آریایی نیکو کردار، آریایی نیکو رفتار، آریایی خوب و زیبا.
ارکیده
گلی با رنگهای درخشان که یک گل برگ آن از دو گل برگ دیگرش بزرگتر است.
اریکا
پوفل، درختی از تیرهی نخلها که در مناطق گرم آسیا میروید، نخل هندی؛
اسپانتا
سپنتا، مقدس قابل ستایش
اسپنتا
پاک و مقدس
استاتیرا
این اسم ، نام زن داریوش سوم، نام دختر داریوش سوم (او با مادر خود همنام بود)، نام ملکهی اردشیر، همسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی.
استرا
در گویش سمنان ستاره، نام همسر یهودی انوشیروان که مدفن او در همدان است.
اشلی
نام دخترانه کوهی در مازندران
اشک
آبی که از چشم میریزد.
اشک ناز
مرکب از اشک و ناز، کنایه از دختر زیبا روی و لطیف که برای تقابل اشکبوس (اسم پسرانه کاربرد دارد)
افرا
درختی از تیرهی افراها، اسپندان، اسفندان، کلمه تحسین به معنی آفرین، مرحبا، درختی که برگهای پنجه ای و میوه بالدار دارد.
ادامه لیست کامل نام های دخترانه
افروغ
تابش روشنی، شعاع آفتاب تابش ماه، نام یکی از شارحان اوستا که در اواخر عهد ساسانیان میزیسته است.
افروز
افروختن، افروزنده
افروزه
آنچه بدان آتش گیرانند، آتش گیره؛ شهاب.
افرینا
آفرین، نام دختر سیامک پیشدادی
افسر
کلاه پادشاهی، تاج ، برتر
افسردخت
افسر (تاج) + دخت (دختر) سرآمد همه دختران
افسرخاتون
افسر (فارسی) + خاتون (فارسی)، تاج بانو، سر آمد همه زنان
افسانه
سرگذشت، قصه، داستان، سرگذشت و حکایت گذشتگان؛ افسون، سحر؛ ترانه
اَفسون
نیرنگ، حیله، مکر؛ سحرانگیزی، جاذبه، آنچه جادوگران برزبان میرانند، سخنی که برای فریب دادن و تحت تأثیر قرار دادنِ دیگران گفته میشود؛ (به مجاز) ویژگی دختری که به لحاظ زیبایی جاذبه دارد و دیگران را افسون میکند.
اَفشان
افشاننده، پریشان، پراکنده، پاشان، ریزنده، آشفته و پریشان مانند زلف
افشید
روشنایی خورشید
الیا
گل خطمی صحرایی و برای پسره از ایلیا استفاده می شود
امیتیس
البته بیشتر از آمیتیس استفاده می شود، نام دختر خشایار پادشاه هخامنشی
انار
میوهای خوراکی با دانههای قرمز یا سفید فراوان و مزه ترش یا شیرین
انارگل
گل انار
اندیشه
آنچه از اندیشیدن حاصل میشود، فکر؛ توجه، غمخواری.
انگیزه
آنچه یا آن که کسی را وادار به کار کند، محرک
اَنوشا
بیمرگ و جاویدان.
انوشه
جاوید، باقی، پایدار، به طور همیشگی، جاویدان، ابدی، شادمان، خوشحال، از شخصیتهای شاهنامه، نام شاهزادهای ساسانی در تیسفون
از اونشا برای اسم پسر ها هم استفاده میشود
انوشک
نام زنی در زمان ساسانیان ، انوشه، جاودان و همیشگی
اویسا
آویسا، پاک و تمیز مانند آب (اویس نام دختر نیست)
ایرانا
ایران + ا (پسوند نسبت)، منسوب به ایران، مربوط به ایران، ایرانی
ایراندخت
(ایران + دخت = دختر)، دختر ایران، دختر ایرانی، دختر آریایی.
ایران گل
گل ایرانی
ایران ناز
موجب فخر و مباهات ایران
ایرانه
ایران + ه (پسوند نسبت)، منسوب به ایران، مربوط به ایران، ایرانی، منتسب به ایران زمین.
ایرسا
زنبق سفید، سوسن، آیرس، نام بیخ سوسن آسمون گون، آلیسا، رنگین کمان، به بوته سوسن کبود نیز بدان جهت که دارای گلهای زرد و سفید و کبود است ایرسا گویند.
ایرن
گونهای دیگر از واژه ی ایران
ایزدچهر
دارای چهرهای چون فرشتگان
ایلیکا
الیکا، هل، گیاهی از تیره زنجبیلیان
ایدا
یاری نمودن.
ایواز
آراسته و پیراسته
اسامی عربی دخترانه
اِبتسام
لبخند زدن، تبسم کردن؛ تبسم، لبخند.
اَزهار
جمع زَهر، گلها، شکوفهها
اسرا
به شب راه رفتن، در شب سیر کردن، معراج پیغمبر اکرم (ص )، نام هفدهمین سوره ی قرآن کریم دارای صد و یازده آیه، در گویش سمنان اشک
اشااونی
زن پاك و راست
اشوچهر
از نام هاي برگزيده
اشودخت
از نام های برگزيده
اشوروی
از نام هاي برگزيده
اشوزاد
از نام هاي برگزيده
اشومهر
از نام هاي برگزيده
اِجلال
بزرگ داشتن، تجلیل؛ شوکت و جلال، بلندی مقام؛ کبریا و عظمت پروردگار.
اِحترام
حرمت داشتن، محترم بودن؛ حرمت، پاس، بزرگداشت؛ رفتار و گفتاری که نشان دهندهی بزرگداشت و اهمیت دادن به کسی یا چیزی است.
اَحلام
جمع حلم، بردباریها، وقارها؛ عقلها؛ جمع حلیم، بردباران.
ادنا
از واژه های قرآنی؛ کمترین، جزئیترین؛ پایینتر
ادیبه
مؤنث ادیب
اَسما
نامها، اسامی؛ معارف، حقایق؛ در تصوف به معنای معارف، حقایق و علوم آمده است؛ نام همسر پیامبر اسلام(ص).
اَسمر
گندمگون؛ سبزه.
اَسنا
ارفع، بلندتر، عالیتر.
اُسوه
پیشوا، رهبر، مقتدا، خصلتی که شخص بدان لایق مقتدایی گردد؛ از واژههای قرآنی.
اصیلا
اصیل + الف تانیس، منسوب به اصیل، با نوی با اصالت
اَطهره
اطهر + ه (پسوند نسبت) منسوب به اطهر، اطهر.
اَعظم
بزرگ، بزرگتر، بزرگترین، بزرگوار، بزرگوارتر؛ از صفات خداوند.
اِفتخار
فخر، فخر کردن، نازش، نازیدن، سرافرازی.
اِفراح
شاد کردن.
اَفضل
فاضلتر، برتر از دیگران در علم و هنر و اخلاق و مانند آنها، برترین، بالاترین.
اِقبال
بخت و طالع؛ رویآوردن، رویآوردن دولت؛ سعادت، نیک
اَقدس
پاکتر، پاکیزهتر، مقدستر؛ عنوانی احترام آمیز برای بزرگان یا مکانهای مقدس.
اَکرم
گرامیتر، آزادتر، بزرگتر، بزرگوار، گرامی؛ از نامهای خداوند.
اِلتفات
توجه، نگرش؛ مهربانی، لطف.
الحان
آوازها، آهنگ ها، آوازهای خوش، نغمههای دلکش، صداهای موزون و خوشایندی که انسان یا بعضی پرندگان یا آلات موسیقی تولید میکنند.
اُلفت
خوگیری، انس، محبت، دوستی، همدمی، عادت کردن به کسی (چیزی) همراه با دوست داشتن او (آن).
الوان
رنگها، نوعها، رنگارنگ، رنگین؛ گوناگون، گونهگون
الهام
به دل افکندن، در دل انداختن؛ القاء معنی خاص در قلب به طریق فیض؛ رسیدن فکر به ذهن و در معارف اسلامی القای امری از سوی خداوند به دل کسی؛ دریافت و شعور غریزی.
اِلینا
نیکویی و نعمت برای ما.
اُمالبنین
مادر پسران، لقب فاطمهی کلابیه دومین همسر امیرالمؤمنین علی(ع) و مادر حضرت عباس(ع).
اَمانه
اطمینان و آرامش قلب.
اُمسلمه
نام یکی از همسران پیامبر اسلام(ص)
اُمفَروه
مادر امام جعفر صادق(ع)؛ نام دختر امام موسی بن جعفر(ع).
اُمکلثوم
شیر ماده؛ سومین دختر پیامبر اسلام(ص)، دختر علی ابن ابیطالب(ع)
امیده
منسوب به امید، امید.
امیره
مؤنث امیر
امینا
زن درستکار، امین (عربی) + ا (فارسی)، مورد اعتماد، امین
امین دخت
امین (عربی) + دخت (فارسی) دختر امین، دختر درستکار
امینه
مؤنث امین، زن مورد اطمینان و درستکار
اِنسی
مربوط به انس، انسانی؛ فردی از انس، انسان.
اِنسیّه
مربوط به انس، منسوب به انس، انسانی، آدمی.
انور
روشنتر، روشن، نورانی؛ (به مجاز) مبارک، گرامی.
اَنیس
انس گیرنده، همدم، مصاحب، همنشین؛ (به مجاز) محبوب و مطلوب.
اَنیسا
منسوب به اَنیس
اَنیسه
زن انس گیرنده و همدم، زن مصاحب و همنشین.
ایما
چیزی را با حرکتِ دست یا چشم و ابرو نشان دادن، اشاره؛ بیان موضوعی به طور رمز یا خلاصه.
ایمانه
منسوب به ایمان
ایمنه
انس، مؤانست، انس دادن، خو گرفتن، انس یافتن، دمسازی.
اِلهه یا الاهه
ربالنوع؛ پرستش کردن؛ ماه نو؛ آفتاب؛ بتان
الیسا
دختری که مانند گل انار لطیف است + مرکب از الیس (عربی) به معنای گل انار و الف تانیث فارسی
اسامی ترکی دخترانه
ارتاش
مرکب از ار (شوهر) + تاش (پسوند همراهی)
اِلسا
ال= ایل+ سا (پسوند شباهت) مثل ایل، همانند ایل.
اِلسانا
مثل ایل، مثل مردم ایل و شهر و ولایت، چون خویشان.
ارمغان
تحفه ای که از جایی دیگر برند، سوغات، ره آورد، هدیه
ارمیا
معنی اسم ارمیا نام ارمیا یعنی معنای اسم ارمیااسم پسرانه ایرانی نام پسر عبری اسم ارمیا به عنوان اسم دختر هم استفاده شده
اِلآی
ماه ایل؛ (به مجاز) زیباروی ایل.
المیرا
(ال = ایل + میرا) (به مجاز) فدائی ایل.
المینا
شهری است در غانا (غنا) در ساحل غربی افریقا (خلیج گینه).
اِلناز
مایه افتخار ایل، باعث فخر و تفاخر شهر و ولایت؛ موجب نعمت و رفاه و آسایش.
الکا
سرزمین، ناحیه
الیانا
نیکی و هدیه، (به مجاز) به معنی مأنوس؛ دوست داشتن ایل، دوست مشوق ایل.
الین
ال= ایل+ ین (پسوند نسبت)، منسوب به ایل؛ هم نژاد و هم خون
اماندا
در امان، در پناه تو، آماندا
اولدوز
ستاره، اختر، کوکب، نجم.
ایپک
ابریشم، حریر، ابریشمی.
ایل ناز
ایل (ترکی) +ناز (فارسی )، مایه ناز ایل، الناز
ایناز
آیناز، آی (ترکی) + ناز (فارسی) موجب فخر و مباهات ماه
اسم کردی دخترانه
ارینا
آرینا، آریایی نژاد، از نسل آریایی
اَسرین
اشک، سرشک.
اوینار
عشق و دوست داشتن در حد کمال، عشق آتشین
ایوان
ایوان، تراس
اسامی یونانی دخترانه
ارغنون
نام سازی است.
اطلس
(معرب از یونانی)، پارچهی ابریشمی، پرنیان، دیبا، ابریشم گرانبها؛ (در نجوم) فلک نهم، فلک اطلس.
اطلسی
منسوب به اطلس، از جنس اطلس، اطلس، گلی شیپوری و خوشبو به رنگهای سفید، صورتی، ارغوانی، یا سرخ
اقاقی
اقاقیا، درختی زینتی که گلهای سفید خوشه ای ومعطر دارد.
اقاقیا
(معرب از یونانی) (در گیاهی) درختی است از راسته ی شبدرها که گلهای خوشه ای سفید یا صورتی خوشبو دارد.
اِقلیما
(معرب از یونانی)، مادهای که از گداختن برخی از فلزات مانند طلا و نقره به دست میآورند؛ نام دختر آدم (ع) که به نقل تاریخ در ازدواج هابیل بود.
اُلگا
اولین قدیسهی روسی، همسر و نایب
الماس
سختترین مادهی طبیعی است و کاربردهای تزیینی و صنعتی دارد.
الماس خاتون
الماس (یونانی) + خاتون (فارسی) بانوی مانند الماس
اِلِنا
هلن و هلنا.
اورنینا
ربة النوع فراوانی نعمت
ایساتیس
مقدس و فرخنده، نام شهر یزد در متون یونانی
اسم عبری دخترانه
ابریشم
رشتهای که از تارهای پیله برای دوختن و بافتن سازند، حریر، گلی به صورت رشته های باریک آویخته به رنگ زرد یا سرخ که در تابستانها میروید.
استر
ستاره، همسر یهودی خشایار پادشاه هخامنشی
انوشکا
زیبا، خوش اندام، جذاب، این اسم در هندوستان نیز رایج است.
ایلانا
دختر سرزنده، نام نوعی درخت است
اسامی سنسکریت دخترانه
اِلیکا
هِل، دانهی معطر گیاهی از تیرهی زنجبیلها
اوریسا
نام یکی از ایالتهای هندوستان
اسامی اوستایی – پهلوی دخترانه
اروشا
اروشه، به فتح الف، سفید، روشن، دختری با روی سپید
اویتا
بی همتا، تک
اسامی آشوری دختر
ادرینا
تکیه گاه
نام های دخترانه اصیل ایرانی
برای مشاهده اسم دختر ایرانی شاهنامه ای اینجا می توانید موارد بیشتری بیابید.
و اسم دختر شاهنامه ای در این مطلب بیشتر ببینید