اسفناج چیست
مارس 8, 2018ایکس بادی چیست
مارس 9, 2018اسم پسر ایرانی
کامل ترین لیست نام پسر
توجه کنید ممکن است نام پسری باشد که بر اساس الفبا آن را پیدا نکنید بنا بر این تا انتهای برگه بروید ، شاید نام پسرانه مورد نظر شما در بین اقوام دیگر آمده باشد
اسم های پسرانه ایرانی –> حرف الف:
آبادان : خرم و باصفا
آبتین : نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی
آبدوس : نام یکی از درباریان اردوان سوم اشکانی
آبستا : اوستا
آتروپات : نام والی آتروپاتن(آذرآبادگان)
آترین : نام پسر اوپدرم در زمان داریوش بزرگ
آتش : فروغ و روشنایی
آخشیج : نماد، عنصر
آدُر : آذر، آتش
آدُرباد : نام موبد موبدان دوران شاپور
آذر بُرزین : نام موبدی بوده
آذرآیین : نام پسر آذرساسان
آذرافروز : نام پسر مهرنوش پسر اسفندیار
آذرباد : نام موبد موبدان روزگار شاپور دوم
آذربُد : نام پسر هومت که نوشتن نامه دینکرد را به انجام رساند
آذربود : موبدی در زمان یزدگرد
آذرپَژوه : پسر آذرآیین پسر گستهم نویسنده کتاب گلستان دانش
آذرپناه : نام یکی از ساتراپ آذرآبادگان
آذرخش : صاعقه، برق
آذرفر : در اوستا به دارنده فرآذر
آذرکیوان : از موبدان بزرگ شیراز در روزگار حافظ
آذرمهر : نام موبدی است در زمان کواد
آذرنوش : در اوستا به دوستدار فرهنگ
آذین : زیور، نام فرمانده لشکر بابک خرمدین
آراد : نام روز بیست و پنجم از هر ماه شمسی در ایران قدیم که در این روز نو پوشیدن را مبارک و سفر را شوم می دانند
آراستی : نام عموی اشوزرتشت و پدر میدیوماه
آرتا: ارتا (به فتح الف) در اوستا به معنای مقدس آمده است
آرتام: والی فریگه در زمان کوروش پادشاه هخامنشی
آرتمن: ﻧﺎﻡ ﺑﺮادر ﺑﺰرﮒ ﺗﺮ ﺧﺸﺎﯾﺎرﺷﺎﻩ، ﭘﺴﺮ ﮐﻮروﺵ ﭘﺎدﺷﺎﻩ ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﯽ
آرتین : نام هفتمین پادشاه ماد
آرش : پهلوان و یکی از بهترین تیراندازان ایرانی
آرمان : آرزو، خواسته
آرمین : آرامش، آسودگی
آریا : اصیل و آزاد ، فرمانده ارتش ایران در روزگار کورش
آریامن : نام فرمانده ناوگان خشایار شاه
آریامنش : نام پسر داریوش
آریامهر : دارنده مهر ایران
آرتاباز: از نامهای برگزیده
آریوبَرزَن : دلاور و پهلوان. سردار داریوش سوم
آزاد : نام بهدینی که در فروردین یشت ستوده شده ، رها شده از گرفتاری یا چیزی آزاردهنده، فارغ و آسوده، درختی جنگلی و بلند، رها شده از تعلقات دنیوی
آزاد منش : راد، جوانمرد، دارنده خوی آزادگی
آزادمهر : از نام های برگزیده
آژمان : بی زمان
آسا : نام پدر بهمن که در چکامه از او یاد شده
آستیاک : نام چهارمین و آخرین پادشاه ماد
آونگ : آویخته، نگهدارنده
آویز : آویختن، نگهداری
آیریک : نام نیای یازدهم اشوزرتشت
اَبدَه : بی آغاز
اَبیش : بی رنج
اپرنگ : نام پسر سام
اَپروَند : دارنده بلندی و شکوه یا فرهمند
اَپروَیژ : پیروزمند و شکست ناپذیر . نام خسرو دوم پادشاه ساسانی
اَپیوه : نام پسر کیقباد نخستین پادشاه کیانی
اَترس : دلیر، بی ترس
اَرتان : راستگو. نام پسر ویشتاسب
ارج : ارزنده. نام یکی از نیاکان اشوزرتشت
ارجاسب : اوستایی آن یعنی دارای اسبان پرارزش
ارجمند : با ارزش
ارد : نام سیزدهمین پادشاه اشکانی
اردشیر : نام پادشاه هخامنشی و ساسانی
اردلان : از واژه ارد ایرانی است
اردوان : در اوستا ، پشتیبان راستی و درستی است
ارژنگ : نام سالار مازندران
آرسام : آرشام، خرس، زورمند، دارای زور خرس پسر آریارمنه و پدر ویشتاسب از خاندان هخامنشی
ارشا : راست و درست
ارشاسب : دارنده اسبهای نر
اَرشام : پسر عموی داریوش بزرگ
اَرشان : بسیار دانا – بسیار هوشمند – نام پسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی ، نیای داریوش بزرگ
ارشک : نام نخستین پادشاه اشکانی
اَرشَن : نام برادر کاووس
اروتَدنر : نام پسر میانی اشوزرتشت. فرمان گذار
اروَند : شریف- نجیب. نام پدر لهراسب
اُزیرن : گاه پسین
اسپاد : دارنده سپاه نیرومند
اسپنتمان : نام خانوادگی و یکی از نیاکان اشوزرتشت
اسپهبُد : نام پدر بزرگ خسرو انوشیروان
اسفندیار : نام پسر کی گشتاسب کیانی و برادر پشوتن
اشا : راستی ، درستی ، راه خوشبختی
اشاداد : داده پاکی و پارسایی
اشتاد : راستی
اشکان : نام سومین نیای پاکر
اُشهن : گاه سپیده دم، آغاز روشنایی
اَشوداد : نام برادر هوشنگ پیشدادی
اشوفْرَوَهَر : پاکروان
اشومنش : پاک منش
افروغ : روشنایی و فروغ. از مفسران اوستا در زمان ساسانیان
افشین : نام سردار ایرانی
اقاقیا : درختی با گل های سپید
اَگومان : بی گمان
البرز : کوه بلند. نام پهلوانی است
در ادامه نام پسرهایی را آورده ایم که با ا هستند
الوند : توانا و تیزپا
امید : نام پدر آذرپات، از نویسندگان نامه دینکرد
امیدوار : نام پسر خواستان دیلمی از سرداران مازیار
امیر ارسلان : حاکم شجاع – پادشاه شیر دل – قهرمان یکی از داستانهای بسیار مشهور ایرانی که نقیب الممالک نقال ناصرالدین شاه آنرا روایت کرده است
اندریمان : کسی که اندیشه اش در پی شهرت و ستایش است
اندیان : از شخصیتهای شاهنامه، و بنا به بعضی از نسخه های شاهنامه نام یکی از سرداران فریدون پادشاه پیشدادی
اَنوش : بی مرگ. جاویدان
انوشیروان : پاکروان، پادشاه ساسانی
اَهنَوَد : رهبری و فرمانداری . نخستین بخش از سروده گاتها
اهورا : هستی بخش، خداوند
اوتانا : نام یکی از یاران داریوش
اَوَخشیا : بخشاینده
اَوَرداد : از سرداران کورش بزرگ
اَوَرکام : نام پسر داریوش هخامنشی
اورمزدیار : خدایار، یاور اهورا
اُورنگ : تخت پادشاهی . نام فرستاده پادشاه کشمیر به یمن
اُوژن : زننده و شکست دهنده دشمن
اوس : در اوستا به چم دارنده چشمه ها
اوستا : دانش، کتاب دینی
اوستانَه : نام سردار سغد در زمان هخامنشی
اوشَه : بامداد و سپیده در اوشهین گاه
اوشیدر : پروراننده قانون مقدس
ایدون : اینچنین، اینگونه
ایران پناه : از نام های برگزیده
ایرانپور : از نام های برگزیده
ایرانشاه : نام یکی از بزرگان ایران
ایرانمهر : روشنایی ایران
ایرج : یاری دهنده آریایی ها
ایزد : ستایش و ستودن
ایزدیار : یاور ستودنی
ایسَدواستَر : خواستار کشتزار و آبادکننده. بزرگترین پسر اشوزرتشت
لیست جدید نام های پسر ایرانی اضافه شد
نام پسر ایرانی با ا الف
آباد
تندرست، سالم، آراسته، مرفه
آبادیس
نام یکی از طبیبان در دوره هخامنشی
آباریس
موبد مشهور سلسله هخامنشی
آباقا
اسم فرزند هلاکوخان مغول، دومین ایلخان مغول
آباگران
نام سردار شاپور دوم پادشاه ساسانی
آبان
نام ماه هشتم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان آب، نام روز دهم از هر ماه شمسی در ایران قدیم
آبان زاد
زاده آبان، کسی که در ماه آبان به دنیا آماده باشد. اسم پسرانه
آبان یاد
به یاد آبان یا کسی که یادآور ماه آبان است.
آباندان
نام فرستاده خسرو اول پادشاه ساسانی به دربار رم
آبدست
چابک، تر و فرز، تردست
آبرلی
آبر (فارسی، آبرو) + لی (ترکی) دارای آبرو، آبرومند (اسم فارسی-ترکی)
آبرو
حیثیت، شرف، قدر
آبستا
اوستا، کتاب مقدس زرتشتیان، اساس، بنیاد، اصل
آپاسای
نام منشی شاپور اول پادشاه ساسانی
آتردین
آَذردین، نام بهدینی در اوستا
آتروان
صورت دیگری از اترابان، نگهبان آتش، پیشوای دین زرتشتی
آتروپات
محافظ آتش، نگهبان آتشکده ، نام یکی از فرماندهان قوم ماد
آترون
صورت دیگری از اترابان، نگهبان آتش، پیشوای دین زرتشتی
آترینا
آترین، آذرین، نام پسر اوپَدرَم که به نوشته سنگ نوشته بیستون در زمان داریوش پادشاه هخامنشی در خوزستان یاغی شد و خود را پادشاه خوزستان خواند.
آترینه
صورت دیگری از آذرین، نام پسر اوپَدرَم که به نوشته سنگ نوشته بیستون در زمان داریوش پادشاه هخامنشی در خوزستان یاغی شد و خود را پادشاه خوزستان خواند.
آتش برزین
آتش باشکوه یا شکوه آتش مرکب از آتش + برزین(با شکوه)
آتشزاد
زاده آتش
آتیلا
نام پادشاه قبیله هون که امپراطوری روم شرقی را شکست داد.
آثویه
صورت دیگر آبتین ،روح کامل و درستکار، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی
آخش
نام موبدی در ایران قدیم، قیمت بها ارزش
آداد
مأخوذ از افسانه گیل گمش بابلی، خدای هوا، توفان و باران
آدخ
(به فتح ت) خوب نغز خجسته مبارک میمون، برامدگی های کوچک تپه مانند روی زمین (تل به ضم ت)
آدلی
نامور، نامدار
آدیش
آتش، اخگر، شراره آتش
آدین
آرایه هایی که با آن کوی و برزن را در نوروز یا هنگام ورود اشخاص بزرگ مزین می کنند.
آذرآیین
نام چهارمین آتشکده از هفت آتشکده ایرانیان
آذران
آتش ها
آذربابا
پدر آتش ،نام پدر فرهاد کوهکن که هنر سنگ تراشی را به فرزندش آموخت.
آذرباد
آذرپناه یا کسی که آتش نگهدار اوست، نام موبدی که بانی آذربایجان بوده است، نام یکی از شخصیتهای منظومه ویس و رامین
آذربان
نگهبان آتش
آذربرزین
آتش باشکوه یا شکوه آتش مرکب از آذر (آتش) + برزین (با شکوه)، نام نوه رستم و پسر فرامرز که سپهسالار بهمن بود، نام یکی از آتشکده های مهم در زمان ساسانی
آذربه
بهترین آتش، نام پسر آذرباد از خاندان کیانیان اسم ایرانی
آذربهرام
نام پسر آذرنوش
آذرپاد
صورت دیگر آذرباد، آذرپناه یا کسی که آتش نگهدار اوست.
آذرپی
دارای قدمی چون آتش
آذرتاش
آذر (فارسی) + تاش (ترکی) دو تن که اجاق و بخت یکسانی دارند.
آذرتوس
صورت دیگر آذرطوس، در وامق و عذرا مردی که با مادر عذرا ازدواج کرد.
آذرجوش
پهلوانی در داستان سمک عیار
آذرخش
صاعقه ، نام نهمین روز از ماه آذر
آذرداد
داده آتش، نام پدر آذرباد از خاندان کیانیان
آذرشب
فرشته نگهبان آتش که همواره در آتش است، نام آتشکده ای که گشتاسب در بلخ بنا نهاد و گنجهای خویش را در آن پنهان نمود.
آذرشسب
مخفف آذرگشب ، آتش جهنده، فرشته نگهبان آتش که همواره در آتش است، آتشکده
آذرشن
آفتاب پرست سمندر ، نام پهلوانی ایرانی در گرشاسب نامه
آذرطوس
صورت دیگر آذرتوس، در وامق و عذرا مردی که با مادر عذرا ازدواج کرد.
آذرفر
دارای شکوه وجلالی چون آتش، نام یکی از بزرگان عهد هخامنشی
آذرفرنبغ
یکی از سه آتش مقدس محافظ جهان در دین زرتشت
آذرکار
آتشکار
آذرکیش
آتش پرست ، دارای دین زرتشتی
آذرکیوان
نام موبدی زرتشتی، مؤسس آیین خاصی به همین نام
آذرگشسب
مخفف آذرگشنسب، یکی از سه آتش مقدس محافظ جهان، نام فرشته موکل آتش
آذرماهان
ماه آتشین
آذرمهربرزین
مرکب از آذر + مهر + برزین، شکوه محبت خورشید، مهربانی خورشید، نام یکی از موبدان ساسانی و همچنین یکی از هفت آتشکده بزرگ ایرانیان
آذرنرسی
نام پسر هرمز دوم پادشاه ساسانی
آذرنگ
روشن و نورانی ، آتش
آذرنوش
نوش آذر، آتش جاویدوان،گرمای همیشگی، نام دومین آتشکده از هفت آتشکده بزرگ ایرانیان
آذروان
آذربان، آتش بان، نگهبان آتشکده
آذین فر
پسر باشکوه و آراسته
آراج
آراد، نام روز بیست و پنجم از هر ماه شمسی در ایران قدیم
آراد
آراج، نام روز بیست و پنجم از هر ماه شمسی در ایران قدیم که در این روز نو پوشیدن را مبارک و سفر را شوم می دانند.
آراز
گویش ترکی رودخانه ارس
آرازش
صدقه انفاق در راه خدا
آرام
آهسته ساکت سنگینی و وقار مکان خلوت
آرپان
آرین، منسوب به قوم آریایی، منسوب به ایران
آرتا
ارتا(به فتح الف) در اوستا به معنای مقدس آمده است.
آرتاباز
نام فرمانده گردونه های کوروش پادشاه هخامنشی
آرتابان
اردوان
آرتاپارت
نام نگهبان کوروش دوم پادشاه هخامنشی
آرتام
والی فریگه در زمان کوروش پادشاه هخامنشی
آرتان
نام برادر داریوش پادشاه هخامنشی و پسر ویشتاسب
آرتمن
نام برادر بزرگ تر خشایارشاه پسر کوروش پادشاه هخامنشی
آرتوان
اردوان ، یاری کننده درستکاران، از شخصیتهای شاهنامه، نام چند تن از پادشاهان اشکانی
آرتیمان
مرکب از آرتی به معنای پاک و مقدس بعلاوه مان به معنی تفکر و اندیشه، اندیشه مقدس، تفکر پاک، همچنین نام روستایی از توابع تویسرکان که زادگاه میر رضی الدین آرتیمانی از شاعران عهد صفوی است.
آرتین
آرش، عاقل و زیرک، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان نامدار ایرانی در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی که در تیراندازی بسیار توانا بوده است.
آردا
آرشا، مقدس
آرسام
آرشام، خرس، زورمند، دارای زور خرس پسر آریارمنه و پدر ویشتاسب از خاندان هخامنشی
آرسان
نام پسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی
آرسین
پسر آریایی
آرش
عاقل و زیرک، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان نامدار ایرانی در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی که در تیراندازی بسیار توانا بوده است.
آرشا
آردا ، مقدس
آرشام
به معنی خرس و به معنی زور، دارای زور خرس پسر آریارمنه و پدر ویشتاسب از خاندان هخامنشی
آرشامه
= آرشام
آرشان
نام پسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی
آرشاویر
مرد مقدس، نام یکی از پادشاهان اشکانی
آرشاویر
مرد مقدس
آرمان
آرزو، از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار خسروپرویز پادشاه ساسانی
آرمناک
ارمنی، پسر هایکا، شخصی که ارمنیها نژاد خود را به او نسبت می دهند.
آرمین
از شخصیتهای شاهنامه، نام چهارمین پسر کیقباد، مرد همیشه پیروز
آرمینی
سپهسالار یزگرد سوم پادشاه ساسانی
آرنا
نام روستایی در نزدیکی نقده
آروکو
ایرج، نام پسر کوروش پادشاه هخامنشی، نجیب نجیب زاده
آرون
صفت نیک و خصلت پسندیده
آروین
تجربه، آزمایش امتحان آزمون
آریا
نژاد هندوارپائیان که در عهدی بسیار کهن با هم زندگی می کردند و بعدها به دو بخش بزرگ تقسیم شدند گروهی به هند و ایران آمدند و گروهی به اروپا رفتند.نام میهن عزیز ما ایران از این کلمه گرفته شده است.
آریاباد
آریاپاد نگهبان قوم آریایی
آریابان
نگهبان قوم آریایی
آریابد
به ضم ب، آریا + بد (صاحب و سرور) سرور قوم آریایی، بزرگ آریاییان
آریابرز
شکوه آریایی ، نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی
آریاراد
آریا + راد (جوانمرد بخشنده دانا شجاع) آریایی جوانمرد آریایی شجاع آریایی دانا، نام پسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی نام اصیل فارسی
آریارامنه
آرام کننده آریائیان، نام پدر آرشام، جد داریوش پادشاه هخامنشی
آریارمن
رامشگر آریایی، شادی آور از نژاد آریایی
آریاز
نام یکی از سرداران هخامنشی
آریاسب
دارنده اسب ایرانی، نام یکی از سرداران کوروش پادشاه هخامنشی
آریافر
دارای فر و شکوه آریایی
آریاک
نام یکی از سرداران ایرانی و فرماندار کاپادوکیه
آریاگیو
به فتح گ، سکون ی، سکون و، آریا + گیو (سخنور)، سخنور آریایی، نام یکی از سرداران ایرانی در روزگار باستان
آریامن
دریا سالار خشایارشاه پادشاه هخامنشی اسم ایرانی
آریامنش
دارای خوی و رفتار آریایی، نام پسر داریوش پادشاه هخامنشی
آریامهر
برخوردار از محبت آریایی، نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی، لقبی که شهریور ۱۳۴۴به مناسبت ۲۵مین سال سلطنت از طرف مجلس سنا و شورای ملی به محمدرضا پهلوی داده شد.
آریو
نام یکی از سرداران بزرگ ایرانی زمان داریوش سوم پادشاه هخامنشی در نبرد با اسکندر مقدونی
آریوبرزن
آتش ایرانی، کنایه از قدرت و خشم ایرانی، نام یکی از سرداران بزرگ ایرانی زمان داریوش سوم پادشاه هخامنشی در نبرد با اسکندر مقدونی
آریوبرزین
آتش ایرانی، کنایه از قدرت و خشم ایرانی، نام یکی از سرداران بزرگ ایرانی زمان داریوش سوم پادشاه هخامنشی در نبرد با اسکندر مقدونی
آریوراد
نام پسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی، ایرانی و جوانمرد
آریه
نام سپهدار ایرانی طرفدار کورش صغیر پادشاه هخامنشی
آزاد
رها شده از گرفتاری یا چیزی آزاردهنده،فارغ و آسوده،درختی جنگلی و بلند،رها شده از تعلقات دنیوی
آزادبه
آزاد (رها) + به (سالم و خوب)، به معنای انسان سالم و آزاد، نام یکی از سرداران ایرانی در قرن دوم
آزادسرو
همچون سرو زیبا و بی تعلق، بزرگوار و متواضع،از شخصیتهای شاهنامه، نام مردی دانا و پرهیزکار در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی
آزادفروز
رهایی بخش، آنکه آزادی می آورد، باعث آزادی، نام مردی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی
آزرمگان
با حیا، مودب، سربه زیر، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فرخزاد سردار ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی
آژند
پیوند دهنده، چسباننده، در اصطلاح بنایی ملاطی که بین ردیفهای آجر میگذارند.
آژنگ
چین و شکنی که بر پوست بدن و بخصوص پیشانی می افتد، خشم، موج کوتاهی که روی سطح آب ایجاد می شود
آسپاداس
آخرین پادشاه ماد که از کورش کبیر پادشاه و موسس هخامنشیان شکست خورد
آسپیان
آبتین، روح کامل، انسان نیکو کار، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی
آستیاژ
آسپاداس،آخرین پادشاه ماد که از کورش کبیر پادشاه و موسس هخامنشیان شکست خورد.
آسدین
نام موبدی در سده دهم یزگردی
آسیدات
آسیداد،نام یکی از بزرگان هخامنشی
آسیداد
آسیدات، نام یکی از بزرگان هخامنشی
آسیم
استاد بزرگ مرتبه واستاد عظیم الشأن
آفریدون
فریدون، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر آبتین و فرانک، از پادشاهان پیشدادی ایران و به بند کشنده ضحاک ماردوش اسم دخترانه
آقاجان
آقا (مغولی) + جان (فارسی) عنوان محبت آمیز برای پدر یا پدربزرگ
آقاگل
آقا (مغولی) + گل(فارسی) نام روستایی در نزدیکی اصفهان
آکام
نتیجه، ثمره، سود، فایده
آمنید
نام دبیر داریوش پادشاه هخامنشی
آموی
رود جیحون، آمودریا
آناگ
نام یکی از احکام پارت در زمان اردشیر پادشاه ساسانی
آوادیس
ارمنی مژده، نوید
آوگان
از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی و پیشرو سپاه فریدون پادشاه پیشدادی
آوه
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی و از فرماندهان سپاه کیخسرو پادشاه کیانی
آوید
مشتاق و خواهان
آیین گشسب
از شخصیتهای شاهنامه، نام دبیر هرمز انوشیروان پادشاه ساسانی
اسم پسر با حروف ا ، الف
1
آئیریا
اوستایی، پهلوی
ایرج
2
آئیل
اسم گیلکی
نام پرنده ای است.
3
آباقا
ترکی، فارسی
نام فرزند هلاکوخان مغول، دومین ایلخان مغول
4
آبتین
اوستایی، پهلوی
روح کامل، انسان نیکو کار، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی
5
آبد
عربی
همیشگی، دائمی، جاودانه
6
آبدست
بلوچی، فارسی
چابک، تردست، تر و فرز
7
آبدین
عربی
جاودانه ها، جمع آبد (به کسر ب)
8
آبرام
عبری
ابراهیم، پدر جماعت بسیار یا پدر عالی مقام، نام یکی از پیامبران بزرگ ملقب به خلیل الله، نام سوره ای در قرآن کریم
9
آبراهام
عبری
ابراهیم، پدر جماعت بسیار یا پدر عالی مقام
10
آبرلی
فارسی، ترکی
آبر (فارسی، آبرو) + لی (ترکی) دارای آبرو، آبرومند
11
آبش
عربی، فارسی
تازه روی و خندان، آنکه اطراف و پیشگاه خانه کسی را با خوردنی و نوشیدنی بیاراید
12
آبلاتکا
اوستایی، پهلوی، فارسی
از نام های ایران باستان
13
آبی
عربی
سرکش، نافرمان
14
آپادا
سنسکریت
کسی که خود را به خداوند سپرده است، متوکل
15
آپاداش
سنسکریت
آموختن علوم معنوی از مرشد
16
آپنیتا
سنسکریت
مقرب، بنده خاص پروردگار
17
آتا
نام ترکی
پدربزرگ
18
آتاباللی
اسم ترکی
یادگار مانده از پدر بزرگ، مرد کوچک اندام
19
آتابای
ترکی، چینی
آتا (ترکی) + بای (چینی)، پدربزرگ، نام یکی از طوایف بزرگ ترکمن در ایران
20
آتابیک
ترکی
پدر بزرگ، مربی کودکان و بالاخص شاهزادگان، اتابک
21
آتابیگ
ترکی
لقب احترام برای خطاب کردن پیران، لقب مربیان شاهزادگان دربار سلاطین ترک
22
آتاش
ترکی
آداش، همنام
23
آتاقلیچ
ترکی
شمشیر پدری
24
آتاگلدی
ترکی
25
آتاگلدی
ترکی
پدر آمد، پدر بزرگ آمد، در بین ترکمن ها رسم است اولین پسری که بعد فوت پدربزرگ به دنیا می آید را به این نام می خوانند.
26
آتامکین
ترکی
مانند پدرم اسم زیبای پسر
27
آتان
ترکی
پرتاب کننده
28
آتان
ترکی
پرتاب کننده
29
آتجان
ترکی
کسی که بدن استوار و اندام محکمی دارد.
30
آترابان
اوستایی، پهلوی
نگهبان آتش، پیشوای دینی
31
آتربان
اوستایی، پهلوی
نگهبان آتش، پیشوای دینی
32
آتروپات
اوستایی، پهلوی
صورت دیگر آذرباد، آذرپناه یا کسی که آتش نگهدار اوست.
33
آتسز
ترکی
نام سومین فرمانروای سلسه خوارزمشاهی
34
آتلی
ترکی
سواره، صاحب اسب، اسب سوار
35
آتمش
ترکی
عدد شصت که از اعداد مقدس است. همچنین پرتاب کردنی
36
آتورپات
اوستایی، پهلوی
صورت دیگر آذرباد، آذرپناه یا کسی که آتش نگهدار اوست
37
آتیال
ترکی
یال اسب، از اسامی مرسوم بین قبایل ترکمان
38
آتیتی
سنسکریت
مهمان
39
آتیجی
ترکی
تیر انداز ماهر
40
آتین
اوستایی، پهلوی
در زبان زند و پازند جدید ، نو ، بوجود آمده
41
آجیر
آژیر، در گویش خراسان به معنی محتاط، کوشا
42
آچیم
عبری
نام یکی از نیاکان یوسف نجار که همعصر حضرت مریم بود به معنای خداوند استقرار خواهد یافت
43
آدارایل
آشوری
خداوند یاریگر
44
آداش
ترکی
آتاش، همنام، هم اسم
45
آدان
کردی
مفید سودمند
46
آدبهاوا
سنسکریت
تولد حقیقی
47
آدریان
یونانی
آدریانوس ، نام یکی از امپراتوران روم
48
آدریانوس
یونانی
آدریان، نام یکی از امپراتوران روم
49
آدرین
لاتین
آدریانوس، به فتح ی، یکی از پادشاهان روم که فتوحات زیادی داشت و به ادبیات علاقمند بود
50
آدم
عبری
نخستین بشری که خدا آفرید، مودب باتربیت، انسان گندم گون، آهوی سفیدی که روی پوستش خطهای خاکی رنگ دارد.
51
آدورا
آشوری
مأخوذ از افسانه گیل گمش بابلی، کمک کننده، مددکار
52
آدهاوا
سنسکریت
نزدیکترین دوست خداوند ، نام نزدیکترین همنشین کریشنا در افسانه های هندی
53
آدی
نام عربی
امین تر ، امانت دار تر
54
آدی گوزل
ترکی
خوش نام ، معمولا درباره حضرت محمد (ص) بکار برده می شود.
55
آدیگوزل
ترکی
خوش نام ، معمولا درباره حضرت محمد (ص) بکار برده می شود.
56
آدینگ
بلوچی
آن که روز جمعه به دنیا آمده است.
57
آذراوغلی
ترکی، فارسی
پسر آذر بایجان
58
آذرباد
اوستایی، پهلوی
نام موبدی در زمان شاپور دوم پادشاه ساسانی
59
آذرتاش
فارسی، ترکی
آذر (فارسی) + تاش (ترکی) دو تن که اجاق و بخت یکسانی دارند.
60
آرارات
ارمنی
نام کوهی در آذربایجان که بنا به روایتی کشتی نوح بر روی آن قرار گرفت.
61
آران
کردی
درای طبیعت گرم ، همچنین اسم شهری قدیمی که قباد ان را بنا کرد.
62
آرتوش
ارمنی
از نامهای باستانی ارمنی
63
آرخا
ترکی
آرکا، مایه اطمینان و پیشتگرمی
64
آرسن
عبری
مرد مبارز
65
آرکا
ترکی
آرخ، مایه اطمینان و پیشتگرمی
66
آرمیا
عبری
ارمیا، بزرگ داشته شده؛ نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل، همچنین لقب حضرت خضر نبی و لقب حضرت علی (ع)
67
آرنا
کردی
آریایی نژاد
68
آروشا
سنسکریت
روشنایی، نور خورشید، آرامش
69
آرویج
ترکی
همیشه سبز، باطراوت، شاداب
70
آری
کردی
آریایی، نام یکی از ایالات ایران قدیم که شامل خراسان و سیستان امروزی بوده است، نام یکی از طوایف چادر نشین مازندران
71
آریتما
کردی
نام یکی از سران ماد
72
آریز
کردی
نام کوهی در مسیر مریوان به سنندج
73
آریس
ارمنی
برزگر
74
آریستا
ارمنی
آریستاکس، برزگر، کشاورز
75
آریسته
فرانسه
آریستئوس در اساطیر یونان، پسر اپولون، او تربیت زنبور عسل را به مردم آموخت
76
آرین
انگلیسی
آریایی نژاد، از نسل آریایی
77
آرین
کردی
آریایی نژاد
78
آریوداد
اوستایی، پهلوی
ایرانداد، داده ایران
79
آزا
کردی
آزار دهنده آسیب رساننده، نام پادشاه مانایی
80
آزر
عبری، عربی
نام پدر ابراهیم خلیل (ع)، اسبی که ران دو پای عقبش مشکی و دستهایش به رنگ دیگر است.
81
آزران
عبری
منسوب به آزر،آزر نام پدر یا عموی حضرت ابراهیم و همچنین نام نژادی از اسب است که پاهایش سیاه و دستانش به رنگی دیگر است.
82
آسام
لری
سام، داستان خوشایند، حدیث خوش، همچنین از شخصیتهای شاهنامه و نام پهلوان ایرانی پسر نریمان و پدر زال و جهان پهلوان ایران در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی، همچنین نام یکی از ایالتهای مرزی شمال شرقی هند که مجاور بنگلادش است.
83
آشر
عبری
شاد، خوشحال، نام یکی از پسران یعقوب (ع)
84
آشور
آشوری
برهم زننده، تغییر دهنده، نام دومین فرزند سام که نینوا را بنا نهاد.
85
آشینا
آشوری
قوی ،قدرتمند،نیرومند، زورمند
86
آصف
عربی
تدبیر،مشاور خردمند، نام وزیر سلیمان(ع) ، عنوان وزیران ایرانی در دوران اسلامی
87
آقاجان
فارسی، مغولی
آقا (مغولی) + جان (فارسی) عنوان محبت آمیز برای پدر یا پدربزرگ
88
آقاگل
فارسی، مغولی
آقا (مغولی) + گل (فارسی) نام روستایی در نزدیکی اصفهان نام ایرانی
89
آقامیر
عربی، مغولی
آقا(مغولی) + میر (عربی) سلطان بزرگ، امیر والامقام، نام روستایی در نزدیکی بیرجند
90
آکو
کردی
قله کوه، مکان بلند،انسان با عظمت و مقتدر
91
آگا
کردی
آگاه، مطلع،با خبر
92
آلب
ترکی
(سکون لام و ب) دلیر، پهلوان
93
آلب ارسلان
ترکی
شیر شجاع، کنایه از مرد شجاع و نترس، نام یکی از پادشاهان مقتدر سلجوقی
94
آلب تکین
ترکی
مرد دلیر، نام مؤسس سلسله غزنویان، نام یکی از امرای آل بویه
95
آلپ ارسلان
ترکی
آلب ارسلان، شیر مرد، شیر شجاع، کنایه از مرد شجاع و نترس، نام یکی از پادشاهان مقتدر سلجوقی
96
آلپ تکین
ترکی
آلب تکین، مرد دلیر، نام مؤسس سلسله غزنویان، نام یکی از امرای آل بویه
97
آلتونتاش
ترکی
مرکب از آلتون (طلا) + تاش (پسوند شباهت)، زیبارو ،نام حاجب سلطان محمود غزنوی که به فرمان وی حاکم خوارزم شد.
98
آلیا
عبری
الیاس
99
آمانج
کردی
هدف، مقصد
100
آماندا
ترکی
در امان تو، در پناه تو
101
آنتی گون
لاتین
حاکم بابل درزمان اسکندرمقدونی
102
آنوشه
عربی
خوشی و شادی، داماد، پادشاه نوجوان
103
آنیل
ترکی
معروف، نامدار
104
آویر
کردی
آتش
105
آهیر
کردی
آتش
106
آهیل
گیلکی
مرغ انجیرخوار
107
آهین
گیلکی
آهن
108
آی بک
ترکی
بت، صنم
109
آیت
عربی
آیه، نشانه، شخص برجسته و شاخص، شخص بسیار زیبا رو
110
آیت الله
عربی
نشانه خداوند
111
آیتاش
ترکی
همتای ماه، نام شخصی در دوره سامانیان
112
آیتغمش
ترکی
زاده ماه
113
آیتکین
ترکی
غلام ماه
114
آیتونا
ترکی، فارسی
در ترکی به معنای زیبا و درخشان مانند ماه و در فارسی به معنای حالا، در حال حاضر و همچنین است.
115
آیدین
ترکی
شفاف و روشن، درخشنده مانند ماه
116
آیلا
عربی
نام پهلوانی ترک که شاهنامه به عنوان مبارز افراسیاب از او یاد شده است.
117
ائلمان
ترکی
مانند مردم
118
ائیریا
اوستایی، پهلوی، فارسی
ایرج، خوش چهره و زیبا مانند آفتاب اسم پسر
119
اباذر
عربی
ابوذر، نام یکی از صحابه پیامبر (ص)
120
ابتهاج
عربی
شادمانی، خوشی
121
ابتهاش
عربی
ابتهاج
122
ابرارها
حبشی
پدر جماعت بسیار یا پدر عالی مقام، نام یکی از پیامبران بزرگ ملقب به خلیل الله، نام سوره ای در قرآن کریم، نام پسران
123
ابراهیم
عبری
پدر جماعت بسیار یا پدر عالی مقام، نام یکی از پیامبران بزرگ ملقب به خلیل الله، نام سوره ای در قرآن کریم، نام پسران
124
ابوالحسن
عربی
پدر حسن، کنیه علی (ع)، نیز کنیه طاووس
125
ابوالحسین
عربی
پدر حسین، کنیه آهو
126
ابوالعباس
عربی
پدر عباس، کنیه شیر( حیوان درنده)
127
ابوالعلا
عربی
پدر علا کنیه پرستو
128
ابوالفتح
عربی
پدر فتح
129
ابوالفرج
عربی
پدر فرج، کنیه غذایی مرکب از برنج و گوشت و شکر
130
ابوالفضل
عربی
خداوند و صاحب هنر، کنیه دینار، لقب چهارمین فرزند علی (ع)
131
ابوالقاسم
عربی
پدر قاسم، کنیه پیامبر (ص)
132
ابوبکر
عربی
نام خلیفه اول و جانشین پیامبر(ص) و پدر عایشه همسر پیامبر (ص)
133
ابوذر
عربی
ابوذر، نام یکی از صحابه پیامبر(ص)
134
ابوریحان
عربی
نام ریاضیدان و فیلسوف ایرانی در قرن چهارم و پنجم، ابوریحان بیرونی
135
ابوطالب
عربی
نام عموی پیامبر(ص) و پدر علی(ع)
136
ابوعزیز
عربی
پدر عزیز
137
ابومسلم
عربی
نام رهبر سیاه جامگان که دولت بنی امیه را سرنگون کرد و بنی عباس را به قدرت رساند.
138
اتبک
ترکی
در دوره قاجار لقبی که به وزیران داده می شد، لقب هر یک از پادشاهان مستقل که حکومت محلی داشتند.
139
اترین
اوستایی، پهلوی
آترینا، آذرین، نام پسر اوپَدرَم که به نوشته سنگ نوشته بیستون در زمان داریوش پادشاه هخامنشی در خوزستان یاغی شد و خود را پادشاه خوزستان خواند.
140
اثیر
عربی
شریف، کریم
141
اثیرالدین
عربی
شریف و کریم در دین، نام قصیده سرایی معروف در قرن ششم، اثیرالدین اخسیکتی
142
احتشام
عربی
شکوه و شوکت داشتن ، بزرگ شدن ، دارای خدم و حشم فراوان بودن
143
احد
عربی
یگانه، یکتا، از نامهای خداوند
144
احسان الله
عربی
نیکی خداوند
145
احمد
عربی
بسیار ستوده، یکی از نامهای پیامبر(ص)
146
احیا
عربی
زندگان، نامی برای شبهای نوزدهم، بیست و یکم و بیست وسوم ماه رمضان، در اصل احیاء، زنده نگه داشتن، زنده داری (شب زنده داری)
147
اختای
ترکی
همانند نیزه، تیز
148
اختیارالدین
عربی
آن که دین او را انتخاب کرده است.
149
ادریس
عربی
درس خوانده ، پیامبری که نام او دو بار در قرآن آمده و طبق روایات حیات جاودانه یافته است، او را مخترع لباس و قلم می دانند.
150
ادهم
عربی
سیاه، تیره گون، نام پدر ابراهیم ادهم که پادشاهی بلخ را رها کرده و زاهد شد.
151
ادیب
عربی
سخن دان، سخن شناس، معلم، مربی
152
ارباب
عربی
پادشاه کارفرما رئیس نام دختر فارسی
153
اربیل
کردی
بسیار خوب (نگارش کردی : ههولێر)
154
ارتگین
ترکی
همسر دلاور
155
ارتیان
عربی
منسوب به آتش، آتشکده ، برافروخته مثل آتش
156
ارجاسب
اوستایی، پهلوی
ارجاسپ، دارنده اسب با ارزش، از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه توران و چین در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی
157
ارجاسپ
اوستایی، پهلوی
دارنده اسب با ارزش، از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه توران و چین در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی
158
اردشام
ارمنی
پسر ارتاسس دوم و برادر تیگران اول از سلسله اشکانیان ارمنستان
159
اردشیر
اوستایی، پهلوی
آن که حکومت مقدس دارد، شهریاری و پادشاهی مقدس، از شخصیتهای شاهنامه، نام مؤسس سلسله ساسانی، فرزند ساسان
160
اردلان
کردی
نام طایفه ای از ایلات کرد ایران
161
ارسطو
یونانی
ارسطاطالیس، ارسطوطالیس حکیم نامدار یونانی و شاگرد افلاطون، او معلم اسکندر مقدونی بود، به او لقب معلم اول را داده بودند
162
ارسلان
ترکی
شیر، نام پسر مسعودغزنوی
163
ارسمان
ترکی
نام پهلوانی در کتاب سیرت جلال الدین
164
ارسن
اوستایی، پهلوی
به فتح الف و سین، مجلس، بزم، انجمن، مجمع
165
ارشا
اوستایی، پهلوی
مرد مقدس
166
ارشاد
عربی
راهنمایی، هدایت
167
ارشک
پارتی
اشک، نام مؤسس سلسله اشکانی
168
ارشیا
آرامی
تخت پادشاهی، هزوارش و هم ریشه با “عرش” عربی است.
169
ارغان
ترکی
نام حاجب سلطان محمود غزنوی
170
ارغش
ترکی
تاجر یا تجار سیار، از امرای ملکشاه سلجوقی
171
ارغون
ترکی
یکی از سلاطین مغول
172
ارفع
عربی
رفیع تر، بلندتر، ارجمندتر
173
ارکان
عربی
رکنها ، مبنا ها ، پایه ها ، کنایه از بزرگان و کارگزاران حکومت
174
ارکین
ترکی
آزاد
175
ارم
عبری
نام پسر سام بن نوح و پدر عاد، باغ عاد یا شهری که شداد پسر عاد بنا کرد.
176
ارمیا
عبری
بزرگ داشته شده؛ نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل
177
ارمیس
یونانی
هرمس
178
ارناک
اوستایی، پهلوی
رزمجو
179
ارواد
اوستایی، پهلوی
نیرومند
180
اریا
فارسی، اوستایی، پهلوی
در زبان کلدانی به معنی برج اسد، درخت آمله که دارای میوه هایی ترش و کوچک مانند آلو است.
181
اسامه
عربی
شیر، اسد
182
اسپندیاد
اوستایی، پهلوی
اسفندیار، آفریده مقدس، از شخصیت های شاهنامه، نام پهلوان ایرانی، فرزند گشتاسپ شاه ایران و کتایون دختر قیصر روم
183
اسحاق
عبری
خندان، نام پسر ابراهیم(ع) و ساره
184
اسحق
عبری
اسحاق،خندان، نام پسر ابراهیم(ع) و ساره
185
اسد
عربی
شیر، نام برج پنجم از برجهای دوازده گانه، برابر با مرداد
186
اسدالدین
عربی
آن که در دفاع از دین مانند شیر شجاع است.
187
اسدالله
عربی
شیر خدا، از القاب علی (ع)
188
اسرافیل
عبری
درخشیدن مانند آتش، نام یکی از چهار فرشته مقرب و مأمور دمیدن صور و برانگیختن مردگان در روز رستاخیز
189
اسعد
عربی
نیکبخت تر، خوشبخت تر
190
اسفار
عربی
معرب اسوار از نامهای تاریخی
191
اسفندیار
اوستایی، پهلوی
آفریده مقدس، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی، فرزند گشتاسپ شاه ایران و کتایون دختر قیصر روم
192
اسکندر
یونانی
یاری کننده مرد، نام پادشاه معروف یونان بنا به روایت شاهنامه فرزند داراب پسر بهمن و ناهید دختر فیلقوس قیصر روم
193
اسلام
عربی
دین پیروان محمد(ص)
194
اسماعیل
عبری
آن که خدا او را شنید، نام پسر ابراهیم(ع) و هاجر
195
اسمعیل
عبری
اسماعیل، آن که خدا او را شنید، نام پسر ابراهیم(ع) و هاجر
196
اشراق
عربی
تابش، درخشش، فلسفه ای که منشأ ان فلسفه افلاطون و حکمت نو افلاطونی است، مروج این حکمت در اسلام و ایران شیخ شهاب الدین سهره وردی است.
197
اشرس
عربی
مرد دلاور، دلیر، نام یکی از صحابه پیامبر(ص)
198
اشرف الدین
عربی
شریف تر در دین
199
اشعیا
عربی
نجات یهوه، نام یکی از پیامبران بزرگ بنی اسرائیل
200
اشیر
عبری
خوشحال، نام پسر یعقوب (ع)
201
اصغر
عربی
کوچک تر
202
اصلان
ترکی
شیر
203
اصیل الدین
عربی
دارای اصالت در دین، نام پسر خواجه نصیرالدین طوسی
204
اعتبارعلی
عربی
آن که ارزش و اعتبار از علی(ع) یافته است.
205
اعلا
عربی
برگزیده، برتر
206
اعلی
عربی
برتر، بالاتر، بلندتر، برگزیده از هر چیزی، نامی از نامهای خداوند، نام سوره هشتاد و هفتم قرآن
207
افتخارالدین
عربی
موجب افتخار دین
208
افراسیاب
اوستایی، پهلوی
به هراس افکننده، از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه تورانی، پسر پشنگ و نبیره تور پسر فریدون پادشاه پیشدادی
209
افشار
کردی
نام ناحیهایی در کردستان(نگارش کردی : ههوشار)
210
افضل
عربی
برترین، بالاترین
211
افضل الدین
عربی
برترین در دین
212
افلاطون
یونانی
نام فیلسوف یونانی وپیرو سقراط و مؤسس فلسفه آکادمی
213
اقبال علی
عربی
آن که بخت و اقبال از علی(ع) یافته است.
214
اکبر
عربی
بزرگ تر
215
اکتای
مغولی
نام سومین پسر و جانشین چنگیز خان
216
اکدش
ترکی
دورگه، معشوق، محبوب
217
البتگین
ترکی
نام جد محمود پادشاه غزنوی
218
البرز
اوستایی، پهلوی
مرکب از کوه +بلند نام رشته کوهای شمالی ایران که سرتاسر شمال ایران از مغرب به مشرق کشیده شده است.
219
الچین
فارسی، ترکی
ال (ترکی) + چین (فارسی)، ایلچین ، برگزیده ایل
220
الدنیز
ترکی
اقیانوس
221
الشن
ترکی
شادی بخش ایل، مایه شادی طایفه، حاکم، رهبر، حکمران یک منطقه
222
الله داد
فارسی، عربی
الله (عربی) + داد (فارسی) داده خداوند
223
اللهیار
فارسی، عربی
الله (عربی) + یار (فارسی) آن که خداوند یار ویاور اوست.
224
الوند
اوستایی، پهلوی
اروند، دارای تندی و تیزی، نام کوهی در جنوب همدان
225
الیا
عبری
الیاس، خدای من یهوه است، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل و در اسلام یکی از چهار پیامبر جاویدان
226
الیاد
فارسی، ترکی
ال (ترکی) + یاد (فارسی)،ایلیاد به یاد ایل
227
الیاد
یونانی
نام منظومه ای منسوب به هومر
228
الیار
فارسی، ترکی
ال (ترکی) + یار (فارسی)، ایلیار یار ایل
229
الیاس
عبری
خدای من یهوه است، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل و در اسلام یکی از چهار پیامبر جاویدان
230
امام قلی
عربی، ترکی
امام(عربی) + قلی(ترکی)، غلام امام، نام پسر کوچک تر نادر شاه افشار
231
امان
ترکی
ایمنی، آرامش
232
امان الله
ترکی
آن که در پناه و لطف وعنایت خداوند است.
233
امیر
عربی
پادشاه، حاکم، به صورت پیشوند در ابتدای بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند امیربانو، امیر پویا، و امیرحسین
234
امیر علی
عربی
کسی که سرورش حضرت علی است.
235
امیرپارسا
فارسی، عربی
مرکب از امیر و پارسا، حاکم خداترس
236
امیرحسین
عربی
مرکب از دو اسم امیر و حسین،کسی که حسین علیه السلام امیر و حاکم اوست.
237
امیرطاها
عربی
مرکب از دو اسم امیر به معنی آقا و سروز و طاها که نام یکی از سوره های قرآن است، برخی تفاسیر این سوره را منسوب به اهل بیت علیه السلام می دانند.
238
امیرعباس
عربی
مرکب از دو اسم امیربه معنای حاکم و سلطان و عباس به معنای شیر درنده
239
امیرعلی
عربی
مرکب از امیر (پادشاه) + علی (بالا رفتن و صعود کردن)
240
امیرکسری
فارسی، عربی
مرکب از امیر(عربی) به معنای حاکم و فرمانروا + کسری(فارسی) به معنای خسرو و پادشاه است.
241
امیرمحمد
عربی
کسی که حضرت محمد صلی الله علیه وآله حاکم و سرور اوست.
242
امیرمهدی
اسم عربی
ترکیب نامهای امیر و مهدی ، کسی که حضرت صاحب الزمان سرور و فرمانده اوست.
243
امیرنظام
عربی
مرکب از امیر (پادشاه) + نظام (مجموعه سپاهیان یک کشور، ارتش)، در دوره قاجار عنوان و سمت فرمانده کل قوای نظامی
244
امین
عربی
مورد اطمینان، درستکار، لقب پیامبر (ص)، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند محمد امین، امین عباس، و امین همایون
245
امین الدین
عربی
آن که در دین امین و درستکار است.
246
امین الله
عربی
مورد اعتماد خداوند
247
انوشتکین
فارسی، عربی
انوش (فارسی) + تکین (ترکی)، پهلوان جاودانی، از نامهای تاریخی
248
اوات
کردی
آرزو
249
اوحد
عربی
یگانه، بی همتا
250
اوحدالدین
عربی
آن که در دین یگانه و بی همتاست ، نام عارف مشهور قرن هفتم
251
اوریا
عبری
شعله خداوند، نام مردی یهودی در زمان داوود(ع) که از فرماندهان سپاه بود.
252
اوستا
اوستایی، پهلوی
نام کتاب مقدس زرتشتیان
253
اوکتای
مغولی
اکتای
254
اویس
عربی
گرگ کوچک، شخصی پارسا که از تابعین بوده است.
255
اوین
ترکی
برخیز، به ضم ی
256
ایاز
ترکی
نام غلام محبوب سلطان محمود غزنوی
257
ایبک
ترکی
ماه بزرگ، یا آن که ماه او را بزرگ ساخته است.
258
ایتکین
ترکی
آیتکین، غلام ماه
259
ایثار
عربی
از خود گذشتگی، فداکاری
260
ایدین
ترکی
آیدین ،شفاف و روشن ، درخشنده مانند ماه
261
ایزد
اوستایی، پهلوی
در فرهنگ ایران باستان، هر یک از فرشتگانی که اهمیت آنها پس از امشاسپندان است، خداوند
262
ایشا
عبری
نام پدر داوود (ع)
263
ایلدرم
ترکی
ایلدیریم، تندر، آذرخش، رعد وبرق
264
ایلدیریم
ترکی
ایلدرم، تندر، آذرخش، رعد وبرق
265
ایلکین
ترکی
اولین، نسختین، جلوتر از همه
266
ایلگار
سریانی
خداوندگار، قدرتمند، مرکب از ایل به معنای خداوند یا هر موجود صاحب قدرت + پسوند افاده فاعلیت (گار)
267
ایلماز
ترکی
پایدار، جاویدان، ماندگار، کسی که در محدوده زمان نمی گنجد.
268
ایلیا
عبری
خدای خدایان، تغییر یافته نام الیاس یکی از چهار پیامبرجاویدان
269
ایلیا
سریانی
راستگوی بزرگ، نام حضرت علی (ع) در تورات
270
ایلیاس
عبری
الیاس
271
ایمان
عربی
اعتقاد به وجود خداوند وحقیقت رسولان و دین، یقین داشتن به درستی اندیشه یا امری
272
ایوب
عبری
آن که به خدا رجوع می کند ، نام یکی از پیامبران که خداوند او را به بلاهای فراوان دجار کرد و سپس او را عافیت بخشید و به همین دلیل به صبر وشکیبایی شهرت دارد.
اگرنامی می شناسید که در این لیست به ما اطلاع دهید
مطالب مرتبط: