آزمایش مایکسون – مورلی
مارس 11, 2009کربوهیدراتها
مارس 11, 2009ايرانيان براي هر پديده سودمندي جشن (يعني نيايش همگاني) برگزار ميكردهاند. از اين پديدهها ميتوان رويدادهاي طبيعي را نام برد. زمين در گذر خود به گرد خورشيد از مداري بيضي شكل ميگذرد. هرگاه خورشيد در هر يك از دو مركز اين بيضي باشد (زمين در دو سر قطر بزرگ جاي داشته باشد)، درازاي روز و شب برابر ميشوند كه نقطههاي اعتدال بهاره و پاييزه ناميده شدهاند.
با گذر از نقطه اعتدال و رسيدن زمين به دو سر قطر كوچك بيضي طول روز يا شب كمكم به بلندترين اندازه خود ميرسد كه به ترتيب نقطههاي انقلاب تابستانه و زمستانه نام دارند. از سوي ديگر هم زمان با گردش زمين زاويه تابش خورشيد به بخشهاي گوناگون زمين نيز دگرگون شده، گرماي آنجا را كم يا زياد ميكند. بدين گونه سال خورشيدي، فصل، ماه و ديگر پديدههاي مربوط به گاه شماري پديد ميآيد. در دو نقطه اعتدال بهاره و پاييزه همچنين در نقطههاي انقلاب تابستانه و زمستانه به ترتيب جشنهاي نوروز، مهرگان، تيرگان و ديگان (يلدا) برگزار ميشده است.
در گاه شمار ايراني سال دوازده ماه سي روزه دارد كه هر روز را به نامي ميخواندهاند. هر روز كه نام آن با نام ماه يكي ميشده، آن روز را جشن ميگرفتهاند. آيين برگزاري اين جشنها نيز با نام آن هماهنگ بوده است. در همه اين جشنها نخست با نيايش همگاني از خداوند سپاسگزاري كرده، پيمان ميبستهاند كه به خشنودي اهورامزدا براي نوكردن جهان همه كردارشان را بنابر هنجار هستي انجام دهند و خرد خود را با منش نيك همگام سازند. سپس به شادي برخاسته، داد و دهش (هديه دادن و پذيرايي) ميكردهاند.
يكي از بزرگترين جشنهاي ايراني نوروز است. در باور ايرانيان جهان در شش مرحله آفريده شده است: آسمان، زمين، آب، گياه، جانور، و انسان. بنابر اين باور انسان در پنج روز آخر سال آفريده شده، در نوروز از فروردين (= فْرَوَهْر = راهنماي اهورايي) برخوردار در نتيجه نو و تازه مي شود. بنابر اين ايرانيان در پايان اسفند پيرامون خود را پاكسازي ميكردهاند. آنگاه در پنج روز ماندهي آخر سال كه به نام «پنجو، پنجه» شناخته ميشده با سرودن يكي از پنج بخش گاتها ميكوشيدهاند كه درونشان را پاكسازي كنند، تا آماده دگرگوني نوروزي شوند. خانه تكاني پيش از نوروز يادگار اين آيين است. سپس به جشن (= نيايش همگاني) مي پرداختهاند تا از خداوند براي چنين آفرينش و هدايتي سپاسگزاري كنند.
انسان در خانواده ساخته و در اجتماع پرورده ميشود. سپس ميتواند با پرورش شش جلوهي خداوند در خودش به او نزديك شود. از ديدگاه دستور زبان، بهمن، ارديبهشت و شهريور به صورت خنثي يا مذكر و اسفند، خرداد و امرداد نيز سه جلوهاي هستند كه به صورت مونث بكار برده شدهاند. اين شش صفت در فرهنگ التقاطي ساسانيان با نام اَمْشاسپندان (به معني بيمرگان افزاينده، پاكان و مقدسان جاودان) دچار شخصيت فرشتهاي شدند.
در اسطورههاي ساساني تخممرغ، شير و شير برنج نماد بهمن؛ آتش نماد ارديبهشت؛ فلز نماد شهريور؛ زمين نماد اسفند؛ آب نماد خرداد؛ گياه سبز و خوراكيهاي گياهي نماد امرداد هستند. انساني كه اين شش پرتو را در خود پرورده باشد، روحش چون آيينه روشنايي خداوند را باز ميتاباند، بنابراين كتاب آسماني گاتها و آيينه نيز بايستي نماد اهورايي شدن انسانباشد. در همه جشنها از جمله پنج روز پنجه، سفرهاي گسترده و نيايشها در كنار آن انجام ميشود. اين هفت عنصر در همه سفرههايي كه براي آيينهاي ديني (جشنها) گسترده ميشوند، وجود دارد و سفره هفتسين يادگار آن است. معني نامها اين نكته را بهتر نشان ميدهد …
فروردين (ماه فروهرها) :
فروردين نام نخستين ماه فصل بها ر و روز نوزدهم هر ماه در گاه شماري اعتدالي خورشيدي است.
در گاه شمار ايراني سال با لحظه گذر زمين از نقطه اعتدال بهاره كه درازاي روز با شب برابر است، آغاز ميشود در اسطورههاي ايراني پنج روز پيش و پنج روز پس از نوروز فروهرها به زمين ميآيند تا روان انسان را تازه كنند. همان گونه كه جهان خموده از زمستان به حركتي تا بلنداي رسيدن در ميآيد.
در اوستا و پارسي باستان «فرورتينام»، در پهلوي «فرورتين» و در فارسي «فروردين» گفته شده كه به معناي فروردهاي پاكان و فروهرهاي ايرانيان است.
واژه ي فروهر (فرورد، فرورتي و فروشي به معني راهنما) نام ذرهاي از ذات خداوندي است كه براي راهنمايي باشندگان به سوي خداوند درون آنها نهاده شده است. روان راستكاران با فروهرشان يكي ميشود. به سخني ديگر انسان قطرهاي كوچك از درياي خداوند است كه پس از پالايش دريايي ميشود به كوچكي يك قطره.
در جشن فروردينگان (نوزدهم فروردين) ايرانيان به آرامگاهها رفته از خداوند براي چنين بخششي سپاسگزاري، براي درگذشتگان درخواست شادي روان و براي خود آرزوي راستكاري ميكردهاند.
بنا به عقيده پيشينيان، ده روز پيش از آغاز هر سال، فروهر در گذشتگان كه با روان و وجدان از تن جدا گشته، براي سركشي خان و مان ديرين خود فرود مي آيند و ده شبانه روز روي زمين به سر مي برند. به مناسبت فرود آمدن فروهرهاي نيكان، هنگام نوروز را جشن فروردين خوانده اند. فروهران در ده روز آخر سال بر زمين هستند و بامداد نوروز پيش از بر آمدن آفتاب، به دنياي ديگر مي روند.
ارديبهشت (اشا وهيشتا = بهترين هنجار، راه و قانون) :
ارديبهشت نام دومين ماه سال و روز دوم هر ماه در گاه شماري اعتدالي خورشيدي است.
طبيعت ايران در اين هنگام بهترين و زيباترين حالت خود را داشته، از بهترين هنجار برخوردار است همانگونه كه به هنجارترين چيزها زيباترين چيزهاست.گاتها آموزش ميدهد كه خداوند هنجاري به نام اشا بر جهان استواركرده است. پيامد شناخت اين هنجار « دانش» نام دارد؛ دانشي كه انسان را توانا و پيروز ميكند، ولي خرسندي زماني به دست ميآيد كه انسان همراه با اشا از بهمن نيز برخوردار باشد.
در اوستا «اشاوهيشتا» و در پهلوي «اشاوهيشت» و در فارسي «ارديبهشت» گفته شده كه كلمه اي است مركب از دو جزء: جزء اول «اشا» از جمله لغاتي است كه معني آن بسيار منبسط است، راستي و درستي، تقدس، قانون و آئين ايزدي، پاكي … و بسيار هم در اوستا به كار برده شده است. جزء ديگر اين كلمه كه واژه «وهيشت» باشد. صفت عالي است به معناي بهترين، بهشت فارسي به معني فردوس از همين كلمه است. در مجموع اين كلمه به بهترين راستي و درستي است.
در عالم روحاني نماينده صفت راستي و پاكي و تقدس اهورامزداست و در عالم مادي نگهباني كليه آتش هاي روي زمين به او سپرده شده است.
در معني تركيب لغت ارديبهشت «مانند بهشت» هم آمده است.
خرداد (رسايي و كمال) :
خرداد نام سومين ماه سال و روز ششم در گاه شمار اعتدالي خورشيدي است.
بنابر چرخههاي بلند مدت آب و هواشناختي ايران در اين ماه از سال سيلابهاي بهاري فرو نشسته و كم آبيهاي تابستاني هنوز فرا نرسيده است؛ بنابراين منابع طبيعي آب در بهترين حالت خود هستند. بچههاي جانوران دوره حساس نوزادي را پشت سر گذاشته و شكوفهها ميوه شدهاند.
در اوستا و پارسي باستان «هئوروتات»، در پهلوي «خردات» و در فارسي «خورداد» يا «خرداد» گفته شده كه كلمه اي است مركب از دو جزء: جزء «هئوروه» كه صفت است به معناي رسا، همه، درست، و كامل؛ دوم «تات» كه پسوند است براي اسم مونث، بنابراين هئوروتات به معناي كمال و رسايي است. ايزدان تيرو باد و فروردين از همكاران خرداد مي باشند. خرداد نماينده رسايي و كمال اهورامزداست و در گيتي به نگهباني آب گماشته شده است.
در اسطورههاي ايراني نگهداري از آب ها و زندگان، در برابر ديو تشنگي به اين امشاسپند سپرده شده است.
تير (ايزد باران، ستاره تيشتر، شعراي يماني) :
تير نام چهارمين ماه سال و روز سيزدهم هر ماه گاه شماري اعتدالي خورشيدي است.
در چرخههاي بلند مدت هواشناسي ايران بيشترين تبخير و كمترين بارش در اينماه روي ميدهد، ولي به هر روي نم باراني مي بارد. از سوي ديگر ستاره تير در اين هنگام طلوع ميكند كه ستاره شناسان ايران باستان آن را قرين باران ميدانستند.
در اوستا «تيشريه»، در پهلوي «تيشتر» و در فارسي صورت تغيير يافته آن يعني «تير» گفته شده كه يكي از ايزدان است و به ستاره شعراي يماني اطلاق مي شود.فرشته مزبور نگهبان باران است و به كوشش او زمين پاك، از باران بهره مند مي شود و كشتزارها سيراب مي گردد. تيشتر را در زبانهاي اروپايي سيريوس خوانده اند.هر گاه تيشتر از آسمان سر بزند و بدرخشد مژده ريزش باران مي دهد. اين كلمه را نبايد با واژه عربي به معني سهم اشتباه كرد.
در اين اسطوره ي ايراني ديو «اَپَ ئوشه» آبها را بخار و در آسمان زنداني ميكند. ايزد تير پس از كشمكشهاي بسيار اين ديو را شكست ميدهد. بدين گونه آبها آزاد شده، باران ميبارد.
در تاريخ اسطورهاي ايران چندين جنگ بزرگ به دليل بارش باران در اين ماه به آشتي انجاميد. از رويدادهاي اسطورهاي اين ماه پرتاب تير بوسيله آرش است كه براي مشخص كردن مرز ايران و توران و پايان جنگي درازمدت انجام شد. از آنجا كه آرش راستكار و ايرانيان خداپرستاني بر حق بودند، ايزد باد تير آرش را تا كرانه جيحون برده، همراه با آن سختي و غم را از دل و جان ايرانيان دور ميسازد. در جشن تيرگان (دهم تير ماه) كه برابر با انقلاب تابستانه است، مردم پس از سپاسگزاري از خداوند و آرزوي افزايش بارش با شادي به يكديگر آب ميپاشيدهاند كه نمادي از باران است. همچنين در اين روز هفت رشته رنگين را به هم تابيده نخ هفت رنگي (نماد هفت رنگ يا نوع درد و رنج) به نام تيرو (به ياد تير آرش) درست كرده، دور مچ دست چپ خود گره مي زدهاند. سپس در روز باد بر سر يك بلندي اين تيرو را به باد ميسپردهاند تا همچون تير آرش سختي و رنج را از ايشان دور كند.
امرداد (بيمرگي و جاودانگي) :
امرداد نام پنجمين ماه سال و روز هفتم هر ماه در گاه شماري اعتدالي خورشيدي است.
در اوستا «امرتات»، در پهلوي «امرداد» و در فارسي «امرداد» گفته شده كه كلمه اي است مركب از سه جزء:
اول «ا» ادات نفي به معني نه، دوم «مرتا» به معني مردني، نيست و نابود شدني و سوم تات كه پسوند و دال بر مونث است. بنابر اين امرداد يعني بي مرگي و آسيب نديدني يا جاوداني. پس واژه «مرداد» به غلط استعمال مي شود؛ و گويش اشتباه «مرداد» به معني مرگ و نابودي به دو دليل ناپسند است. نخست آنكه امرداد از نامها و جلوههاي خداوند و اشتباه در گفتن آنها بسيار ناپسنديده است. دو ديگر آنكه مرگ و نابودي نام زيبايي نيست و با فرهنگ پيشبرنده ايراني همخواني ندارد.
در ادبيات مزديسنا امرداد يكي از امشاسپندان است كه نگهباني نباتات با اوست. در مزديسنا شخص بايد به صفات مشخصه پنج امشاسپند ديگر كه عبارتند از :
نيك انديشي، صلح و سازش، راستي و درستي، فروتني و محبت به همنوع، تامين اسايش و امنيت بشر مجهز باشد تا به كمال مطلوب همه كه از خصايص امرداد است نايل گردد.
در فرهنگ ايرانيان گياه و سبزي، نماد بيمرگي بوده است. زيرا گياهان عمري بسيار دراز دارند و هرسال دوباره تازه و شاداب جوانه ميزنند. از سوي ديگر گياه با تامين هواي پاك و خوراك به ديگر زندگان، زندگي ميبخشد. در اين هنگام از سال گياهان در بهترين وضعيت رشد سبزينهاي خود هستند.
شهريور (شهرياري نيك و برگزيدني، سلطه و قدرت نيك) :
شهريور نام ششمين ماه سال و روز چهارم هر ما در گاه شماري اعتدالي خورشيدي است.
در اوستا «خشتروئيريه»، در پهلوي «شتريور» و در فارسي «شهريور» مي دانند. كلمه اي است مركب از دو جزء: «خشتر» كه در اوستا و پارسي باستان و سانسكريت به معني كشور و پادشاهي است و جزء دوم صفت است از «ور» به معني برتري دادن «وئيريه» يعني برگزيده و آرزو شده و جمعا يعني كشور منتخب يا پادشاهي برگزيده. اين تركيب بارها در اوستا به معني بهشت يا كشور آسماني اهورامزدا آمده است.
خداوند تنها شهريار دو جهان است. اگر انسان آن گونه كه شايسته است پرورش يابد، بر همه چيز شهريار بوده، نميگذارد چيزي بر او سلطه داشته باشد. در گاتها نيز رابطهي انسان با خدا رابطهي دلداده و دلدار يا استاد و شاگرد است.
شهريور در جهان روحاني نماينده پادشاهي ايزدي و فر و اقتدار خداوندي است و در جهان مادي پاسبان فلزات. چون نگهباني فلزات با اوست، او را دستگير فقرا و ايزد رحم و مروت خوانده اند. روايت شده است شهريور آزرده و دلتنگ مي شود از كسي كه سيم و زر را بد به كار اندازد يا بگذارد كه زنگ بزند.
مهر (پيوستن با مهرباني) :
نگهباني ماه هفتم و روز شانزدهم هر ماه را به عهده ايزد مهر است.
زمين در اين هنگام از نقطه اعتدال پاييزه ميگذرد بنابراين درازاي روز با شب برابر ميشود. گرماي خورشيد نه چون تابستان بسيار است و نه چون زمستان اندك. حيوانات و حشرات نيز در اين ماه جفتگيري ميكنند. در اسطورههاي ايراني گرما و نور خورشيد را ايزد مهر مي دانستند.
در سانسكريت «ميترا»، در اوستا و پارسي «ميثر»، و در پهلوي «ميتر»، و در فارسي «مهر» گفته مي شود، كه از ريشه سانسكريت آمده به معني پيوستن.
اغلب خاورشناسان معني اصلي مهر را واسطه و ميانجي ذكر كرده اند. مهر واسطه است ميان آفريدگار و آفريدگان. «ميثره» در سانسكريت به معني دوستي و پروردگار و روشنايي و فروغ است و در اوستا فرشته روشنايي و پاسبان راستي و پيمان است. مهر، ايزد هماره بيدار و نيرومند است و براي ياري كردنراستگويان و بر انداختن دروغگويان و پيمان شكنان در تكاپوست. مهر از براي محافظت عهد وپيمان و ميثاق مردم گماشته شده است.
از اين رو فرشته فروغ و روشنايي نيز هست كه هيچ چيز از او پوشيده نمي ماند. براي آنكه از عهده نگهباني برآيد اهورامزدا به او هزار گوش و ده هزار چشم داده است. مقام مهر در بالاي كوه «هرا»است، آنجايي كه نه روز است و نه شب ، نه گرم است و نه سرد، نه ناخوشي و نه كثافت. مهر از آنجا بر ممالك آريايي نگران است. اين آرامگاه، خود به پهناي كره زمين است يعني مهر در همه جا حاضر است و با شنيدن آواي ستمديدگان آگاه گشته به ياري آنان مي شتابد.
آيين مهر در دين مسيح نيز مشهود است. ايزد مهر در اصل به جز ايزد خورشيد بوده است اما بعدها آن دو را يكي دانسته اند. مورخان يوناني مهر را به نام «ميترس» ياد كرده اند و ذكر كرده اند كه ايرانيان خورشيد را به اسم «ميترس» مي ستايند. از اين خبر پيداست كه در يك قرن پيش از ميلاد مسيح، آن دو با يكديگر خلط شده اند.
ايرانيان مهرپرور و عدالت خواه، جشن مهرگان را «نوروز خاصه» ميناميدهاند.
آبان (آبها) :
در اوستا آپ در پارسي باستان آپي و در فارسي آب گفته مي شود.
در اوستا بارها «آپ» به معني فرشته نگهبان آب استعمال شده و همه جا به صيغه جمع آمده است.
نام ماه هشتم از سال خورشيدي و نام روز دهم از هر ماه را، آبان مي دانند. ايزد آبان موكل بر آهن است و تدبير امور و مصالح ماه به او تعلق دارد. به سبب آن كه «زو» كه يكي از پادشاهان ايران بود در اين روز با افراسياب جنگ كرده، او را شكست داده، تعقيب نموده و از ملك خويش بيرون كرد، ايرانيان اين روز را جشن مي گيرند، ديگر آنكه چون مدت هشت سال در ايران باران نباريد مردم بسيار تلف گرديد و بعضي به ملك ديگر رفتند. عاقبت در همين روز باران شروع به باريدن كرد و بنابراين ايرانيان اين روز را جشن كنند.
آفتاب در اين ماه در برج عقرب يا كژدم قرار مي گيرد.
در اين ماه از سال به طور معول باران ميبارد. آبان، در گاه شماري باستاني اين ماه آغاز زمستان بزرگ بوده است.
آذر (آتش) :
در اوستا «آتر» و «آثر»، در پارسي باستان و پهلوي «آتر» و در فارسي «آذر» مي گويند. آذر فرشته نگهبان آتش و يكي از بزرگترين ايزدان است.
آريائيان(هندوان و ايزدان) بيش از ديگر اقوام به عنصر آتش اهميت مي دادند. ايزد آذر نزد هندوان، «آگني» خوانده شده و در «ودا» (كتاب كهن و مقدس هندوان) از خدايان بزرگ به شمار رفته است.
آفتاب در اين ماه در برج قوس يا كماندار قرار مي گيرد؛ و سرما به اندازهاي است كه بايد آتش روشن كرد.
دي (دادار، داناي آفريننده) :
در اوستا «داثوش» يا «دادها» به معني آفريننده ، دادار و آفريدگار است و غالباً صفت اهورامزدا است و آن از مصدر «دا» به معني دادن و آفريدن است.
در خود اوستا صفت دثوش(=دي) براي تعيين دهمين ماه استعمال شده است. در ميان سي روز ماه، روزهاي هشتم و بيست و سوم به دي(آفريدگار، دثوش)موسوم است. براي اين كه سه روز موسوم به «دي» با هم اشتباه نشوند نام هر يك را به نام روز بعد مي پيوندند. مثلا روز هشتم را «دي به آذر» و روز پانزدهم را «دي به مهر» و …
دي نام ملكي است كه تدبير امور و مصالح روز و ماه دي به او تعلق دارد.
در اين هنگام از سال كه با انقلاب زمستانه همراه است، كوتاه ترين روزها و بيشترين سرما زندگي مردم و جانوران را آن چنان با خطر روبرو ميسازد كه تنها خداوند مي تواند آن ها را در امان نگه دارد. از سوي ديگر همه ي كارهاي كشاورزي و بيشتر كارهاي دامداري تعطيل است و بهترين راه براي گذراندن اين شبهاي بلند و سرد، نيايش به درگاه خداوند است. در اين ماه چهار جشن ديگان در روزهاي «اورمزد»، «دي به آذر»، «دي به مهر» و «دي به دين» برگزار ميشود. نخستين روز اين ماه يعني اورمزد و دي ماه (25 آذر ماه در گاه شمار امروزي) برابر با شب يلدا است. اين باور وجود داشته است كه پس از مهرگان، مهر (گرما و نور خورشيد) رو به نابودي مي رود تا آن كه در اورمزد و دي ماه دوباره متولد ميشود. واژه آرامي «يلدا» اين نكته را نشان مي دهد. در فرهنگ اروپايي پس از جايگزين شدن مسحيت به جاي مهرپرستي، اين آيين تولد، به نام تولد مسيح برگزار مي شده است.
بهمن (منش نيك) :
در اوستا «وهومنه» ، در پهلوي «وهومن»، در فارسي «وهمن» يا «بهمن» گفته شده كه كلمه اي است مركب از دو جزء: «وهو» به معني خوب و نيك و «مند» از ريشه من به معني منش است؛ پس يعني بهمنش، نيك انديش و نيك نهاد.
نخستين آفريده اهورامزدا است و يكي از بزرگترين ايزدان مزديسنا. در عالم روحاني مظهر انديشه نيك و خرد و توانايي خداوند است. انسان را از عقل و تدبير بهره بخشيد تا او را به آفريدگار نزديك كند.
يكي از وظايف بهمن اين است كه به گفتار، نيكي را تعليم مي دهد و از هرزه گويي باز مي دارد. خروس كه از مرغكان مقدس به شمار مي رود و در سپيده دم با بانگ خويش ديو ظلمت را رانده، مردم را به برخاستن و عبادت و كشت و كار مي خواند، ويژه بهمن است.همچنين لباس سفيد هم از آن وهمن است.
بنا به نوشته ابوريحان بيروني، جانوران سودمند به حمايت بهمن سپرده شده اند و كشتار در بهمن روز منع شده است.
بهمن اسم گياهي است كه به ويژه در جشن بهمنجه خورده مي شود؛ در طب نيز اين گياه معروف است.
در هات 28 بند 1 از گاتها در نماز آرزو ميشود كه براي خرسندي جهان همه كارهايمان با «اشا» و خردمان با «منش نيك» همگام باشد.
با نگاهي به طبيعت ايران مي بينيم كه زايش بسياري از جانوران سودمند اهلي و وحشي پس از جشن سده (جشن سوختن آتش) روي ميدهد. جشن سده كه به نظر مي رسد جشن آغاز سال نو كشاورزي بوده باشد در روز مهر ايزد اين ماه برگزار ميشود. درگذشته نخستين كار براي آغاز كشاورزي كندن بوتههاي بياباني و سوزاندن آنها بود. امروزه نيز بسياري از كارهاي كشاورزي و باغباني پس از سده آغاز مي شود.
اسفند (آرامش افزاينده، پارسايي مقدس) :
دراوستا «اسپنتا آرميتي»، در پهلوي «اسپندر»، در فارسي «سپندار مذ»، «سفندارمذ»، «اسفندارمذ» و گاه به تخفيف «سپندار» و «اسفند» گفته شده است. «اسفند» يا «سپنتا آرميتي»، آرامشي است كه از عشق و ايمان سرچشمه مي گيرد.
در ادبيات اوستايي اين جلوه اهورايي به صورت مادينه (مونث) به كار برده شده است. بنابراين در اسطورههاي ايراني اين امشاسپند نگهبان زن و زمين به شمار مي رفته است. در بندهشن آمده كه زن نيك چون زمين نيك سختيها را مي گوارد و بر شيرين مي دهد. از اين روي جشن اسپندگان (29 بهمن ماه امروزي) ويژه ي زنان بوده است. در اين روز مردها با دادن هديه به زنان از ايشان قدرداني ميكردهاند.
ابوريحان بيروني از اين جشن با نام «مردگيران» ياد كرده ميآورد كه دختران شوي (شوهر) مورد علاقه خود را در اين روز برميگزيدهاند.
سپندارمذ، موظف است كه همواره زمين را خرم ، آباد، پاك و بارور نگه دارد، هر كه به كشت و كار بپردازد و خاكي را آباد كند، خشنودي اسپندارمذ را فراهم كرده است. آسايش در روي زمين، سپرده به دست اوست و خود زمين نيز نماينده اين ايزد بردبار و شكيباست و مخصوصاً مظهر وفا و اطاعت و صلح و سازش است.
بيدمشك گل مخصوص «سپندارمذ» مي باشد.
اينك كه معني نامهاي ماه را دانستيم باري ديگر به چرخه سال باز ميگرديم ولي اينبار با ديدي ديگر سال را از زمستان آغاز ميكنيم. شايد بتوان زمستان را همانند آغاز آفرينش دانست. زماني كه تنها خداوند بود و خواست كه روزگار جهان با فروغ آسايش و آرامش روشن باشد. پس نخست روشنايي را آفريد. آنگاه با خرد خود آيين راستي (هنجار هستي- اشا) را آفريد و بهترين منش (بهمن) را استوار كرد (هات 31 بند 7 گاتها). از آنجا كه در بيشتر موارد «بهمن» به صورت نرينه (مذكر) بكار برده شده شايد بتوان آنرا همانند پدر دانست. پدري كه از دانش و خرد، منشي نيك دارد. شايد بتوان «اسفند» را نيز همانند مادر دانست، زيرا از ديدگاه دستور زبان اين جلوه خداوندي همواره به صورت مادينه (مونث) بكار برده شده است. مادري كه از دانش، دلدادگي و ايمان به خدا آرامشي افزاينده (اطمينان قلب) دارد.
منبع : وبلاگ هشلهف