رابطه عمومي جملات دنباله فيبوناچي
فوریه 2, 2011فراخوان دومین دوره مسابقه ملی عكاسی فیزیكی
فوریه 6, 2011سوای اهمیت تاریخی آذربایجان از هر نظر در جای خود همواره برای مورخان قابل تعمق بوده و هرگز از مسائل این دیار به صورت اجمالی نگذشته اند و از هر بعد که بنگریم فصولی از تاریخ را به خود اختصاص داده است که جای بحث هنوز هم باقیست.
اما آنچه که ما را وادار می کند بحثی هر چند کوتاه در مورد دستبافته های آذربایجان و تبریز بیان داریم اختلاط ها و استنباط های غلطی است که امروزه شایع شده و حتی برای جلوگیری از رایج شدن بدعتی هر چند نابخشودنی که توسط عده ای به اصطلاح محقق منتشر می شود، لازم است برای تنویر افکار از این دو واژه صحبت شود.
اگر بخواهیم صحبت از بساط یا همان فرش به میان آوریم بالطبع قالی نیز در ذهنمان تداعی خواهد شد. که از همین جا برای پرهیز از غلتیدن به بینش تنگ نظرانه شوونیستی این دو واژه را بطور عمیق تر بررسی نمایم و نکات اساسی تا ریز مختصات آن روشن گردد.
فرش چیست؟
فرش کلمه ایست عربی به معنای بساط افکنده که می تواند هر گستردنی را شامل شود. لذا برای تفکیک نوع آن همیشه بعد از فرش پسوندی بر آن (مضاف) اضافه می گردد تا ویژگی و کاربری آن را آشکار نماید. به غیر از قالی تعداد دست بافته های این حرفه به بیش از 50 نوع بالغ می گردد که اکثریت آن کاربری فرش را داشته و بقیه بصورت جهیز یک خانه (چادر) برای زندگی دارای کاربرد خاص و حائز اهمیت است. از نظر بعد اقتصادی و صادراتی قابل تعمق!
تفاوت از اینجا آشکار می شود که به هر گستردنی قالی نمی گویند ولی به هر گستردنی فرش می گویند. مانند مفرش ، گلیم ، جاجیم ، ورنی ، پلاز ، زیلی ، گبه ، خرک ، پشتی ، کلگی ، کناره ، ذرع و نیم ، قالیچه و میان قالی …
حتی میان قالی ، فرشی است که در وسط دو قالی پهن می شود که به آن میان قالی می گویند نه چیز دیگر. کلیه این نام ها بر اساس سبک معماری و چیدمان خانه های این دیار پدید آمده و ریشه در تاریخ زندگی این مردمان دارد و قالی نیز جزئی از آنها محسوب می شود. (متاسفانه امروز با شیوع ویروسی کلمه فرش از کلیه فرهنگ ارگانها حذف می شود که نمونه آن را در سومین جشنواره قالی آذربایجان مشاهده نمودیم که نام اتحادیه های فرش بطور کلی به قالی تبدیل شد حتی اتحادیه تعاونی های روستایی) مراجعه شود به مجله جشنواره که از استعمال کلمه فرش کاملا پرهیز شده است.
چه زیبا مولانا جلال الدین محمد بلخی در مثنوی مولوی در قرن ششم به درستی در یک بیت این دو واژه را تفکیک نموده بعد از چند صد سال که سنگ پژوهشگری و کارشناس بودن را بر سینه می زنیم نمی توانیم این دو اصل را از هم بدرستی تفکیک نماییم. او می گوید:
کای پدر آخر کجایت می برند تا تو را در زیر خاکی بفشرند
می برندت خانه تنگ و زحیر نی درو قالی و نی فرش و حصیر
استعمال این سه کلمه در ترتیب از عالی به پست بقدری زیبا و موشکافانه می باشد که عقل را در حیرت می اندازد. در بیتی که شاعر همیشه در قید قافیه می باشد مولانا ضمن حفظ صنعت شعری قیاس را بدرستی و در حد کمال به انجام رسانده است. در حالی که می دانیم حصیر بعنوان پدر جد فرش مقبول است. یا از نظر قیاس قالی عالیترین و پیچیده ترین شکل فرش با ساده ترین و ابتدایی ترین و ارزانترین آن مقایسه می شود.
در جلد چهارم فرهنگ آنندراج چنین آمده: قالی و قالین بکسر ثالث (ف) نوعی از فرش پشمین گران بها که در ولایت بافند و بر این قیاس به افضل الدین خاقانی اشاره دارد
جوله خردان بری ز اخلاص قالیبافان مجلس خاص
با توجه به مطلب فوق بدرستی چگونگی تفکیک این دو واژه را می توان فهمید که قالی نوعی فرش است با ویژگیهای خاص و در شعر خاقانی جوله یا همان بافنده فرشهای سبک در قیاس با قالی باف قیاس شده است.
در اقالیم ترک نشین این دستبافته ها بقدری متنوع می باشد که حتی گاهی تعداد آن به 60 نوع نیز می رسد. از آن سوی قسطنطنیه تا آسیای میانه و از فراسوی قفقاز تا آذربایجان می توان متنوع ترین بافته های بدون پرز را مشاهده کرد که برخی از آنها امروز نیز بطور مشترک رواج دارد و برخی منحصرا در همان منطقه بافته می شود. اگر امروز عدم توانایی ما در مدیریت تولید این معمولات عشایری و روستایی موجب از بین رفتن این دست بافته ها گردیده آن دلیل بر انکار کلیت تاریخ و میراث فرهنگی و معنوی این دیار نمیگردد. بلکه آن را به حساب کم دانشی ما باید گذاشت. که همه چیز را در قالی خلاصه می کند.
آذربایجان از نظر تکنیک و انواع بافت سر آمد و دایره المعارف سبک های بافت جهان بشمار می رود. چون از دشت مغان تا دامنه سبلان و از کلیبر تا اهر و گوراوان و از زنجان تا تبریز و خوی از هر نوع سبک و سیاق بافت و مکانیزمهای آن با پیچیده ترین فنون با سایز های متنوع (سوماک ، ورنی ، گلابتن ، مروارید بافت ، قاییغ و …) در این دیار بافته شده است. در این بین بحث تبریز بخصوص در امر بافت قالی حساب جداگانه دارد. چرا که قالی دست بافته ایست با ویژگیهای منحصر به فرد.
قالی چیست؟
قالی واژه ایست ترکی (در اینجا از بحث اتیمولوژی آن صرف نظر می کنیم) که در اقالیم ترک نشین با نامهای خالی ، هالی ، قالین و قالی … مورد استفاده قرار می گیرد. اما قالی کاملترین فرشی است که از نظر تکنیک بافت و پیچیدگیهای فنی در ظرافت و زیبایی بیشترین مانور و انعطاف را در خود دارد. یعنی در روح قالی عالیترین و تکمیلترین شکل فنون تجمیع یافته است. این نام ها قراردادی بوده و بعنوان نماد یا نشانه ریشه در فرهنگ داشته و چنانچه می دانیم همواره نشان همیشه فراتر از پندارها و معنی های خود نشان داده می شود البته در جایی ثبت نمی شوند ولی تعریف های خاص خود را دارا می باشند مثلا هرگز به یک پشتی قالی نمی گویند (حداقل در آذربایجان ولی احتمالا در ترکیه گفته شود چون در ترکیه نیز هرگز قالی به معنی مفهوم تبریزی از نظر اندازه بزرگ وجود ندارد اگر هم داشته در حد خیلی کم و نادر بوده است) ولی تعریف خاصی با مختصات ویژه هم برای قالی و هم برای پشتی نیز قائل هستند و آن پذیرفته شده است و درست هم هست (چون حداقل بیش از سه هزار سال قدمت دارد) برای روشن شدن مطلب در این تعریف مختصات قالی با در نظر گرفتن معنی آن (سنگین ، کلفت ، ماندنی و …) به شرح زیر دسته بندی می شود.
1 – اندازه : ابعاد قالی همواره در سایزهای بزرگتر قابل تعریف است مانند 9 متری , 12 متری و بیشتر که از ویژگیهای تبریز قالیهای سایز بزرگ است که در سایر نقاط آذربایجان بافته نمیشود.
2- پرز دار بودن : فرشی را قالی می گویند که دارای پرزهای ثابت و محکم (غیر قابل کندن) باشد.
3- بافت : پرزهای قالی فرایند خامه ای است که از “ایلمک” زدن بوجود آمده باشد.
(توضیح اینکه گره ترکی اصطلاحی است فاقد پشتوانه فنی که به غلط معادل ایلمک جایگزین شده است و باید بجای آن از خود واژه ایلمک استفاده شود)
4- پود : در بافت قالی حتما پود مورد استفاده قرار می گیرد. (1 ، 2 یا چند پوده)
5- مکانیزم بافت : نوع بافت همیشه یکی از مکانیزم های رایج بافت تبعیت می کند.
6- شیرازه : شیرازه یکی از اجزای اجتناب ناپذیر قالی می باشد.
7- جنس پرز : جنس پرز قالی از دو نوع مواد طبیعی پشم یا ابریشم می تواند باشد.
8- ابزار بافت : ابزار بافت قالی نسبت به سایر دستبافته ها متنوع می باشد.
9- رجشمار : درشتی یا ریز بافت بودن قالی در مقیاس رجشمار قابل تعریف است.
10- پرداخت : برای جلوه دادن و زیبا کردن رویت قالی و هموار کردن سطح پرزها پرداخت قالی الزامیست.
با توجه به موارد فوق یکی از معیارهای سبک شناسی فرش اندازه یا همان سایز فرش است یعنی وقتی می خواهیم فرشی را از نظر محل بافت ارزیابی کنیم غیر از رنگ و طرح و بافت و … اندازه آن را نیز مورد ارزیابی قرار می دهیم. یعنی اگر فرش دارای سایز مثلا 18 متری یا بیشتر باشد دیگر فکرمان را به مناطقی سوق خواهیم داد که قطب قالی هستند مثلا کرمان ، اصفهان ، مشهد ، کاشان و تبریز در اینجا حتی مفهوم آذربایجان پایتخت قالی جهان است اشتباه است باید اصلاح کرد “تبریز پایتخت قالی جهان است” اگر بخواهیم این مفهوم را به آذربایجان نسبت دهیم حتما باید از کلمه فرش استفاده کنیم.
چناچه ملاحظه می شود کلیه دستبافته های دیار ما در قرارداد فرهنگی خود دارای تعریفاتی بوده که سالیان سال مورد استفاده نه تنها اهل فن بلکه افراد غیر متخصص نیز قرار گرفته و حتما به ذرع و نیم قالی گفتن نهایت بیسوادی خواهد بود و یا بخواهیم یک بدعت ناشایست به فرهنگ خود تحمیل نماییم. اگر زیاد دلمان به فرهنگ خود می سوزد همان ایلمک ، قشو ، دفه و … را که واقعی ترین واژه در قالی بافی می باشند از معادل سازی غلط (گره ترکی ، شانه) اجتناب نماییم.
بیش از آنکه بنده برای عبارتهای کاربردی در بین عام معترض باشم نگرانی خود را از نوشته های تحقیقاتی که توسط برخی که به منتشر می شود یا خواهد شد ابراز می نمایم که اگر در آن نیز اصطلاح سازی و تحریف و تعریف های سلیقه ای اعمال گردد صاحبان این هنر و صنعت و محققین و کارشناسان را با چالش دوباره مواجه خواهند ساخت.
اسفند ماه 1388 تبریز
این مطلب از مطالب ارسالی برای سایت علمی دانشجو میباشد لذا هرگونه کپی برداری از آن تنها با ذکر منبع (www.Daneshju.ir) و نام نویسنده (محمود روفه گرحق) مجاز میباشد.
2 Comments
مرسي از اطلاعاتتون خيلي مفيدبود
در الفبای فارسی وعربی حروف زیادی مشترک هستند پس هر نام یا حرفی درزبان فارسی که در زبان عربی هم متداول باشد نمیتواند دلیل برعربی بودن آن باشد مضافا اینکه فرش یک مصنوع وهنرایرانی است چگونه میخواهد عربی باشد اعراب که فرش ندارند