آموزش ساختن تصاویر ابسترکت
جولای 21, 2011دوره های تخصصی موسسه آموزش عالی خراسان
جولای 27, 2011رود نیل، طولانی ترین رود جهان با 6671 کیلومتر طول است. این رود از رشته کوه هایی در مرکز قاره آفریقا سرچشمه می گیرد و راه طولانی خود را به سمت شمال آغاز می کند؛ در طی مسیر، رودهای زیادی که از کوه های غرب این قاره سرچشمه گرفته اند، به آن می پیوندند. رود نیل از کشورهای اوگاندا، سودان و مصر و از شهرهای مهمی چون خارطوم، پایتخت سودان و قاهره، پایتخت مصر، می گذرد و سرانجام به دریای مدیترانه می ریزد.
تمدن مصر باستان نیز چند هزار سال قبل از میلاد حضرت عیسی علیه السلام در کنار رود نیل شکل گرفت و آثار درخشانی از خود باقی گذاشت. رود نیل همواره نقشی حیاتی در تاریخ مصر ایفا می کرده است. اقلیم بیابانی مصر باعث گردید تا رود نیل منبع اصلی آب در مصر باشد و زندگی در این سرزمین همیشه وابسته به این شاهرگ حیاتی باشد و بدون آن مصر هم نباشد.
نیل و طغیان هایش
در جایی که رود نیل به مدیترانه می ریزد، منطقه ای حاصلخیز به نام دلتای نیل قرار دارد. آغاز علم هندسه عملی نیز بدین صورت بود که مردم برای جلو گیری از نابودی در مغابل طغیان ها به راهی برای ساخت و ساز نیاز داشتند.
اصل ماجرا:
در مصر باستان، زندگانی مردم از راه کشاورزی در سرزمین های اطراف نیل می گذشت، اما هر سال در فصل بهار، نیل طغیان می کرد و زمین های مردم زیر آب می رفت؛ و زمانی که شدت آب کم می شد، زمین ها دوباره پیدا می شدند، اما تمام نشانه های مرز و حد هر زمین، به کلی از میان رفته بود. لذا مصریان قدیم برای حل این مشکل به محاسبه طول و عرض زمین ها پرداختند و بدین صورت شالوده هندسه عملی را بنا کردند.
در جهان قدیم خیلی ها دنبال دلیل طغیانهای نیل بودند.
هرودوت یکی از مورخانی است طغیان های نیل نظرش را جلب کرد. او در مورد نیل تحقیق های فراوانی انجام داد تا به سه نظریه مختلف رسید.
نظریه اول: عقیده بر این بود که بادها مانع جریان یافتن رود نیل به طرف دریا می شوند، که این امر باعث می شد تا آن رود طغیان کند.
نظریه دوم: در یک نظریه دیگر عقیده بر این بود که رود نیل به همان طریقه اقیانوس حرکت می کند.
نظریه سوم: در این نظریه ادعا شده است نیل از ذوب شدن برف پدید آمده است. رود نیل از لیبی و از طریق میانه اتیوپی جریان می یابد تا این که در مصر به انتها می رسد. بنابراین هنگامی که جریان این رود آن را از داغ ترین مکان ها به سمت مکان هایی می برد که به طور کلی سردترند. چگونه ممکن است که در نواحی برفی سرچشمه بگیرد.
هرودت نظریه سوم را سریع کنار می گذاشت در حالی که نزدیک ترین نظریه به واقیعت بود!!!!
مورخ دیگری در مورد نیل و طغیان هایش می گوید که “اکنون می فهمیم که تاثیر نیل بر تاریخ و دوره پیش از تاریخ مصر نه فروتنانه و نه کاملا سودمند بوده است. برای مثال طغیان های سالانه که ستون فقرات حاصلخیزی شگفت انگیز مصر بودند. نگرانی عمومی بسیاری ایجاد می کردند. اگر طغیان خیلی مرتفع بودند، ممکن بود کل شهر ها نابود شوند و هزاران تن در سیل های ناگهانی یا بعدا قحطی از میان بروند.”
تمدن مصر
تمدن در منطقه کنونی مصر که در کناره رود نیل شکل گرفته در زمره کهنترین تمدنها به شمار میآید که از حدود ۴ هزار سال پیش از میلاد موجود است. مصر باستان سرزمین فراعنه بود و آثار تاریخی برجستهای چون اهرام سهگانه و نیایشگاه بزرگ را از آن دوران به یادگار دارد. در مصر پیشرفت و تمدن به واسطه نگرش انسان ها شکل خاصی به خود گرفته بود. در این سرزمین قوانین اولیه هندسه و همینطور قوانین پزشکی تکامل چشمگیری یافتند. دولت قدیم مصر در سال ۵۲۴ ق. م به دست ایرانیان سقوط کرد. این کشور در روزگار هخامنشی و … زانو خم کرد و جزئی از ایران شد. همچنین در دوران ساسانی (در عهد خسرو پرویز و به مدت ده سال) بخشی از شاهنشاهی ایران بود.حضور هخامنشیان در مصر به دوران کمبوجیه پسر کوروش باز میگردد. او در سال ۵۲۵ پیش از میلاد، در لشکرکشی به مصر توانست مقابل فرعون پسامتیخ سوم از دودمان بیست و ششم فراعنه مصر پیروز شود و آن کشور را به یکی از ساتراپیهای هخامنشی تبدیل کند. در تاریخ آن زمان مصر آمده که کمبوجیه در واقع 27 دودمان شاهی مصر را بنا نهاده. این تفکر به این دلیل است که بعد از کمبوجیه تا سالها مصر قسمتی از دولت هخامنشیان را تشکیل می داد.
در سال ۳۳۲ ق.م اسکندر این سرزمین را تصرف نمود و تا سال بعد دودمان بطلمیوسیان که از جانشینان اسکندر بودند، بر آن حکمفرما بودند. در سال ۳۰ پیش از میلاد رومیان با غلبه بر کلئوپاترا آخرین ملکه بطلمیوسی مصر را ضمیمه قلمرو روم نمودند. در سال ۶۴۱ میلادی (۱۹ هجری قمری) در زمان خلیفه دوم، عمر، عربهای مسلمان این کشور را فتح کردند. مصر همواره از سرزمینهای مهم برای حکومت اسلامی بوده و تا سال ۱۵۱۷ میلادی که دولت عثمانی بر مصر تسلط یافت در دست خلفای اموی و عباسی و فاطمی بود.
روند عربیشدن زبان مصریان چندی به طول انجامید و کاربرد زبان عربی در این منطقه از سده نهم میلادی به اینسو شدت گرفت. سیاست فرمانروایان عرب حاکم بر مصر این بود که با وجود نا آشنا بودن مردم مصر با زبان عربی این فرمانروایان از همان آغاز تمامی نوشتههای رسمی را به عربی صادر کردند. این حاکمان ولی، علاقه زیادی به مسلمان کردن مردم مصر نشان نمیدادند.
با این حال، مسلمان شدن مردم مصر با عربزبان شدن آنها همراه نبود و اسلامیسازی مصر سدهها پس از عربزبانشدن آنها به انجام رسید. با اینکه زبان عربی از سده نهم میلادی در مصر گسترش یافت دین اسلام تنها در سده چهاردهم تبدیل به دین اکثریت مصریان شد.
نیل در ادیان
نیل در داستان های دینی هم نقش داشته است. این نشان دهنده مهم بودن نیل است.
در داستان های حضرت یوسف این نیل بود که با پرآبی اش 7 سال کشور را در نعمت برد و با خشک شدنش 7 سال خشک سالی به بار آورد.
در داستان حضرت موسی نیل به اذن خدا و خواست حضرت موسی با ضربه عصا به دو نیم شد و حضرت موسی و یارانش از آن گذشتند و زمانی که فرعون بر آن قدم نهاد نیل دوباره به حالت خود برگشت و فرعون را نابود کرد.
پس می بینیم که نیل حتی در داستان های دینی هم نقش حیاتی ای در مصر داشته و این نشان وابستگی مصر و نیل است.
آغاز تمدن بزرگ
همان طور که گفتیم در حدود 4000 سال قبل از میلاد تمدن مصر شروع به شکل گرفتن کرد. به این گونه که مردمی به نام بداریان، که نزدیک آنچه امروز ناحیه ایی موسوم به البداری است زندگی می کردند. معلوم نیست که این قوم مهاجر بودند یا از تمدنی کهن تر در آنجا مانده اند، اما این مشخص است که آنها پیشگامان پیشرفت تمدن مصر بوده اند.
هوفمن می گوید: «تصور کلی ما از فرهنگ بداری، یک جامعه کشاورز و رمه دار رو به تکامل بوده است که نشانه های صنعت، اقتصاد و سنت فرهنگ های بسیار قدیمی مربوط به دوره های پیش از فرعون های اولیه به چشم می خورد.»
بداریان کشاورزانی بودند که زمین های حاصلخیز امتداد رود نیل را کشت می کردند. آنها یک جانشین بودند و برای بقای خود و محصولاتشان به اهلی کردند حیوانات متوصل می شدند. آنها در خیمه هایی ساخته شده از پوست حیوانات زندگی می کردند. این موضوع نشان دهنده و اثبات کننده آن است که آنها به احتمال زیاد مهاجر بوده و از اقلیمی سردتر از مصر وارد مصر شده بودند.
بداریان قومی منحصر به فرد بودند چرا که پیشرفت صنعتی و مهارات فنی آنها نشان از پیشرفت آنها نسبت دیگر قومها در زمان خود است.
بداریان در مصر حدود 1000 سال اعلای درجه شکوه را داشتند. با این وجود آنها بعد از مدت 1000سال جای خود را به فرهنگی جدید دادند که شکوهی بیشتر از بداریان داشتند. این قوم موسوم به امراتیان بود. این فرهنگ، که به نقاده اول معروف بوده، در کشاورزی مهارات بالایی داشتند هم چنین طریقه زندگی آنها تفاوت بسیاری با بداریان داشته است. اینان بر عکس بداریان در کندوهایی گرد زندگی می کردند و برای حیوانات و غله خود انبار های نگهداری می ساختند. حتی برای بزرگان خود خانه هایی بزرگتر و با شکوه تر فراهم می کردند.
این نشان آن است که این مردم بر عکس بداریان به وجود یک رهبر در راس روستا اعتقاد داشته اند.
در حدود 2800 سال قبل از میلاد فرهنگی بزرگتر جای امراتیان را گرفت. در واقع این نشانی برای پیشرفت مصر محسوب می شود. فرهنگ جدید به نقاده دوم معروف بود. این زمان بود که شروع پیشرفت افسانه ای مصر به وقوع پیوست و مصر به طرف خصوصیت جامعه اصلی مصر که در حال حاضر تاریخ مصر به آن معروف است شروع به حرکت کرد. در این زمان بود که روستاها بزرگ تبدیل به شهر و روستاهای کوچک بزرگ شدند. ابزار صنعت در این زمان شروع به پیشرفت کرد و باعث رشد و بالندگی کشاورزی در مصر گشت. با تمام این ها شهرهای مصر ارتباط کمی با هم داشتند و مردمان این شهرها ترجیح می دادند که با مردم شهر خود ارتباط داشته باشند. در این دوران بود که شهری کوچک رشد کرد و بزرگ شد و شروع به قدرت گرفتن کرد. دیری نگذشت که این شهر به مرکز توجه تمام شهر های دیگر تبدیل شد. مصریان باستان آنجا را “نخن” می خواندند. اما امروزه به نامی که یونانیان به آن دادند معروف است. هیراکون پولیس (شهر مقدس).
باستان شناسان معتقدند که این شهر اولین پایتخت مصر بوده است.
هیراکون پولیس
قدمت این شهر به حدود 3100 سال پیش، یعنی زمانی که مصر وحدت یافت است. در این زمان پادشاهی مصر یکپارچه به وجود آمد و به حکمرانی مصر علیا و سفلی پایان داد. گره این موضوع لوح گلی ای هست که در آن وحدت مصر علیا و سفلی را به تصویر کشیده است (همان لوح اوح نامر که در سال 1897 در هیراکون پولیس کشف شد). در این زمان جمعیت هیراکون پولیس افزایش یافت. دیوارهایی سنگی در حصار شهر ساخته شد تا در مواقع حملات دشمن بتوان مقاومت کرد. در داخل شهر معبد شکوهمندی قرار داشت که یکی از کهن ترین معابد تاکنون کشف شده در مصر است. در آن زمان هیچ شهری را نمی توان با این شهر عظیم مقایسه کرد. در بین مردم مصر این زمان باورهای عجیبی وجود داشت. تا قبل از این که مصر یکپارچه شود آنها زمین را همه چیز و زندگی خود را به نیل زندگی بخش وابسته می دانستند. کار اصلی شان کشاورزی بود و عادات گوناگون را در جای جای سرزمین داشتند.
اما پس از وحدت مصر، چیزی دیگری هم به باورهایشان اضافه شد، فرعون!
فرعون سومین قطب زندگی مصریان نام گرفت. فردی که انسان نبود بلکه خدا بود. کسی از میان خدایان و الهه ها. مردم مصر این خدایان و الهه ها را مامور نگهداری از زمین و زندگی خود می دانستند و فرعون را نماد یکی از قدرتمدترین آنها. در واقع در اویل این شاهان به صورت نمادین خدا و بین مصریان بودند. پادشاهان طی سال ها از نماد به واقعیت تبدیل شدند. از نظر زمانی هیچ محققی نمی تواند بگوید دقیقا کی این باور در بین مصریان قوت یافت و در باورشان ریشه دوانید.
بعضی می گویند مردم از قدیم فردی را که بر آنها فرمانروایی می کرده از زیردستان خدایان و ارواح می دانستند و بعد از وحدت باورشان به خدا بودن آن فرد تغییر یافت. بعضی می گویند از بعد از وحدت مصر به وسیله شاه جنگجویشان زمانی که دستور ساخت معابد خدایان محلی را داد. او را خدا شمردند. هر چه که بود، این باور عجیب باعث گشت تا مصریان در کهنه ترین اسنادشان شاهانشان (فرعون ها) را خدا بنامند.
از این جهت شاه به لحاظ نظری مسئول همه فعالیت ها در مصر بود. او تنها زمین دار، تنها کاهن، تنها جنگجو و تنها قاضی بود و حتی به دلیل خدا بودنش در تمام جنبه های زندگی مصریان سلطه دار بود. او زندگی شکوهمند و رویا گونه ای داشت، زندگی خداگون. او می توانست معابد و شهر ها را واگذار کند ولی باز هم به لحاظ نظری هنوز زمین مالکیت قانونیش مال او بود. چرا که هر گاه اراده می کرد زمین شاه برای او می شد. کسانی که روی زمین کار می کردند برای شاه کار می کردند. شاه برای کنترل مصر، آن را به 42 منطقه (نوم) تقسیم کرد.
نوم ها بسیار شبیه به ایالت های خودگردان بودند. هر نوم حاکمی داشت که به او نورماخ می گفتند. او زیردست شاه و صدای شاه در هر نوم بود. نورماخ ها نیز زیردستانی برای خود داشتند تا بتوانند هر نوم را به درستی اداره کنند. نوع طبقه بندی و درجه بندی ها هم مانند ایالت های خودمختار بود با این تفاوت که نورماخ ها شاه منطقه نبودند و در طی سال بازرسها از طرف شاه برای بازدید از نوم ها می آمدند و کارهای نورماخ ها را زیر نظر می گرفتند. مقام نورماخ در طی سالهای نخستین مصر موروثی گردید، یعنی این عنوان از پدر به پسر می رسید. این امر باعث گردید تا بر قدرت دو سلطه نورماخ ها بر نوم های خود افزوده شود. همین موضوع دلیل شد تا آنها بر سر قدرت با شاه به رقابت بپردازند.
در نتیجه این شورش هایی در مصر رخ داد و باعث گردید که دربار نورماخ ها را دشمن ببیند و در نهایت در اواسط دوره میانه عنوان نورماخ را نابود کند تا این دشمان سر از لاک درآورده دیگر قدرتی نداشته باشند.
توضیح در مورد لوح نامر:
لوح نامر لوحی است که در مقبره نامر در شهر کشف شده هراکون پولیس پیدا شد.
این لوح سفالی حاوی صحنه پیروزی نامر وحدت دهنده مصر بود. در بالای این لوح نام پادشاه جدید به نام هوروس بین دو سر گاو هاتور است که با خط هیروگلیف نوشته شده است. در پایین این لوح نیز قلبه پادشاه بر دشمنانش را به نمایش گذاشته شده است.
نویسنده : محمد سعید جهان پناه (CYRUS88 مدیر تالار تاریخ)
هرگونه کپی برداری از مطلب فوق تنها با ذکر منبع (www.Daneshju.ir) و نام نویسنده (محمد سعید جهان پناه) مجاز است.
3 Comments
خوب بود ممنون
ای کاش عکس های بیشتری می گزاشتی
خوب بود ولی ارجاع نداشت!!!
اگه میشه با ارجاع مطالبو بذارین
خیلی ممنون از اطلاعاتی که دراختیار ماقرار دادید.فقط لطفا درباره ی شهر های مهم وپادشاهان مهم این تمدن هم,اطلاعاتی بنویسید.