خود(Self) و من(Ego)
چند وقت پیش تفاوت SELF و EGO رو پرسیدم ولی جوابو نگرفتم نمیدونم این همه روانشناسحاذق کجا رفته بودن؟! مجبور شدم خودم دست به کار شم اطلاعات به دست آمده رو براتونمیذارم اگه شما هم اطلاعات بیشتری داشتین دریغ نکنین!!!!
واقعاٌ خسته نباشم! چندتامنبع!
منابع: 1- پروين، لارنس اي. (1374). روانشناسي شخصيت . ترجمه محمد جعفر جوادي و پروين كديور. تهران : انتشارات رسا . 2- راس،آلن ا.روانشناسی شخصیت.ترجمه سیاوش جمال فر. نشر روان. 3- سياسي، علي اكبر . (1371) . نظريه هاي شخصيت . تهران :انتشارات دانشگاه تهران. 4- شولتز، دوآن. (1369) . روانشناسي كمال . ترجمه گيتي خوشدل. تهران : نشر نو 5- شولتز، دوآن. (1378). نظريه هاي شخصيت. ترجمه يوسف كريمي و همكاران. تهران : نشر ارسباران .
6- شفيع آبادي،عبدا… و ناصري غلامرضا.(1365). نظريه هاي مشاوره و روان درماني. تهران : مركزنشر دانشگاهي. 7- شولتز، دوآن. (1390). نظريه هاي شخصيت. ترجمه یحیی سید محمدی.تهران: نشر ویرایش. 8- شاملو، سعيد.(1372). روانشناسي شخصيت . تهران : انتشارات رشد. 9- فراهانی،محمدنقی.(1378).روانشن اسی شخصیت.تهران:دانشگاهتربیت معلم.
10- فروید،زیگموند.خودو نهاد. ترجمه حسین پاینده.(E-BOOK )
11- فروید،زیگموند.رئوسنظریه روانکاوی. ترجمه حسین پاینده .(E-BOOK ) 12- كاپلان،هارولدو سادوك بنيامين.(1371) . خلاصهروانپزشكي. ترجمه نصرت ا…پورانكاري. تبريز : انتشارات ذوقي. ج (1).
13- یونگ،کارلگوستاو.(1383).آیون پژوهشی در پدیده شناسی خویشتن.ترجمه پروین فرامرزی و فریدونفرامرزی.مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی،شرکت به نشر.
14- یونگ،کارل گوستاو.(1390).اصول نظری و شیوه روانشناسی تحلیلی یونگ (سخنرانیهای تاوی استوک).ترجمهفرزین رضاعی. انتشارات ارجمند.
سایت ها: 1- پژوهشکده باقرالعلوم)وب سایت)
2- روانشناسی و فرهنگ(وب سایت) 3- مهرداد آقاجانی.(وب سایت رسمی)
من(ایگو):
فرویداینعقیدهرامطرحکرده کههرفرد،سازمانمنسجمیاز فرایند هايذهنیداردکهآنرا ایگویآنشخصمینامد، ضمیرآگاهبهاین ایگومربوط است. ایگوشیوه هايتحریک- یعنیبروزهیجانبهجهانخارج-راکنترلمیکند؛نهاديذهنیاستکهبرهمهءفرایندهايتشکیلدهنده اشنظارتداردوشبهابه خوابمیرود،اماحتیدرخوابنیزرؤیاهاراسانسورمیکند باعثسرکوبهم میشودتانهفقطگرایشهايخاصیازذهنبیرونراندهشوند،بلکههمچنینفعالوتأثیرگذارنیزنباشند.
ایگومیتواندبهمفهومواقعیکلمهناخودآگاهباشد، ایگو شاملتمام نهاد نمیشود،بلکهفقطتااندازهايآنرادربرمیگیرد، ایگو بهنحومشخصیاز نهاد جدانمیشود،بلکهبخشزیرینآندر نهاد ادغام گردیده است.
ایگو، ما را از عمل بر اساس تمایلات اولیه(ایجاد شده توسط نهاد) باز میدارد، امّا در جهت ایجاد تعادل بین استانداردهایاخلاقی و ایدهآلی ما نیز فعالیت می کند.
ایگووظیفه مدیریت سیستم را به عهدهدارد، یعنی، بدین ترتیب که به وسیله مکانیزم های متعددی می تواند در برابر اضطرابکه نشانگر تهدید های نامتعادل و ناهماهنگی بین این سه جزء شخصیت و دنیای خارج است،دفاع کند.اختلالات روانیزمانی ظاهر می شوند که ایگونتواندبه مسئولیت هایش عمل کند، به عبارت دیگر، نتواند بین سه جزء شخصیت تعادلی ایجادکند.
بنا بر نظریه فروید، روانشناس سرشناس، شخصیت انسان از سه عنصر تشکیل یافتهاست: نهاد، خود و فراخود. این سه عنصر در تعامل با یکدیگر، رفتارهای پیچیده انسانی را به وجود میآورند.
نهاد، تنها مولفه شخصیت است که از بدو تولد حضور دارد. خود، آن مولفه از شخصیت است که مسئول برخورد با واقعیت است. و فراخود آن جنبه از شخصیت است که دربردارنده تمام آرمانها و استانداردهای اخلاقی و درونی است که ما از پدر و مادر و جامعه کسب میکنیم
نهاد
جنبه نهاد از شخصیت، کاملاً ناهشیار (ناخودآگاه) است و شامل غرایز و رفتارهای ابتدایی میباشد.
خود
خود بخش سازمانیافته و منطقی ساختار روانی است که به عنوان میانجی بین نهاد، فراخود و دنیای خارجی عمل میکند.
فراخود
فراخود شامل دو بخش است: وجدان و خود آرمانی. فراخود محصول عقده ادیپ میباشد و از طریق همانندسازی با والدین به وجود میآید.
ساختمان شخصیت
روانکاوی شخصیت انسان را از سه دسته خصوصیات اصلی میداند که آنها را اید ، ایگو و سوپرایگو نامیدهاند، که در زبان فارسی به ترتیب به نهاد ، خود و فراخود ترجمه شدهاست. نهاد عبارت است از منشا و منبع تمام انرژیهای غریزی به عبارت دیگر تمام تمایلات خام ، کنترل نشده، غیر اجتماعی بدون جهت و اولیه انسان را نهاد مینامند. همزمان با رشد تدریجی کودک و فهمیدن این مطلب که قادر به ارضا تمام تمایلات خود نیست قسمت دوم شخصیت که خود میباشد، برای کنترل خواستههای نهاد به وجود میآید.
اگر چه ، خود ، در حقیقت از نهاد جدا میشود و از آن نیرو میگیرد، ولی در واقع بر اثر تجارب کودک از محیطش شکل میگیرد. هدف خود ، این است که به نهاد جهت دهد ، آن را کنترل کند و ارضا میباشد. فراخود ، تقریبا شبیه آن چیزی است که در اصطلاح متعارف ، وجدان نامیده میشود. فراخود در اثر درونفکنی معیارهای اجتماعی ایجاد میشود که پس از مدتی خود خرد را برای انجام اعمال درونی راهنمایی میکند. رابطه میان این سه دسته از عوامل شخصیت انسان را میسازد. نهاد ، هدف لذت طلبی دارد، فراخود هدف منع کننده و خود ، هدف واقع بینی تعاملدهنده.
کارل گوستاو یونگ
ایگو (من)ایگو بصورتتقریبی معادل خودآگاهی است. ایگو در برگیرندۀ آگاهی ما ازجهان بیرون وآگاهی ما از خویشتن است. در واقع در مرکز شخصیت خودآگاه ، طبق اصطلاح یونگکمپلکسی به نام ایگو وجود دارد. یونگ ایگو را خودآگاه محض می داند ولیفروید معتقد است بخش کوچکی از ایگوناخودآگاه است که همان ساز و کارهای دفاعی روانی می باشد. یونگ مکانیسم های دفاعیرا می پذیرد اما کمتر از فروید روی آنهاتأکید می کند و محل فعالیت آنها را هم در ایگو نمی داند.ایگو دروازه بان قلمرو آگاهی است و تازمانی که Ego وجود یکعقیده، احساس، خاطره و یا ادراک را تصدیق نکند هیچ کدام نمی توانند به بخش آگاه آوردهشوند.
خود(SELF)مهمترین نمودگار باستانی که عبارت استاز (خود)،یعنی کوشش ناخودآگاه ما برای مرکزیت ، تمامیت و معنی. خود عبارتست از ظرفیت ذاتی برای کلیت ،تمایل درونی برای متوازن کردن و آشتی دادن جنبه های متضاد شخصیت و یک اصلناخودآگاه که کل زندگی روانی را هدایت می کند و منتج به ایگو می شود کهبا واقعیت بیرونی مصالحه می کند وتا حدودیبه وسیلۀ آن شکل می پذیرد. خود ((SELFبخش میانی شخصیتاست و سیستم های دیگر شخصیت در گرد آن قرار دارند. خود این سیستم ها را به یکدیگرمرتبط می کند و باعث یگانگی تعادل و ثباتشخصیت می شود. خود هنگام تولد وجود ندارد بلکه پس از سالها آزمایش و خطا وحل تضادهای درونی است که خود به تدریج تکامل می یابد.زیرا لازم است پیش ازپدید آمدن خود همه سیستم های شخصیت به حد اعلای تکامل و تفرد رسیده باشند.
مرکزسازماندهی یک شخصیت کهن الگوی سلف است.
self نمی تواند جنبه کاملا آگاهانه داشته باشد زیرا هر آنچه را که قراراست بشویم شامل می گردد و هم تجربیات قبلی مان را.