ويژه/ دكتر سروش رسما نزول قرآن از جانب خدا را انكار كرد
بنا به روایات سنتی، پیامبر تنها وسیله بود؛ او پیامی را که از طریق جبرئیل به او نازل شده بود، منتقل میکرد. اما به نظر من، پیامبر نقشی محوری در تولید قرآن داشته است. استعارهی شعر به توضیح این نکته کمک میکند. پیامبر درست مانند یک شاعر احساس میکند که نیرویی بیرونی او را در اختیار گرفته است. اما در واقع – یا حتی بالاتر از آن: در همان حال – شخص پیامبر همه چیز است: آفریننده و تولیدکننده. بحث دربارهی اینکه آیا این الهام از درون است یا از بیرون حقیقتاً اینجا موضوعیتی ندارد، چون در سطح وحی تفاوت و تمایزی میان درون و برون نیست.
به گزارش خبرنگار «جهان»، عبدالکریم سروش اخيرا در گفت و گویی با میشل هوبینک خبرنگار بخش عربی رادیو جهانی هلند كه در راديو زمانه نيز منتشر شده است، گفت: « بنا به روایات سنتی، پیامبر تنها وسیله بود؛ او پیامی را که از طریق جبرئیل به او نازل شده بود، منتقل میکرد. اما، به نظر من، پیامبر نقشی محوری در تولید قرآن داشته است».
متن كامل اين مصاحبه به شرح زير است:
چگونه میتوان چیزی همچون «وحی» را در جهان مدرن و راززدایی شدهی امروز، بامعنا دید؟
وحی «الهام» است. این همان تجربهای است که شاعران و عارفان دارند؛ هر چند پیامبر این را در سطح بالاتری تجربه میکنند. در روزگار مدرن، ما وحی را با استفاده از استعارهی شعر میفهمیم. چنانکه یکی از فیلسوفان مسلمان گفته است: وحی بالاترین درجهی شعر است.
شعر ابزاری معرفتی است که کارکردی متفاوت با علم و فلسفه دارد. شاعر احساس میکند که منبعی خارجی به او الهام میکند؛ و چیزی دریافت کرده است. و شاعری، درست مانند وحی، یک استعداد و قریحه است: شاعر میتواند افقهای تازهای را به روی مردم بگشاید؛ شاعر میتواند جهان را از منظری دیگر به آنها بنمایاند.
به نظر شما، قرآن را باید محصول زمان خودش دید. آیا این سخن متضمن این نیز هست که شخص پیامبر نقشی فعال و حتی تعیینکننده در تولید این متن داشته است؟
بنا به روایات سنتی، پیامبر تنها وسیله بود؛ او پیامی را که از طریق جبرئیل به او نازل شده بود، منتقل میکرد. اما، به نظر من، پیامبر نقشی محوری در تولید قرآن داشته است.
استعارهی شعر به توضیح این نکته کمک میکند. پیامبر درست مانند یک شاعر احساس میکند که نیرویی بیرونی او را در اختیار گرفته است. اما در واقع – یا حتی بالاتر از آن: در همان حال – شخص پیامبر همه چیز است: آفریننده و تولیدکننده. بحث دربارهی اینکه آیا این الهام از درون است یا از بیرون حقیقتاً اینجا موضوعیتی ندارد، چون در سطح وحی تفاوت و تمایزی میان درون و برون نیست.
این الهام از «نَفس» پیامبر میآید و «نفس» هر فردی الهی است. اما پیامبر با سایر اشخاص فرق دارد؛ از آن رو که او از الهی بودن این نفس آگاه شده است. او این وضع بالقوه را به فعلیت رسانده است. «نفس» او با خدا یکی شده است. سخن مرا اینجا به اشتباه نفهمید: این اتحاد معنوی با خدا به معنای خدا شدن پیامبر نیست. این اتحادی است که محدود به قد و قامت خود پیامبر است. این اتحاد به اندازهی بشریت است؛ نه به اندازهی خدا.
جلال الدین مولوی، شاعر عارف، این تناقضنما را با ابیاتی به این مضمون بیان کرده است که: «اتحاد پیامبر با خدا، همچون ریختن بحر در کوزه است.»
اما پیامبر به نحوی دیگر نیز آفرینندهی وحی است. آنچه او از خدا دریافت میکند، مضمون وحی است. اما این مضمون را نمیتوان به همان شکل به مردم عرضه کرد؛ چون بالاتر از فهم آنها و حتی ورای کلمات است. این وحی بیصورت است و وظیفهی شخص پیامبر این است که به این مضمون بیصورت، صورتی ببخشد تا آن را در دسترس همگان قرار دهد. پیامبر، باز هم مانند یک شاعر، این الهام را به زبانی که خود میداند، و به سبکی که خود به آن اشراف دارد، و با تصاویر و دانشی که خود در اختیار دارد، منتقل میکند.
شخصیت او نیز نقش مهم در شکل دادن به این متن ایفا میکند. تاریخ زندگی خود او: پدرش، مادرش، کودکیاش و حتی احوالات روحیاش [در آن نقش دارند.] اگر قرآن را بخوانید، حس میکنید که پیامبر گاهی اوقات شاد است و طربناک و بسیار فصیح در حالی که گاهی اوقات پرملال است و در بیان سخنان خویش بسیار عادی و معمولی است. تمام اینها اثر خود را در متن قرآن باقی گذاشتهاند. این، آن جبنهی کاملاً بشری وحی است.
پس قرآن جنبهای انسانی و بشری دارد. این یعنی قرآن خطاپذیر است؟
از دیدگاه سنتی، در وحی خطا راه ندارد. اما امروزه، مفسران بیشتر و بیشتری فکر میکنند وحی در مسایل صرفاً دینی مانند صفات خداوند، حیات پس از مرگ و قواعد عبادت خطاپذیر نیست. آنها میپذیرند که وحی میتواند در مسایلی که به این جهان و جامعهی انسانی مربوط میشوند، اشتباه کند. آنچه قرآن دربارهی وقایع تاریخی، سایر ادیان و سایر موضوعات عملی زمینی میگوید، لزوماً نمیتواند درست باشد. این مفسران اغلب استدلال میکنند که این نوع خطاها در قرآن خدشهای به نبوت پیامبر وارد نمیکند؛ چون پیامبر به سطح دانش مردم زمان خویش «فرود آمده است» و «به زبان زمان خویش» با آنها سخن گفته است.
من دیدگاه دیگری دارم. من فکر نمیکنم که پیامبر «به زبان زمان خویش» سخن گفته باشد؛ در حالی که خود دانش و معرفت دیگری داشته است. او حقیقاً به آنچه میگفته، باور داشته است. این زبان خود او و دانش خود او بود و فکر نمیکنم دانش او از دانش مردم همعصرش دربارهی زمین، کیهان و ژنتیک انسانها بیشتر بوده است. این دانشی را که ما امروز در اختیار داریم، نداشته است. و این نکته خدشهای هم به نبوت او وارد نمیکند چون او پیامبر بود، نه دانشمند یا مورخ.
شما به فیلسوفان و عارفان سدههای میانه همچون مولوی اشاره میکنید. دیدگاههای شما دربارهی قرآن تا چه اندازه ریشه در سنت اسلامی دارد؟
بسیاری از دیدگاههای من ریشه در اندیشهی سدههای میانی اسلام دارد. این سخن را که نبوت مقولهای است بسیار عام و نزد اصناف مختلف آدمیان یافت میشود، هم در اسلام شیعی و هم نزد عارفان وجود دارد. متکلم بزرگ شیعی، شیخ مفید، امامان شیعه را پیامبر نمیداند؛ اما تمام ویژگیهایی را که پیامبران دارا هستند، به آنها نسبت میدهد. همچنین عارفان نیز عمدتاً متعقدند که تجربهی آنها از جنس تجربههای پیامبران است. و باور به این نیز که قرآن یک محصول بشری و بالقوه خطاپذیر است، در عقاید معتزله دال بر مخلوق بودن قرآن به طور تلویحی آمده است.
اندیشمندان سدههای میانه غالباً این نظرها را به شیوهای روشن و مدون بیان نمیکردند و ترجیح میدادند آنها را در خلال سخنانی پراکنده یا در لفافه بیان کنند. آنها نمیخواستند برای مردمی که توانایی هضم این اندیشهها را نداشتند، ایجاد تشویش و سردرگمی کنند. به عنوان مثال، مولوی جایی میگوید که قرآن، آیینههای ذهن پیامبر است. آنچه در دل سخن مولوی مندرج است این است که شخصیت پیامبر، تغییر احوال او و اوقات خوب و بد او، همه در قرآن منعکس هستند.
پسر مولوی حتی از این هم فراتر میرود. او در یکی از کتابهایش میگوید که چند همسری به این دلیل در قرآن مجاز دانسته شده است که پیامبران زنان را دوست میداشت. و به این دلیل بود که به پیروانش اجازهی اختیار کردن چهار زن را داده بود!
آیا سنت شیعی به شما اجازه میدهد که اندیشههایتان را دربارهی بشری بودن قرآن مدون کرده و توسعه دهید؟
مشهور است که در اسلام سنی، مکتب عقلگرای اعتزالی در برابر اشعریان و عقیدهی آنها دال بر جاودانی بودن و غیرمخلوق بودن قرآن شکست سختی خورد. اما در اسلام شیعی، معتزلیان به نحوی ادامهی حیات دادند و زمینی حاصلخیز را برای رشد یک سنتی فلسفی غنی فراهم کردند. اعتقاد معتزلیان دال بر مخلوق بودن قرآن در میان متکلمان شیعی، تقریباً اعتقادی است بلامنازع.
امروز میبینید که اصلاحگران سنی به موضع شیعیان نزدیکتر میشوند و اعتقاد مخلوق بودن قرآن را میپذیرند. اما روحانیون ایران در استفاده از منابع فلسفی سنت شیعی برای گشودن افقهایی تازه به روی فهم دینی ما مردد هستند. آنها قدرتشان را بر پایهی فهمی محافظهکارانه از دین مستحکم کردهاند و هراس دارند که مبادا با گشودن باب بحث دربارهی مسایلی از قبیل ماهیت نبوت، همه چیزشان از دست برود.
پیامدهای دیدگاههای شما برای مسلمانان معاصر و نحوهی استفادهی آنها از قرآن به منزلهی یک راهنمای اخلاقی چیست؟
تلقی بشری از قرآن تفاوت نهادن میان جنبههای ذاتی و عرضی قرآن را میسر میکند. بعضی از جنبههای دین به طور تاریخی و فرهنگی شکل گرفتهاند و امروز دیگر موضوعیت ندارند. همین امر، به عنوان مثال، دربارهی مجازاتهای بدنی که در قرآن مقرر شدهاند، صادق است. اگر پیامبر در یک محیط فرهنگی دیگر زندگی میکرد، این مجازاتها احتمالاً بخشی از پیام او نمیبودند.
وظیفهی مسلمانان امروز این است که پیام گوهری قرآن را به گذشت زمان ترجمه کنند. این کار درست مانند ترجمهی یک ضربالمثل از یک زبان به زبان دیگری است. ضربالمثل را تحتاللفظی ترجمه نمیکنید. ضربالمثل دیگری پیدا میکنید که همان روح و معنا را داشته باشد، همان مضمون را داشته باشد، ولی شاید همان الفاظ را نداشته باشد.
در عربی میگویند که فلانی خرما به بصره برده است. اگر قرار باشد این را به انگلیسی ترجمه کنید، میگویید فلانی زغالسنگ به نیوکاسل برده است. درک تاریخی و بشری از قرآن به ما اجازهی این کار را میدهد. اگر بر این باور اصرار کنید که قرآن کلام غیرمخلوق و جاودانی خداست که باید لفظ به لفظ به آن عمل شود، دچار مخمصهای لاینحل میشوید.
▪ خدا به همه ما قدرت درک سخن حق را عطا نماید.ای مسلمانان مواظب باشید اگر این حرفها فراگیر شود شما دیگر دین یگانه ندارید و روز سرافکندگی شماست..
▪ از اینکه برخی افراد برای معروفیت وتیتر شدن اسمشان دست از مقدساتتی که باعث شناخته شدن واعتبارخود آنها در جامعه شده بر میدارند متئاسفم . همچنین به دکتر سروش وطرفدارانشون که خام حرفهای بی منطق ایشان شده اند توصیه میکنم قبل از اضهار نظر در باره ی هر مطلب حداقل یک بار منبع مورد بحث را مطالعه نمایند چون این مطالب تنها نظر شخصی ایشان است و تنها اعتبار گزافی ایشان را زیز سوال میبرد نه کتاب آسمانی قرآن را.
▪ عالي بود نگرش ايشان به مسئله وحي براي روشن شدن ازحان ماترياليستي بسيار سودمند است
ئشدش
▪ من هر چه خواندم انکاری ندیدم
▪ ضلالت زده
مسلمان
▪ ایشان حرف جدیدی نگفته است .تکرار نسبتهائیست که کفار مکه و یهودیان به پیامبر میدادند…در قر آن به صراحت آمده است خداوند قسم یاد میکند که حضرت رسول، فرشته وحی را میبیند. و آنچه بیان میکند مستقیما از سوی خداوند است و پیامبر حق هیچگونه تغییری را در آن ندارد… حال این آقا همان نسبتها را با زبان مدرن میخواهد به خورد ما بدهد….خدا عاقبتش را به خیر کند…در بد سرازیری افتاده است…اول میگوید اینها برداشت خود پیامبر بوده و فردا هم لابد میگوید نعوذبالله پیامبر برداشت شخصی و یا غلط از وحی کرده اند…با بد جواب این فرد را کلمه به کلمه با آیات قرآن داد ( که اتفاقا برای تمام صحبتهای ایشان آیه هایی در پاسخ وجود دارد ) برخورد قهری فایده ندارد .آن برخورد با خود خداونداست امیدوارم قبل رسیدن آن لحظه و تمام شدن مهلت برای ایشان به خود بیاید…
▪ چیه!نکند تا او را اعدام نکنید از شرش خلاص نمیشوید
▪ واقعا که ایشان مرتد است و باید مجازات شود
▪ سروش یا هر آدم کافری که بخواهد در مورد وحی و قرآن و دین اسلام اینگونه اراجیف را مطرح نماید لایق آئیخته شدن از چوبه دار و یا بدتر از آن گردن زدن است.
▪ بدون شک دکتر سروش یکی از نوابغ زمان ما هستند و امیدوارم شعور مردم ما برسد
▪ خود ایشون فرمودند بزرگانی از شیعه هم این عقیده رو دارند….واقعا راست می گند علمای امروز به خاطر اینکه حکومت دست اسلامه یه کم محتاط عمل می کنند…باید اجازه داد مثل سده های پیش عقاید مردم شکوفا بشه حتی به قیمت فرقه های جدید….ولی خداییش این حرفا رو برای این یارو نباید میزد که هم سواد این حرفارو نداره و هم از سئوالهاش معلومه چیز دیگه ایرو می خواد از سروش بگیره!
▪ من که چنین چیزی از حرفای ایشون استنباط نکردم
اون اقایی که میگه باید ایشون مجازات بشه نظرتون چیه که اعدامش کنیم؟
واقعا که بعضی ها خیلی متحجرن
ملت نون شب ندارن بعد یکی مثل بعضی از این نظر دهنده ها حکم اعدام صادر میکنن
خدا خودش آخر و عاقبت همه رو ختم به خیر کنه
آمین
▪ البته ایشان نباید این مفاهیم و مطالب را که عامه فهم نیستند و برپایه اندیشه های شخصی خود و بدون بحث و جدلی بدان دست یافته اند را به یک باره بیان نمایند … چه بسا برخی انسان های کوته فکر همانند کاربری که ازحان ماتریالیستی را به جای اذهان ماتریالیستی بیان می دارد محکوم به ارتداد شود و یا توسط نادانانی دیگر محکوم به اعدام شود …به هر شکل همان حرف آقای ولتر عقیده من است که با اینکه حرفت را قبول ندارم برای بیان آن حاضرم جانم را فدا نمایم …. کاش ما مردم مسلمان نیز اندازه ولتر غیر مسلمان سعه صدر و شعور و جنبه شنیدن نظری مخالف عقیده خود را داشتیم
مهدی تاجیک
▪ زود نباید قضاوت کرد به چند دلیل :
1 – مطالب باید بطور رسمی و کامل از طرف خودش منتشر بشه و نه بصورت منقطع و خلاصه
2 – بالفرض که مطالب بالا درست باشه با تیتر همخوانی ندارد و خود دکتر باید توضیح بیشتری بده
3 – من بیشتر کتب سروش را خوندم و اکثر نوارهاش رو گوش کردم ، به نظر من هم شاید بعضی از نظراتش درست نباشه ولی اتهام کفر زدن خیلی سنگینه و مسئولیت شرعی زیادی داره بهتر است هیچ کس رو مخصوصا کسی رو که دهها سخنرانی در باب عرفان و اخلاق و مثنوی و نهج البلاغه و قرآن و … داره متهم نکنیم
4 – اگر یه جوان مسلمون مثل من که از سخنرانی های بی مطالعه و احساسی و بی سروته خسته شده دکتر سروش گوش نکنه چه کار کنه ؟؟
موفق باشید
مسعود
▪ لعن الله علی القوم الظالمین
▪ پیامبر اکرم به حضرت علی می فرماید
ای علی هما نگونه که تو تمام راههای
خوبی وهدایت رابلدی شیطان هم تمام
راههای بد وگمراه کردن را بلد است
▪ قالَ رسولُالله ـ صلَّيالله عليه و آله و سلَّم: اِنّي تاركٌ فيكُمُ الثّقلَيْنِ كتابَ اللهِ و عترتي اهلَ بيتي؛ فإِنَّهُما لَنْ يَفْتَرِقا حَتّي’ يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوضَ ، قرآن به تنهايي و بدون حجت خدا و كلام او در كنار آن ، نه تنها موجب هدايت نيست بلكه موجب گمراهي هم هست : … وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إَلاَّ خَسَارًا ﴿سوره اسراء/آيه 82)
▪ پس چرا از بعد از پیامبر تاکنون حتی ابن عربی و علی (ع) نتوانستند کلامی چون قرآن بگویند .. چرا موسی که با خدا صحبت کرد نتوانست چون قرآن کلامی بی مانند از تجربیات خویش بگوید؟ اگر می بینید ما به کنه قرآن کریم نمی توانیم پی ببریم این از ناپاکی ماست نه از عقب ماندگی قران .. لا یمسه الا المطهرون .. این از مطهر نبودن ماست .. اتفاقا قران باید لفظ به لفظ عمل شود اما لفظی که یک فرد مطهر به آن دست یافته باشد . درک من با علامه طباطبائی تا ائمه هدی از قرآن کریم از زمین تا آسمان هم بیشتر است چرا که ظرفیت وجودی من بخاطر داشتن علوم کم و کمی طهارت نفس قابل مقایسه با دیگران نیست. آقای سروش چگونه به خود اجازه میدهید همه علمای زنده کنونی و همه اونهایی که در 30 سال اخیر ما در ایران و عراق و بحرین و لبنان و کویت دیده ایم به پنهان کردن حقایق متهم کنید ؟
▪ كفر چو مني گزاف و آسان نبود….محكم تر از ايمان من ايمان نبود
▪ این حرف ها در همین چند خط اگر درست خوانده شود دارای تناقض است.
میشود با یک بحث کوچک همه اش را زیر سوال برد
▪ آقای سروش !به عنوان مدافعت کم /اوردم.وحی ممکن است خطا باشد؟
▪ باز هم در نظر ها از اعدام و كشتار و ارتداد حرف ميزنند مقاله بنويسيد سخنان او را علمي رد كنيد
▪ عدم عنايت به حجت خدا و كلام وي در كنار قرآن نهايتا منجر به … مي شود كه اين … افاضه مي نمايند .
▪ بسمه تعالی
بنده تاكنون قصد نداشته ام به صورتي ناخوشايند عليه آقاي سروش سخن بگويم و تقربيا همه جا محترمانه برخي از ديدگاه هاي ايشان را مورد طرد و ردّ قرار داده ام اما اكنون اگر اين سخني كه به ايشان نسبت داده شده حقيقتاً كلام و ديدگاه ايشان باشد بايد وي را از كساني دانست كه موذيانه و روشنفكرمآبانه در صدد سست جلوه دادن قرآن كريم و اين كلام وحياني است لذا مصداق آيات:
(الذين يخوضون في آياتنا) [أنعام/68]
(و من الناس من يعجبك قوله في الحياة الدنيا … و هو اَلَدُّ الخِصام) [بقره/204]
به شمار مي آيد.
به نظر مي رسد ايشان از زمره ي عالمان بي عمل است و ظاهراً همين مسئله است كه وي را به چنين گردابهاي عميقي فرو مي افكند و علي رغم استعدادهاي سرشاري كه از آنها برخوردار است طريق ناسپاسي پيشه ساخته و گرنه ما كه كتاب(اوصاف پارسايان) ايشان را مي خوانديم صفحه صفحه ي آن را با گريه مطالعه مي كرديم كتاب (حديث بندگي و دلبردگي) نيز همين طور! لكن ايشان خود به سخنان و انديشه هايي كه در اين گونه آثار مطرح نموده، متعهد نيست در غير اين صورت اين گونه پرت و پلا نمي گفت و خزعبلات نمي بافت. اين همه آيات قرآن و احاديث مُسلَّم فريقين(شيعه و سني) دلالت بر انتساب مستقيم قرآن به خداوند است هرچند:
(ولايزيد الظالمين الا خساراً) [إسراء/82].
در هرصورت ايشان گامهاي شيطاني و ناپسندي را در پيش گرفته و آنچه از ايشان تراوش مي شود نه الهاماتي رحماني كه اوهامي شيطاني است و مي رود تا همچون استادش(شيطان) با وجود سابقه ي نيك نخست اش در نازل ترين مراتب سقوط فروافتد!
(وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ) [زخرف/36]
در پايان، حقير به عنوان شاگرد مكتب اسلام و رهرو انديشه هاي ناب و بر طبق آيه:
(و ذكّر فإنَّ الذكر تنفع المؤمنين) [ زاريات/55]
از اين شخصيت انديش ور عاجزانه مي طلبم به دامن حقيقت باز گردد و گذشته را باز يابد.
والسلام
K_siyavashi@yahoo.com
14/11/86
▪ چرا بزرگان جهت مشخص شدن ادعاهای این آقا با وی مناظره نمی کنند بدون شک یکی از روشنگرترین راهها برای فهماندن حق از غیر آن مناظره است .
▪ باسلام
برای نظردادن دراین باره بایددانشی درحدایشان داشت لذا لطفاهرکس درخودنمی بینداظهارفضل ننماید.
م.ح
▪ من از آنهایی که به ناسزا گویی و ملامت کردن آقای دکتر سروش پرداختند خواهش میکنم مانند عوام الناس نباشند و مثل پیر زنها نفرین نکنند و اگر دلیل منطقی دارند آنرا ارائه دهند. من با دوست خوبمون که دلایل محکمی از قرآن کریم برای رد صحبتهای آقای سروش آوردند موافقم.
از علمای عزیز خواهش میکنم نظراتشون رو با مستندات بدند که آقای دکتر بیشتر توجیه بشند.
آقای سروش یکی از شاگردان دکتر شریعتی هستند ولی از نظر عقاید و سلوک تدریس با ایشان هیچ سنخیتی ندارند.
▪ بسم الله الرحمن الرحيم
چندين سال است كه افكار آقاي سروش انحرافي است وحتي حاضر نيست با كسي مناظره كند چون بر حق نيست .
▪ در جواب اين دوست عزيزمون كه گفته اميدوارم شعور مردم ما برسد… مطمئن باش شعور ما مي رسد … ما هم او را از جامعه و خودمان طرد كرديم و جون كسي تحويلش نميگيرد براي خودنمايي حاضر مي شه بعضي وقتها خدا و رسول خدا هم زير سوال ببره!!! بالاخره اينم خودش يجور بودن از نوابغ زمانه ديگه!!! خدايا بما بصيرت در دين عطا فرما.
▪ سروش دچار خود بزرگ بینی شده است.کنترل از دستش در رفته.وهم او را گرفته است.
خدای من .کار به جایی رسیده که پیامبر تو را متهم می کنند که در ابلاغ کلامت حالات درونی اش را دخالت داده است.
آقای سروش چه می گویی؟
یعنی خداوند کسی را به پیامبری برگزیده است که در ابلاغ پیامش دچار ملال و سر خوشی می شده است؟
خدایا
سروش مگر عقلت را از دست داده ای؟
انکار عصمت پیامبر می کنی؟
▪ خدا به معنای واقعی کلمه زده تو سر این …
▪ آقای سروش … است و سرش لایق شمشیر
▪ این چه تیتری استکه انتخاب نموده اید اگرمی خواهدجوی ایجادکند جای خود دارد امامردم درمقابل اینگونه مسایل وباورهای خیلی حساس است .منظورتان را از چاپ این مطلب که چندنفره خواندیم نفهمیدم.
امیر سلامی
▪ اگر به ايشان اجازه ورود به سخنوري و ارائه ناگفته ها نمايند بيشتر مسائل و درگيريها جناحي مرتفع خواهد شد
▪ بله ایشان از نوابغ هستند. ولی مثل اینکه یا نبوغ ایشان مثل نبوغ کفار زمان پیامبر می باشد و یا جهت مطرح شدن خود و معروف شدن، این افکار دسته چندمی را که بارها به آن جواب داده شده، مجدداً مطرح می کنند.
در هر صورت خداوند ایشان را هدایت کنند و خدا نکند، ایشان مانند سلمان رشدی جهت معروفیت از این جلوتر رود.
▪ شما چه جوری برداشت می کنید من نمی فهمم.آخه کجای صحبتهای سروش انکار نزول قرآن از طرف خداوند است بلکه ایشون به زیبای نزول قران از طرف وحی و حالات درونی و بیرونی پیامبر را توضیح دادند .ضدیت تا چه حد روز قیامت چه جوری پاسخ میدید.الله اکبر از انکار روز در روز روشن.حقا که این ملت به یک رونسانس نیاز دارد .
▪ با همه بازی با خدا و پیامبرش هم بازی – مرد حسابی کافر شدی – من با خواندن متن فوق تنم لرزید – استغفار کن
▪ مباحث مطرحشده ازطرف اقای دکترسروش نیازبه داشتن اطلاعات ومطالعات اولیه برای درک وهضم ان داردوبهتراست ازاظهارنظرهای فله ائی درموردشخصی که ازالطاف الهی برای هدایت بشریت بواسطه تبین دین اسلام برای انسان ودانش روزبه بار امده شکرگزاری کرد
▪ یکی از اساتید ما که از امریکا به ایران اومده بود می گفت نمی دونم چرا در ایران این قدر حرفای سروش برای بعضی ها مهمه چون حرفایی که ایشون می زنه ترجمه کتاب ها و حرفاییه که 50 سال بیش توی غرب زده شده و الان دیگه طرفداری نداره و جواب همشون هم توی اون جا داده شده
واقعا حرفایی که ایشون می زنن بیرون این مرزها هیچ جایگاهی نداره و همشون از رده خارج هستن اما هنر ایشون اینه که این حرفا رو ترجمه می کنه و تطبیق می ده روی عقاید اساسی مردم ایران
باید از ایشون برسید که هدف شون از طرح این نظریه های 50 60 سال گذشته غرب در ایران چیه؟
▪ بايستي قرآن را بطور دقيق ومتفكرانه مطالعه نمود .
▪ من اصلا ارادتی به آقای سروش ندارم و چندان علاقه ای هم به پیگیری سخنانشان در من نیست. اما شما هم از حد انصاف و اخلاق رسانه و فرهنگ بسیار فاصله گرفته اید. کاری ندارم که سروش چه گفته اما من به شما حق نمی دهم که با انتخاب تیتری مشوب و مشوش ذهنم را مشغول کنید و آنگاه هرچه در متن می کاوم اثری از نشانه هایی که شما می دهید نمی یابم. ضمن آنکه اثری هم از این مصاحبه در رادیو زمانه نیافتم. لطفا آدرس سایت هلندی مرجع را بدهید
▪ جدا” شماهایی که برای دکتر مجازات تعیین کردید متن بالا را کامل خوندید ؟؟؟؟ یا فقط اون تیتر عوام فریبانه را ؟؟؟؟
▪ متن را خواندم. سلمان رشدي بدبخت يه رمان نوشت و غير مستقيم موضوع سوره نجم را به داستان غرانيق و كبوترها مرتبط كرد (آن هم براي يك قصه خيالي) فتواي ارتدادش صادر شد. نميدانم براي اين يارو كه ادعاي تخصص و دكتري هم داره و مغزش رو در اختيار نفس و قلبش رو در اختيار ابليس قرار داده چه حكمي بايد تعيين بشه؟؟ اون داستان نوشت. اين آقا رسماً داره همون تئوري خيالي سلمان رشدي رو به صورت نظريه علمي و عملي مطرح ميكنه و به خورد مسلمانان ميده.
يه بار از يه مجاهد خلقي سابق، درست عين همين مزخرفات فوق رو شنيدم كه ميگفت در زندان زمان پهلوي با مسعود رجوي تئوريزه كرده و هنوز هم اعتقاد داشت. مخصوصاً همون موضوع ضربالمثل و بحث حورالعين در قرآن را.
يا صاحب الزمان… العجل… العجل… العجل…
حميد گشتاسبي
▪ آنچه دکتر سروش گفته “لا اله” محیی الدین ابن عربی است ، با سانسور “الا الله ” آمده در کلمات آن عارف بزرگ.سخن عارفان بر زبان “عرفان خوانان دارو ساز و ناشی” چنین سرنوشتی می یابد.
▪ آفرین به نظر شما . براستی شما چرا همه دیدگاه را نمی گذارید آیا باید فقط موافق بود شما از کجا تامین میشوید برای این نظر فقط نمی گوییم نظرات قبلی ما هم چاپ نشد شما نیامید که فقط جوانان به انحطاط فکری بکشانید
▪ خداوند بر دلهاى آنان و بر شنوايى ايشان مهر نهاده و بر ديدگانشان پردهاى است و آنان را عذابى دردناك است سوره بقره آيه 7
اي مگس عرصه سيمرغ نه جولانگه توست
عرض خود مي بري و زحمت ما مي داري
▪ با سلام
به این بنده خدا تا حالا خیلی تهمت زده شده است و من خود خیلی از آنهامورد ها رابررسی کردم و واقعاهم تهمت بود
در این مورد هم تا متن اصلی از طریق مطمئنی به دستم نرسد باور نمی کنم این مطالبی که نقل شده است از ابشان باشد.
این روز ها سیاست بد جوری آدم ها را در این مملکت به تهمت زدن واردار کرده است. مواظب خودتان باشید که ار جاده انصاف خارج نشوید.
یا حق
▪ متاسفم برای انسان های بی خردی که حتی متن رو خوب نخوندند بعد حکم ارتداد صادر میکنند
بنده دوستان رو ارجاع میدم به سخنرانی ایشون با عنوان (دین مقوله ای انسانی) که در اونجا کاملا
نظراتشون رو در این باب توضیح دادند
در اون سخنرانی ایشون روشن بیان میکنن که پیامبر در دریافت وحی و ابلاغ اون کاملا امین
بوده
متن بالا که دوستان خوندند در مورد چگونگی دریافت وحی هست
بهتره به جای اینکه دیگران رو متهم به ارتداد کنیم کمی به خویشتن بازگردیم و باور کنیم که حقیقت بسیار
وسیع تر از باور بنده و جنابعالی ست
من نمیگم سروش کاملا به حقیت دست پیدا کرده
سروش هم مانند ما بشریست ولی حقیقت جوست
اینطور که معلومه دوستان در زمان رسیدن وحی به پیامبر حضور داشتند و همه چیزو کنترل میکردند
خداوند فراتر از تصورات ماست عزیزان
▪ 95درصد کسانی که کامنت گذاشته اند اصلا نمیدانند موضوع چیه ولی متاسفانه ما ایرانیها همه نظریه پرداز شدیم.من هم جزو 95 درصد هستم .ولی اجباری نیست در مورد چیزی که فهم آن در حد من وشما نیست بحث کنیم .کسی در حد خود سروش باید نظر بدهد.
▪ با سلام و احترام خدمت همگی دوستان
راستش ما که دفعه دوم یا سومان است با یکی از دوستان شریف با هم بودین گفتیم بیاییم یک کم هم تفنن کنیم… که دیدیم واویلا این اقای دکتر ! چی چی گفته ؟؟؟ صحبتای دکترو (که یحتمل زاییده همان افکار خلسه ای و شاعرانه جناب مستطاب است و به گمانم بعد از خوردن دوغ ترش و آبگوشت کله اونهم سر ظهر بوده ) خوندیم و بعدش هم اظهار نظر های جالب تر از اون گفته ها رو دیدیم . که فهمیدیم بابا دکترو ولش این سایت چقدر محتوی داره که تمام اولما (نه علما) از اون دیدن مکنن !!!! و می خواهند با استناد به کتاب الهی و احادیث و … جواب این آقا رو بدن. بابا ولش کن بقول معروف ” هر کسی از ظن خود شد یار من ” اصلا بگویید تو راست می گی . وقتی خود اون اقا می خواد بدون سوال و جواب دوزخ را رد کنه و همراه عده از همفکراش مستقیم بره …. شما چرا سد راه می شید. براش دعا کنید : خدایا (خدائی را که ما قبولش داریم ) این اقا رو با همفکرانش محشور بفرماید تا بر به کسی نخوره و آتشی بشن !!!!!!!!!!!
▪ با سلام.سخن دکتر سروش کلام تازه ای نیست و موارد ضعف و قوت این دیدگاه به تفصیل از طرف پژوهشگران حوزه و دانشگاه به نقد گذاشته شده است.فی المثل بخشی از کتاب ارزشمند”حکمت معنوی در عصر پسامدرن”نوشته استاد امین میرزائی (انتشارات اطلاعات؛ 1385) به نقد و بررسی فلسفی این دیدگاه اختصاص دارد،ضمن آنکه همین کتاب اخیر الذکر حاوی نکات بکری است که در آثار مشابه به آنها اشاره نشده است.
مهدی محمدنیا/محمد افروغ
▪ اين متن با تغيير و بسيار موزيانه نوشته شده .در سايت خود دكتر سروش اين مباحث رو رد و بسيار گله مند شده!
▪ این یک ترفند ژورنالیستی است که یک روزنامه نگار کم اطلاع می خواهد یک موج ایجاد کند وگرنه هر کس با سخنان سروش آشنا باشد می داند عمق اردات سروش به اسلام و شخص پیامبر بسیار بیشتر از کسانی است که فقط تکفیر می کنند
▪ جنگ هفتادو دوملت همه راعذر بنه چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند گفت آن يار كزو گشت سر دار بلند جرمش اين بود كه اسرار هويدا ميكرد
▪ baba in jalebe
▪ جناب سروش قران خوانهای مسلمان نما حسین ابن علی ع را به جرم ان الحسین قد خرجه عن دین جدی کشتند پس بر زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا -سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت! چون اکثرهم جاهلون.
▪ مرض داري تيتر غلط انداز مي زني ابله؟
▪ قابل توجه آنهائي كه اين جناب دكتر را در تعاريف خود به عرش رسانده اند : “روي زمين را با تشكهاي نرم فرش كنيد چون عنقريب است كه ايشان از عرش بر فرش نازل شوند ” .
ع . ك از نوشهر
▪ تمام دوستان دربالابطور منطقی جواب داده اند بنده فقط تا کید می کنم که جواب این فرد درقرآن بطور کامل داده شده است پس بهتر ایشان در مورد گفتهایشان بیشتر قرآن را مطالعه کنند تا شکهایشان بر طرف شود.
▪ کجای متن معنی این تیتر را میداد؟از سایت جهان خیلی بیش از این انتظار میرفت.خداوند به همه ما انصاف عنایت فرماید.
▪ من نه موافق اين حكومت هستم نه موافق جمهوري اسلامي ايران و لي به همين خدا قسم به عزيز ترين كسي كه دوست دارم من بعد از خوندن اين متن رفتم چندين آيه ي سوره ي بقره را مطالعه كردم به راحتي اشخاصي مانند دكتر سروش را معرفي مي كند. خواهش ميكنم !منت ميكنم ! قدري قرآن را با معني و دقيق بخوانيد به خصوص آيه هاي كه يكي از عزيزان معرفي و نظر داده را در قرآن با معني بخوانيد! يك حديث از امام علي هست كه ميگه اگه ميخواي كسي رو بشناسي سخنان موافقان و مخالفان را بشنو و بعد در مورد آن فكر كن و نظر بده .شما بهتره بريد سايت هوپا (سايت فيزيك ايران) معجزاتي از قرآن را نشان ميدهد كه مختان سوت مي كشد .(قسمت مقالات) ميگويند كه شاعران و كتاب هايشان ميزان و الهي است .آري قبول دارم . اما واقعا قرآن شعر است! شعري كه اينگونه با صراحت از آينده سخن ميگويد ! من با كتاب هيي دكتر سروش آشنا هستم و نظرات ايشان خوب و قابل تامل است اما اين آخري ضعف كامل ايشان را بيان ميكند و حتي گفته ي خود در برخي مقالات قبلي كاملا رد مي كند.
▪ باز هم ضعف، باز هم از پا درآمدگی، باز هم شکست. خوشحالم از اینکه این بار هم قرآن و اسلام برنده است.
▪ مگر سلمان رشدی چه کار کرده بود که مرتد شد به صورت غیر مستقیم توهین کرده بود حالا این آقا به صورت کاملا مستقیم اسلام را زیر سئوال برده است.من به شخصه منتظر شنیدن فتوای مراجع راجع به این مرد هستم.
ان شاء الله یک نفر مثل امام فتوای تاریخی ارتداد این مرد را صادر کند.که از لحاظ حقوقی این شخص دیگر فاقد شخصیت و اهلیت میباشد.
▪ هو الحي
1)معلوم نيست كه «و ما ينطق عن الهوي*إن هو إلا وحيٌ يوحي» از نظر سروش چيست؟
2)بحث تشبيه وحي به الهام شاعرانه از مغالطات اين كلام است.
3)مثل اينكه سروش فطرت بشري را قبول ندارد چون شيعيان و مسلمانان به همگامي و تناسب قرآن با فطرت بشري عقيده دارند. فطرت بشري زنده است تا انسان زندگي مي كند و به همين علت قرآن و دين اسلام زنده است.
4)بعلاوه وظيفه ي فقيه نگاه به زمان و توجه حكمت حكم است براي صدور حكم است اما اصل حكم كه تغيير نمي كند. همچنين بايد اصل حكم را درست فهميد. زمان در حكم موثر است اما نه در انقضاي حكم. بلكه در همگام سازي حكم. اين سخن يعني نماز براي عرب 1400 سال پيش بوده و مفهوم نماز در آفريقا گفتن كلمه ي «مالومبا مالومبا…» است پس حقيقت نماز در اينجا بايد براي اينان همگام سازي شود. پس روزي 5 نوبت در صف جماعت همه با هم «مالومبا مالومبا…»
▪ تا کنون بر این باور بودم که تفاوت دکتر سروش با دکتر شریعتی در این است که شریعتی صداقت و صراحت دارد اما سروش صرحت دارد اما صداقت ندارد. و به نوعی عوام فریبی می کند.
اما اکنون پس از استمرار در روند سرازیری عوام فریبی و رندی گری گویا دیگر خود نیز بر این باور قرار گرفته و جزو لاینفک ذاتی او شده است.
پس از سیر روند عوام فریبی خود نیز فریب عوام فریبی خود گشته و به عنوان یک باور جزو ضرورت ذاتی او گشته است.
این مسئله یاد آور آن حکایتی است که شخصی چندان شایعه پراکند که خود نیز باورش شد.
سروش با عدم تمایز دقیق میان الهام و وحی و همین طور میان پیامبر و اولیا و عارفان و شاعران و همچنین میان معجزه و کرامت و کهانت عوام فریبی می کند.
سود جوئی و اغواگری فیلسوفانه او با تمسک به برخی واژه های دهن پرکن افترا آمیز رویه ای جدید نیست.
▪ ii agree with him,i
▪ shoma fetneghar hastid in che titri entekhab kardid, hamin shoma ha hastid ke ehsasate mardome ehsasati ra tahrik karde ve jenayat ijad mikonid, hala ghiim in agha in aghideash hast aya bayasti ke be ishan tohin shavad akhar ye mardom chera harfe dighar ra nemitavanid ghush konid va tahdid mikonid, in mardom aghabmande hastand va hamintor ham baghi mimanand albate ba komamkhaye in khabarghozarihaie mesle shoma.
▪ اخر عاقبت روشنفکر بدون مرشد وراهنما
▪ سروش=تیوریسین پنهان وهابیت در ایران
▪ in agayeh bah stelah doktor , man fekr namikhonam engadar darkeh in ro dashteh basheh kah behkhad intor ezhareh nazar khoneh,bah nazareh man in yek nov kambodeh agleh va tamam
▪ ehtram be agayed mohtaram ast….
▪ بنام خدا
بگذارید نظر خیلی مخالف هم بیان شود بگذارید افرادی که دنبال حقیقت اند دین را اسلام را حتی از راه مخالف پیدا کنند (لقمان را گفتند ادب از که آموختی گفت از بی ادبان) البته اگر مثبت فکر کنیم آقای دکتر بی ادب نیستند
▪ كسي كه يه آدم … مثل مولوي رو الگوي خودش بدونه ، بيشتر از اين هم نميشه ازش انتظار داشت …
▪ تيتر بسيار موذيانه اي انتخاب كرده ايد خدا شما را هدايت كند
▪ sonati fekr nakonid , cheghadar basiji too sayt darim khabar nadarim ,bebinam mageh goftane nazar eybe , ya gonah dareh , bejaye tahdid , 2ta harfe manteghi bezanim , doctoreh payambar ke nist oonam ye adame ageh sosteh too dinesh gonah kardeh be mano to che mitooni amre be maroof kon nemitooni jari nakon !!!
▪ آنهائي كه به اين راحتي حكم اعدام صادر ميكنند بهتر است قبل از اجراي حكم كمي به مطالعه وتحقيق روي آورند تا با افزايش سطح معلومات خود شايد در حكم خود تجديد نظر نموده وپاسخ ايشان را با منطق جواب دهند چون در طول تاريخ از اين اعدامها زياد صورت گرفته وغير از رسوائي چيز ديگري نصيب عاملان آن نگرديده وهمچنين صادركنندگان حكم اعدام اگر نمي دانند بدانند كه گاليله نيز روزي بخاطر اظهارات علمي خود مبني بر گرد بودن كره زمين تا پاي گيوتين پيش رفت پس بايد تاب تحمل نظر مخالف را داشت و تنها كساني متوسل به كشتن وترور ميشوند كه در مقابل منطق عاجزند
▪ بگذار سروش همه چیز را منکر شود، آیا پیامد این حرفها مهم از یا چپاول گسترده ایی که در جریان است و یکی از مصادیق آن هم رسانه های بی بته و رانتی است
▪ ghorani ke meliona ensan be an imane kamel dardan sorosh va amsale sorosh namitavana ba in harfo hadisa anha ra bi iman konad,har dini har maslaki bayad chizi baray esbatash dashte bashad va baray mosalman bodan va shodan chizi jooz ghorane karim namiatavan bashad,pas aghay sorosh be khod zahmat nade ke barayat geran tamam khahad shod.
▪ تمام اين مجازاتهاي پيشنهاد شده سزاوار تيتر نويس اين مقاله است، که با انتخاب مزورانه و نا بجاي تيتر، قصد تشويش آرائ مردم را داشته، وگرنه همانطور که آقاي سروش هم ذکر کرده اند، علماي شيعه هم معتقد به دريافت نوعي از وحي توسط ائمه هستند. ايشان نظرشان اين است که در ترجمه و تفسير قرآن بايداز ترجمه تحت الفظي آيات اجتناب نموده و از عباراتي استفاده کرد که با فرهنگ و زبان امروزي مردم قابل درک باشد. اين نظري است که خود حضرت علي هم در نهج البلاغه به صراحت ذکر کرده اند.
▪ در اینم ارتباط نظر مراجع باید لحاظ شود
▪ همه نشان از آسمانی بودن قران داردوبس.
▪ بین مخالفین ایشان یک وجه مشترک وجود دارد و اون غیرمنطقی بودن نظراتشونه. اگه دلیلی برای رد کردن حرفهای ایشون دارید لطفا قبل از صدور حکم اعدامشون اونا رو بگید تا حداقل دکتر تفهیم اتهام شده باشن .در ضمن گناه خیلی از این کج فهمی ها به عهده نویسنده است چرا الکی مغلطه می کنید ؟
▪ اللهم اشغل الظالمین بالظالمین
▪ آنچه آقاس سروش و پیش روان دین و مذهب اسلام تلاش دارند تا انجام برسانند و ملت مسلمان در خواب است این است که دین اسلام را از سقوط و انحلال نجات دهند.آیا میتوانند؟واقعیت این است که : از درخت خوب میوۀ خود و از درخت بد میوۀ بد حاصل میگردد و شما میتوانید آنها را از میوه هایشان بشناسید.
▪ BE NAME KHERAD,OMIDVARAM HAMEYE MAA ANSANHAA TANHAA BAA KHERAD VARZI VA BA TEKIYE BAR ANDISHEYE KHOD BE KANKASHE MATALEB BEPARDAZIM O BAS!NOKTE IN AST KE HAME AAZADAND ANDISHEHAYE KHOD RAA NASHR DAHAND VA HICH KASI NEMITAVANAD EJAZE DASHTE BAASHAD BE KHATERE INKE NAZARI RAA NEMIPASANDAD NAASHERE AAN RAA BE MARG TAHDID KONAD,KE IN KHOD JAHL AST ,AAN HAM JAHLE KOOR,BIANDISHIM VA AZ AAMIZESHE ANDISHEHAA NAHARASIM,BEDROOD.zartosht
▪ ;مطلب بسیار جالبی بود.گرچه تیتر انتخابی نشان از کج فهمی نویسنده سایت دارد.کسانیکه امثال سروش را مرتد دانسته و او را به اعدام محکوم می کنند بمثابه آنهایی هستند که گالیله را به مرگ محکوم می کردند.گفته ایشان حرف تازه ای نیست بلکه بارهاتوسط علما و اندیشمندان بزرگ بیان شده ،البته نه با این وضوح ونه بااین شجاعت.اینکه از علمای پر مدعا ی اسلام به کرات می شنویم که فلان موضوع مطروحه در قران کریم به علت مقتضیات زمان ودانش کم مردم آن دوران بدانگونه آمده است همین بحثی است که دکتر سروش به خوبی انرا توضیح داده است…
▪ میبینم که بازم مردم نون شب رو از خدا مهم تر دونستن و میگن انکار قرآن و خدا اشکالی نداره چون مردم نون شب ندارن!!!
ابراهیم
▪ من کار به دروغ گو و یا راستگو بودن جنب دکتر سروش ندارم ولی از دوستان مخالف خواهش می کنم قبل از صدور حکم اعدام و ارتداد دکتر سروش دلایل منطقی در رد این نظر ارایه بدهند. از شما هم خواهش می کنم رعایت حقوق کسانی که تیتر شما می شن رو بکنین . ممنون
▪ باعرض سلام:اولا من به هيچ وجه خط سياسي موردتاييد سروش راقبول ندارم ومخالف ان هستم.ثانيا- بحثي كه سروش مطرح ميكند يك بحث تخصصي است ومن نميتوانم ازروي احساسات آن را قبول ويارد كنم چون متخصص اين امور نيستم وبه طريق اولي خيليها كه درهمين صفحه آن را شديدا قبول ويارد كرده انداحساس ميشود باتوجه به پايگاه سياسي سروش درجامعه قضاوت كرده اندكه ازنظر من اين نوع قضاوت صحيح نميباشد.ثالثا- مانبايد باقضاوتهاو وموضعگيريهاي نادرست درخصوص مسايل پرامونمان باعث كند شدن شكوفايي علوم شويم گواينكه ازنظر من هم ان شخصي كه ايشان را چشم لسته روشنفكرو…معرفي كرد وهم ان كسي كه خواستارگردن زدن وي شده هردو ازيك پايگاه فكري وسياسي هستند وبه خيال خودشان خواسته اند مومنين راانسانهاي ….. نشان دهند كه باارايه يك نظريه حكم قتل صادرميكنند.رابعا- ميخواستم به اقاي سروش اين انتقاد راوارد كنم كه باخلط مسايل علمي وسياسي با هم ايجاد اشوبي ميكند كه نمونه اش را درنوشتارهاي كاربران دربالا ملاحظه ميكنيم واين عاقبتي جزايجاد محدوديتهاي ناخواسته اجتماعي براي متفكرين نخواهد داشت.اقاي سروش حتما تاييد ميكنند جاي طرح اين مباحث دريك رسانه بين المللي نميباشد وخيلي راحت ميتواند باطرح افكارخود در مراكز مربوط به نظريه پردازي بپردازد بطوريكه به ناگاه توده مردم احساس نكنند به مقدسات انها اهانت شده
▪ خداوند یه قوه تشخیص در درون ما قرار داده هر وقت خواستی بفهمی که چی درسته و چی غلط (مخصوصا در این امور)یه چند لحظه رو به قبله بشین واقعا به درون خودت نگاه کن به قلبت رجوع کن اونوقت می فهمی چی به چیه تکفیر کردن ادما خوب نیست قبول کردن اونها همبطور صد درصد قشنگ نیست .
▪ با سلام
دوستان مگر میشود در برابر نص اجتهاد کرد ؟ مگر میشود در برابر نص قرآن که می فرماید : و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی اظهار نظر کرد ؟
من از آقای سروش تعجب میکنم که چقدر متهور شده اند و چقدر بی باکانه در برابر شالوده اعتقاد اسلامی و مسلمانان و به نظر من صرفا به خاطر روحانی ستیزی اینچنین راه کفر را در پیش گرفته است ! البته وقتی وهابیت اصول شیعه را زیر سوال می برد باید یافت شوند افرادی که از زیر بنا همه چیز را زیر سوال ببرند و از اساس اسلام را مورد هجمه خود قرار بدهند راستی این را خوب بدانید که این نیز بگذرد چونان اسلاف منحرف گذشته و گذشته انحرافی اهل باطل ولی بدانید که السلام یعلو و لا یعلی علیه والسلام
محمد
▪ درود بر عبد خداوند کریم سروش با این گفته ها ایمان من راسختر شد
▪ خداوند بر سینه ایشان مهر کفر زده اند. والسلام
▪ اين آقا از اين بيشتر بلد نيست و بيشتر از اين هم نمي فهمه
▪ اين آقا از اين بيشتر بلد نيست و بيشتر از اين هم نمي فهمه
▪ سایت جهان و روزنامه کیهان وقتی مساله مهمی در مملکت پیش می آید مثل رد صلاحیت های فله ای و سر کوب تشکل های مختلف چنین تیترها و مطالب تحریف شده ای که نمونه آن تحریف سخنرانی عبدالله مومنی در دانشگاه خرمشهر می باشد مزند ولی مردم کم کم به این کارها پی می برند وصاحبان این افکار را در مواقعی که میدان عرض اندام داشته باشند نقششان را بر ملا می کنند
عوام فریبی بس است به حق و توحید واقعی روی آورید و برای خودتان بت نسازید
رضا حق گو از کوهدشت
▪ چند صباحی است آنوسی ها (یهودیان مسلمان نما ) پس از طرح مسائل جدید تاریخی و دینی از سوی ناصر پورپیرار ، هویت واقعی خود را بروز داده و با تکیه بر اورشلیم و مددگیری از یهوه (خدای یهودیان عوضی) با سرعت زیاد در حال ایجاد تشنج در جامعه مسلمین هستند و از سوی آنوسی های پنهان شده در لایه های مختلف فرهنگی و مدیریتی این جمهوری ، به لحاظ امنیتی و شغلی به شدت حمایت میشوند ولی وعده قرآن در باب اضمحلال یهود در حال تحقق است . این مردک …اگر گمان میکند که قرآن مخلوق محمد است ، نگاهی بیاندازد بر اعجاز ریاضی قرآن تا بلکه از این به بعد غلط زیادی نکند.
هرچند هیچ امیدی به اصلاح جهود آنوسی متصل به کنیسه و مشرک ونجس از دیدگاه قرآن ، نیست.
▪ راه کوتاه شناخت و درک تهی بودن سروش این است که او را در برابر تزهای استاد پورپیرار قرار دهیم و بخواهیم تا درباره آنها نظر دهد. فرار او از این دعوت، که دهها بار صورت گرفته، خامی سخنانش را آشکار میکند.
▪ با سلام
چنین اظهار نظری از آقای سروش چندان هم بعید نیست. سال گذشته هم ایشان رسما خود را آمپریست دانسته بودند که نتیجه طبیعی آن چنین اظهاری است.
…والعاقبه للمتقین
▪ خيلي احمقانه است که بگوييم: “من وارد اين بحث نمي شوم چون تخصصيه” يا “بايد صبر کنيم علما نظر بدن”
فقط کساني اين حرف را زده اند که با نظرات سروش موافق بودند.
اگر هم واقعا نمي دانند که قرآن شعر نبوده است چرا خود را مسلمان مي نامند. مسلماني که از اصول اوليه دين بي خبره؟
يا پيامبري که شهر علم بودند اما بيشتر از مردم عصر خود نمي دانست؟ آيا اميرالمومنين علي(ع) نفرمودند که از من بپرسيد قبل از اينکه مرا از دست بدهيد؟ آيا حضرت علي (ع) سخني به گزافه گفته اند (معاذالله) يا واقعا از هر چيزي خبر داشتند؟ آيا حضرت علي (ع) پيرو مکتب رسول الله (ص) نبودند؟
▪ ایشان که منکر وحی نشده اند فقط از حالت از محض ودگماتیسم متحجرانه اذهانی که به اقتضای زمان ومتناسب علم زمان خود باور ی را ایجاد کرده اند کمی فاصله بجا گرفته است ایا دلیلی بر عدم پویایی ولا یتغیر بودن ان دید گاه وجود دارد؟ایشان مطلب را به قالب باور مدارانه تری بیان کرده اند نه فقط متناسب زمان که در شاءن خود قران عظیم.
▪ بسيار عالي بود هر چند اندكي است از بسيار وبايد بيشتر روشنگري انجام شود
▪ قرقره کردن حرف های عرفا برای کسی که هنوز درکی از عرفان همچون آنان نکرده همین نتایج و استنتاجات را به همراه خواهد داشت . چون می خواهد با روش عقلی به همان نتایجی برسد که آنان با عرفان به آن رسیده اند .
برای همین این اراجیف بی ارزش را از ایشان می شنویم
اگر اینطور نبود و آقای سروش چیزی در چنته داشت حتما حاضر به گفتگو می شد .
▪ blogfa.naria.ir اين آدرس سايت بدون فيلتر استاد پورپيرار است. مطالب اسلام و شمشير ايشان را بخوانيد تا حد بي سوادي امثال سروش را دريابيد
▪ کسی که این متنو اینجا اورده کسی نیست جز یه اد بیکار که هنوز خودشم معنای قران رو نفهمیده
▪ تمام کسانی که با این نوشته ها موافقن متاسفانه خود اونها از این نوشته ها هیچ نمی فهمن ولی به دلایلی شاید جزئی که به زندگی خودشون مربوطه این گفته ها رو تایید می کنن در حالی که میشه راحت تشخیص داد قران در کمترین حالت سخن گزافی درش نیست و این خودش کلیه و نیاز به این همه انکار نیست درسته شاید من خودم شخصا معلوماتم در حد دکتر نباشه ولی اگه واقعا اینها گفته های دکتر باشه که متاسفا برای دکترامون چه رسد به بقیه افراد و اگر نه گفته های یک عده ادم بیکار خوب دیگه جای حرفی نداره و باید اونی که متن و می خونه عاقل باشه هر کس به اندازه خودش فهم داره
▪ این آقا که رفته تو مرکز یهودیهای جهان داره درباره پیامبر اسلام نظر میده چرا یک کم فکر نمیکنه که چرا این یهودیها همش زوم کردن روی دین و اعتقادات مسلمانان. اگه به گفته ایشون پیامبر اسلام قرآن رو از ذهنیات خودش تدوین کرده پس پیامبران دیگه مثل موسی هم کتاب های الهی رو از خودشون در آوردند. اگر جرات داره همین مطالب رو راجع به پیامبر یهودیها هم بگه .
واقعاً متاسفم …….
▪ سلام
می خواستم تشکر کنم از سایت خوب و پرمحتوای شما .
خسته نباشید
آرش خراط
▪ متاسفم…آیدا
▪ آیا واقعاً دکتر خودش این حرفها را زده؟
نمیدانم
اما یک چیز را میدانم و آن عمق خصومت وکینه استکبار جهانی و استعمار غربی از اسلام است
در دوران سیاه استعمار غربی ها فهمیدند برای حفظ و تقویت سلطه خود بر کشورهای استعمار زده بهترین راه تهی کردن سایر مردم جهان از اعتقاداتشان است به همین دلیل به تقویت بنیه علمی خود پرداختند و تمامی مکاتب فکری جهان را به زانو دراوردند اما نتوانستند اسلام را از دور خارج کنند هر جا که حمله از بیرون جواب ندهد تقویت خائنان داخلی و بال و پر دادن به احمق های فریب خورده آخرین راه حل بوده است
من از جناب دکتر سر.ش و امثال ایشان میخواهم دست از ساده لوحی بردارند و گوساله زرینی نشوند که سامری های دوران افکار فاسدشان را از دهان انها بیان کنند
▪ لعن الله علی القوم الظالمین
▪ جناب سروش کمی باید عاقل باشد
▪ تا به چیزی یقین ندارید .قضاوت نکنید و مردم را به شک نیندازید.
علی
▪ هيچ جاي دين اسلام دستوري نداريم كه چيزي رو بدون انديشه قبول كنيد. در تمام راه زندگي بايد عقل سالم و دور از تعصب رو همراه ساير نشانه هاي ديگر مثل قرآن و عترت قرار دهيد. به تمام بحث هايي كه در مورد دين و قرآن و پيامبر و … مي شود حسابي بينديشيد حتي اگر در نگاه اول به نظرتون كفر محض باشه. اون وقت اگر به ايمان برسيد ايمانتون ارزش داره. و گر نه اگر راه رو براي هر نظر مخالفي ببنديد معلومه كه از اعتقادات خودتون خيلي هم راضي هستيد و فكر مي كنيد بي برو برگرد راهتون درسته. ايماني كه با انديشه بدست آمده باشه درست ترين اعتقاده.
يا حق
کلام محمد، اعجاز محمد
در پاره ای از روزنامه ها و سایت های اینترنتی اخیرا آورده اند که دکتر سروش رسما “نزول قرآن را از جانب خدا انکار کرده و آن را کلام بشری محمد دانسته است.” آیا چنین است؟
شاید مزاح کرده اند یا خدای نکرده اغراض سیاسی و شخصی داشته اند.
حالا نظر و توضیح شما چیست؟
انشاء الله حسن نظر و غفلت از معنا داشته اند و گرنه کسی که با ولایت کلیه الهیه آشناست و قرب اولیاء خدا با خدا را می داند و از تجربه اتحادی آنان با خبر است چنین منکرانه سخن نمی گوید. اولیا خدا چنان به خدا نزدیک و در او فانی اند که کلامشان عین کلام خدا و امر و نهی شان و حب و بغضشان عین امر و نهی و حب و بغض الهی است. پیامبر عزیز اسلام بشر بود و خود به بشریت خود مقر و معترف بود (قل سبحان ربی هل کنت الا بشرا رسولا؟)، اما در عین حال این بشر چنان رنگ و وصف الهی گرفته بود، و واسطه ها (حتی جبرئیل) چنان از میان او و خدا برخاسته بودند که هر چه می گفت هم کلام انسانی او بود هم کلام وحیانی خدا. و این دو از هم جدا نبود.
همچو سنگی کو شود کل لعل ناب پر شود او از صفات آفتاب
انشاءالله با تامل درین دقیقه عرفانی گره مشکل گشوده شود و سر کلام آشنا گردد.
پس نزول جبرئیل و آوردن وحی چه می شود؟
در نظر عارفان، جبرئیل به خداوند از محمد (ص) نزدیکتر نیست، بل جبرئیل است که تابع پیامبر است. مگر در داستان معراج نیامده است که جبرئیل از همراهی با پیامبر بازماند و از سوختن بال و پرش هراسید؟ معنی این حکایت چیست؟ مگر رهبر فقید انقلاب نگفت که “…معنویت رسول خدا وحی را نازل کرده است….و به عبارت دیگر وارد کرده است پیغمبر اکرم جبرئیل امین را در این دنیا(صحیفه نور، جلد بیستم، سخنرانی 25/1/66)”؟ آیا معنی این سخن این است که خدا جبرئیل را فرونفرستاده است؟ یا معنایش به قول مولانا این است که:
من نخواهم لطف حق از واسطه که هلاک خلق شد این رابطه
من نخواهم دایه، مادر خوشتر است موسیم من، دایه من مادر است
این که بگوئیم قرآن کلام محمد(ص) است، درست مانند این است که بگوئیم قرآن معجزه محمد (ص) است. هر دو به یک اندازه به محمد(ص) و به خدا انتساب دارند. و تاکید بر یکی به معنی نفی دیگری نیست. هر چه در عالم رخ می دهد به علم و اذن و اراده باری است. یک موحد در این شکی ندارد. با این حال همه می گوئیم آلبالو، میوه درخت آلبالو است، آیا باید بگوئیم خدا میوه آلبالو می دهد تا موحد باشیم؟ این اشعریت کهن را جامه تقدس نوین نپوشانیم. و سخن بقاعده بگوئیم و معنی سخنان دقیق و راز آلود را نیز نیکو دریابیم. قرآن میوه شجره طیبه شخصیت محمد (ص) بود که باذن خدا ثمر بخشی می کرد(توتی اکلها کل حین باذن ربها) و این عین نزول وحی و تصرف الهی است.
توصیه من به منصفان (با مغرضان نمی دانم چه بگویم) همان توصیه مولاناست که سوء ظن نسبت به اولیاء خدا را فروگذارند و اولیاء حق را از حق جدا نشمارند و آن عزیزان و محبوبان درگاه حق را از مسند رفیع قرب و ولایت پایین نیاورند:
ای اولیاء حق را از حق جدا شمرده گر ظن نیک داری بر اولیاء چه باشد؟
از نسل پادشاهی مسجود جبرئیلی ملک پدر بجویی ای بی نوا چه باشد؟
گویا شما هم در این باب اشعاری داشته اید.
بله در منظومه ای که چندی پیش به عشق پیامبر اکرم سرودم و تقدیم آن فاتح آفاق تجرد کردم، آورده بودم که:
توسن تجربه ای فاتح آفاق تجرد در شب واقعه راندی زمداری به مداری
ز سوادی به خیالی ز خیالی به هلالی پای پر آبله جبریل و تو چالاک سواری
بال در بال ملائک به تماشای رسولان طایر گلشن قدسی تو و خود عین مطاری
اشاره من در این ابیات به آن روایت شریفه نبوی است که پیامبر در سجده با خدا می گفت: سجدلک سوادی و خیالی و آمن بک فوادی.
متشکریم.
آيتالله جعفر سبحاني با ارسال يادداشتي به فارس، با عنوان «انديشههاي عصر جاهلي در آيينه ادبيات پر آب و رنگ امروز!»، به اظهارات عبدالكريم سروش درباره قرآن واكنش نشان داده است.
در اوج اسلامستيزي غربيان، كه ديروز رسانههاي هلندي، و امروز رسانههاي دانماركي جلودار آن هستند گزارش ميرسد كه گروهي در كشور دوم، از طريق هنرهاي تجسمي به اسلامستيزي برخاسته و ميخواهند از طريق كاريكاتورهاي موهن و نمايش فيلم، پيامبر و قرآن را در انظار جهانيان نازيبا سازند، در چنين شرايط و اوضاع، مصاحبهاي از آقاي عبدالكريم سروش خواندم كه در سايت «آفتاب نيوز» به تاريخ 14 بهمن 86 به نقل از راديو هلند، بخش عربي، و ترجمه فارسي آن در راديو زمانه آمده بود.
من نميتوانم بدون دليل قاطع بگويم آنچه در اين مصابحه خواندم نظريه صددرصد خود اوست، ولي سكوت او را ميتوانم گناهي نابخشودني در مقابل اين گزارش به شمار آورم. در شرايطي كه ملحدان غرب كمر به اسلامستيزي و منزوي ساختن مسلمانان بستهاند، فردي كه در محيط اسلامي و در ميان علما و دانشمندان پرورش يافته و مدتها سخنان او زينتبخش رسانههاي ايراني بوده، سخناني به زبان آورد كه نتيجه آن اين است كه قرآن موجود، ساخته و پرداخته ذهن پيامبر است! و پيامبر در آفرينش قرآن، نقش محوري داشته است!
در آذرماه 84 نامه سرگشادهاي به آقاي سروش نوشته و در آنجا لغزشهاي او را در مسئله امامت و خلافت گوشزد كردم و بار ديگر از او درخواست نمودم كه به آغوش ملت اسلامي و بالأخص علما و حوزههاي علميه باز گردد و بداند كه اين نوع سروصداها و هياهوها زودگذر است و به سان موج دريا، پس از اندي خاموش ميشود، و آنچه باقي ميماند، همان حق و حقيقت است و تصور ميكردم كه اين نامه پدرانه درباره او مؤثر افتد. كساني كه اين نامه را خوانده بودند، از نگارش آن، اظهار رضايت ميكردند، ولي مصاحبه او درباره قرآن، بر تأسف و تأثرم افزود، و با خود فكر كردم كه زاويه انحراف روز به روز بيشتر ميشود و اين سؤال به ذهنم رسيد كه چه عاملي در كار است كه از اين فرد دستپرورده حوزه و دانشگاه، چنين بهرهكشي ميكنند؟ او با آن چهره نوراني، و بيان شيرين، روزگاري مدرس نهجالبلاغه بود. خطبه همام را به نحو دلپذيري تفسير ميكرد، چه شد كه از اين گروه اين همه فاصله گرفت.
از اين مقدمه بگذرم، و با نگارش اين نامه و نقد انديشه او، روزنه اميد به اصلاح او را بار ديگر باز بگذارم، به اميد آن كه با خواندن اين نامه، بار ديگر به آغوش امت اسلامي باز گردد.
* مكتب شك يا «سوفيسم»
در قرن پنجم قبل از ميلاد، در يونان باستان، گروهي به مكتب شك در همه چيز، حتي در وجود خود، و وجود خارج از خود روي آورده و افكار و عقايد عجيبي را از خود ارائه كردند. رشد انديشه سفسطي مدتي بر تفكر يوناني غلبه كرد، لكن به وسيله حكيمان و انديشمندان بزرگي مانند سقراط و افلاطون و ارسطو به عمر آن خاتمه داده شد، زيرا مغلطههاي آنان را آشكار ساخته و به بيماري سفسطه پايان بخشيدند. ارسطو با تدوين منطق، توانست يك نوع نظم فكري واقع گرايانه به بشر تقديم كند، با اين كه انديشمندان ياد شده خدمات ارزندهاي به تفكر بشري تقديم كند، با اين كه انديشمندان ياد شده خدمات ارزندهاي به تفكر بشري تقديم نمودند، ولي چيزي نگذشت كه مكتب ديگري به نام مكتب «لا ادري» به وسيله پيرهون (365-275م) پيريزي شد و مكتب انكار واقعيات به مذهب شك مطلق تبديل گشت، ولي آن نيز ديري نپاييد و به تاريخ پيوست.
فلاسفه اسلام مانند شيخالرئيس و پس از آن صدرالمتألهين دراين باره سخنان شيوايي دارند كه علاقهمندان ميتوانند در اين مورد به كتاب «شناخت در فلسفه اسلامي» از اين قلم مراجعه كنند.
در خيزش اخير غرب، بار ديگر مكتب تشكيك به صورتهاي «علمي نما» ظاهر گشت و همت گروهي از فلاسفه غرب، براين شد كه به جاي اين كه بربناي رصين فلسفه، طبقهاي بيفزايند، كوشش كردند كه بار ديگر همه اين بنا را فرو ريزند و هنر آنان اين شد كه همه جا در شك و ترديد سخن بگويند و به قول فروغي «هنر فيلسوفان انگليسي جز اين نبود كه بناي رفيع فلسفه را كه تا آن زمان برپا شده بود فرو ريزند، بي آن كه چيزي به آن بيفزايند.»
جاي سخن نيست كه شك، گاهي گذرگاه يقين است و تا انسان شك نكند به يقين نميرسد ولي شكي زيباست كه پل يقين باشد و به اصطلاح گذرگاه باشد نه اقامتگاه، ولي متأسفانه شك اين گروه اقامتگاه است، نه معبر و گذرگاه.
بيماري ديگري كه زاييده همين تفكر شكگرايي است، طرح نظريه، بدون اين كه كوچكترين دليل و برهان، به همراه آن باشد، و هرگاه سؤال شود دليل شما براين گفتار چيست؟ ميگويد: «I think» ( من فكر ميكنم). اما شما چرا چنين فكر ميكنيد؟ به چه دليل؟ سؤال از دليل و برهان ممنوع است!!
شيخالرئيس ميفرمايد: هر فردي گفتار كسي را بدون دليل و برهان بپذيرد، او از فطرت انساني منسلخ شده است، ولي متأسفانه اين بيماري (طرح نظريه بدون دليل) آن هم با يك رشته سخنان حماسي به تدريج گسترش پيدا كرده در حالي كه منطق قرآن اين است: «قُلْ هاتُوا بُرْهانكُمْ».
جناب سروش در آن بحث پيشين (بحث امامت و خلافت) درباره امامان بيمهري كردند ولي در اينجا گام فراتر نهاده به حريم وحي و قرآن بيمهري ورزيدهاند، و من از خدا ميخواهم كه وي در اين حد توقف كند و گام فراتر ننهد، كه مبادا سعادت اخروي او (كه قطعاً خواستار جدي آن است بيش از اين به خطر بيفتد.)
* خلاصه نظريه
حقيقت اين است كه او در بيان نظريه خود دچار اختلاف و تناقضگويي ميشود و نميتوان اطراف آن را در نقطهاي و به صورت نظريه واحدي گردآوردف و به اصطلاح آن چنان به نعل و به ميخ ميزند كه اگر به نقطهاي اعتراض شود، بتواند از آن بگريزد. اينك سخنان او را در چند فراز نقل ميكنم:
1. تجربهاي به سان تجربه شعرا
دكتر سروش ميگويد: وحي، الهام است و اين همان تجربهاي است كه شاعران و عارفان دارند، هرچند پيامبر آن را در سطح بالاتري تجربه ميكند، و در روزگار مدرن ما، وحي را با استفاده از استعاره شعري ميفهميم، چنانكه يكي از فيلسوفان مسلمان گفته است وحي بالاترين درجه شعر است.
* تحليل
اين نظريه، نظريه جديدي نيست، بلكه همان است كه مشركان مكه، قرآن را از اين راه تفسير ميكردند و ميگفتند: همانطور كه امرؤ القيس در پرتو الهام، معاني و الفاظ را ميآفريند، محمد نيز از همين طريق، آفريننده معاني و الفاظ آيات است. مسلماً مقصود آنان از شعر، شعر منظوم نيست، بلكه يافته و تخيلات انسان از طريق تفكر چه در قالب نظم و چه در قالب نثر. قرآن اين نظريه را از آنان نقل ميكند و به نقد آن ميپردازد:
«وَ يَقُولُونَ أإنّنا لتاركُوا آلهتنا لشاعرٍ مَجْنُون» (صافات/ 36).
«ميگويند: آيا ما خدايان خود را به خاطر يك شاعر ديوانه رها ميكنيم؟!».
و نيز ميفرمايد:
«أَمْ يَقُولون شاعر نتربّص به رَيب المَنُون» (طور / 52)
«ميگويند: او شاعر است و ما در انتظار مرگ او هستيم».
و گاهي قرآن را از سه راه توجيه ميكردند و آن را ساخته فكر پيامبر دانسته، گاهي ميگفتند: افكار پراكنده است و گاهي ميگفتند به خدا دروغ بسته و سرانجام ميگفتند:
شاعري است كه تخيلات خود را در اين قالبها ريخته است:
«بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحلام بَل افتراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ» (انبيا / 5).
«بلكه ميگفتند: افكار آشفتهاي است، بلكه آن را به دروغ ساخته و پرداخته است، بلكه او شاعري بيش نيست».
قرآن در نقد اين نظريه ميگويد:
«وَمَا هُوَ بِقَول شاعرٍ قَليلاً ما تُؤْمِنُون» (حاقه/ 41).
«آن سخن شاعري نيست، شما اندك ايمان ميآوريد».
و در آيه ديگري ميفرمايد:
«وَمَا عَلّمْناهُ الشعْر وَما يَنْبَغي لَهُ إِنْ هُوَ إلاّ ذِكرٌ وَ قُرآن مُبين» (يس/ 69)
«ما به او شعر نياموختيم و سزوار او هم نيست، و آن، جز يادآوري و قرآني آشكار نيست».
بالأخره آنان، پيامبر را با شعرا در يك صف قرار داده بودند، محتواي نظريه مورد بحث نيز بيش از اين نيست، هرچند كلمه «در سطح بالاتري» را به آن افزوده است، ولي مجموعاً از يك منشأ سرچشمه ميگيرد.
اگر ميگويد: شعرا از خود، الهام ميگرفتند ولي پيامبر از مقام ربوبي الهام ميگرفت، در اين صورت، عطف اين دو به هم، عطف مباين به مباين است و در نتجيه تشبيه مخّل و ناروا ميباشد.
از اين بگذريم، بالأخره اين نظريه چه دليلي دارد؟ آيا شاهدي هم بر آن داريد؟ متأسفانه اين مصاحبه، سرتاسر، طرح يك رشته تصورات و مفاهيم است بيآن كه براي اثبات آن دليلي اقامه شود. اگر واقعاً قرآن در حد يك انديشه شعري هرچند در سطح بالاتر است، پس چرا تحدّي كرده ولو با آوردن يك سوره؟. كدام شاعر در طول عمر خود، تحّدي ميكند و ميگويد: احدي نميتواند تا روز رستاخيز غزلي مانند غزلهاي من بياورد؟
در اينجا باز ميتوان به صاحب اين نظريه گفت: همين تفسير و توجيه شما درباره قرآن جز يك نوع تجربه شعري چيزي ديگري نيست، يعني نفس شما اين انديشه را پرورش داده و بر صحفه ذهن آورده و بر نوك قلم و سر زبان جاري ساخته است، بيآنكه واقعيتي در پشت آن نهفته باشد.
اگر واقعاً شعر و شاعري و آنچه در اين رديف است، فاقد ارزش جادوانه است، سخن شما نيز از همين سنج است.
2. پيامبر آفريننده و توليدكننده قرآن است
در مورد ديگر ميگوديد: استعاره شعر، به توضيح اين نكته كمك ميكند، پيامبر درست مانند يك شاعر احساس ميكند كه نيرويي بيروني او را در اختيار گرفته است، اما در واقع يا «حتي بالاتر از آن، در همان حال شخص پيامبر همه چيز است، آفريننده، توليدكننده، بحث درباره اين كه اين الهام از درون است يا از برون، حقيقتاً اينجا موضوعيتي ندارد، چون در سطح وحي تفاوت و تمايزي ميان درون و بيرون نيست».
* تحليل
اين كلمات و جمل ميرساند كه صاحب نظريه، قرآن را تجلّي شخصيت دروني پيامبر (ص) ميداند كه در اصطلاح به آن «وحي نفسي» ميگويند. توجيه وحي در مورد پيامبران از طريق مسئله تجلي شخصيت باطن، نخست از طرف گروههاي تبشيري يعني كشيشان و خاورشناسان اظهار شد و بيش از همه خاورشناسي به نام «درمنگهام» در اينباره گردوخاك كرده است. وي با تلاشهاي كودكانهاي ميخواهد براي قرآن، منابعي معرفي كند كه يكي از آنها تجلّي شخصيت دروني است. او درباره نظريه خود چنين مينويسد:
«عقل دروني محمد و يا به تعبير امروز شخصيت باطني او به بيپايگي آيين شرك، پيبرده بود. او براي رسيدن به مقام نبوت به پرستش خدا پرداخت و در غار حرا براي عبادت، خلوت نمود و در آن جا ايمان وجدان او به درجهاي بلند رسيد و افق افكارش وسيع، و ديد بصيرتش دو چندان شد. در اين مرحله آنچنان نيرومند شد كه براي هدايت مردم، شايستگي پيدا كرد. او پيوسته در فكر و انديشه بود تا آنگاه كه يقين كرد: اين همان پيامبري ميباشد كه خداوند او را براي هدايت بشر برانگيخته است. اين آگاهيها بر او چنان وانمود ميشد كه از آسمان بر او نازل ميشود و اين خطاب را خداوند بزرگ به وسيله جبرئيل براي او ميفرستد.»(وحي محمدي، ص 86)
آنچه احساس شاعران را از احساس پيامبران، جدا ميسازد، همان است كه آقاي سروش براي آن موضوعيتي قائل نشده است. شاعران منبع الهام را درون، و انبيا، منبع الهام را برون از خود ميدانند، ولي متأسفانه اين بزرگترين نقطه تفاوت را ايشان بسيار سهل و آسان گرفت و گفت: «بحث درباره اين كه آيا اين الهام، از درون است يا از برون، حقيقتاً اين موضوعيتي ندارد»، در حالي كه نقطه بارز تفاوت اين دو الهام در همين است.
افرادي كه در مسائل فلسفي و عرفان دست توانايي ندارند، نميتوانند مرز اين دو نوع الهام و دو نوع احساس را از هم جدا سازند، لذا همان مشركان عصر رسول خدا نيز به خاطر عدم توانايي در درك تفاوت اين دو نوع احساس، با خود فكر ميكردند كه چگونه ممكن است فردي از برون خود، الهام بگيرد و مأمور هدايت مردم شود. قرآن اين انديشه را از آنان چنين نقل ميكند:
«أكانَ لِلنّاسِ عَجباَ أن أوحَيْنا إلي رَجُل مِنْهُمْ أنْ أنْ أنذرِ النّاسَ وَ بَشّرِ الّذِينَ آمَنُوا أنّ لَهُمْ قَدَمَ صِدقٍ عِنْدَ رََبّهِمْ قَالَ الكافِرونَ إِنّ هذا لَسَاحِرٌ مُبينٌ» (يونس/ 2).
«آيا براي مردم مايه شگفت است كه بر شخصي از خود آنان وحي فرستاديم تا مردم را هدايت كند؟ و به گروههاي با ايمان بشارت بده كه در درگاه الهي سابقه نيك و راست دارند، ولي افراد كافر او را ساحر و جادوگر ميخوانند».
گروههاي مخالف براي مبارزه با «وحي محمدي» در تمام اعصار، توجيهها و تصورهايي داشتند ولي ماهيت توجيهها و تفسيرهاي باطل در تمام زمانها يكي بود. چيزي كه هست، در عصر حاضر، همان تهمتها و ناسزاها، همان توجيهها و تفسيرهاي بوجهلي و بوسفياني، تغيير قيافه داده و به صورت كالاي نو و به عنوان يك تحقيق علمي عرضه شده است.
3. مفاهيم از خدا، و الفاظ از پيامبر
صاحب نظريه در عبارتهاي پيشين، از طريق اجمال و تفصيل، قرآن را توليد خود پيامبر را آفريننده قرآن دانست. اما در همين مصاحبه در جاي ديگر ميگويد:
«پيامبر به نحو ديگري نيز آفريننده وحي است. آنچه او از خدا دريافت ميكند مضمون وحي است. اما اين مضمون را نميتوان به همان شكل به مردم عرضه كرد چون بالاتر از فهم آنها و حتي وراي كلمات است. اين وحي بيصورت است و وظيفه شخص پيامبر اين است كه به اين مضمون بيصورت، صورتي ببخشد تا آن را در دسترس همگان قرار دهد».
وي در اين نظريه، مفاهيم و معاني را از جانب خدا دانسته، ولي شكل و صورت را آفريده خود پيامبر ميشمارد. و در نتيجه بخشي از اعجاز قرآن را كه در زيبايي الفاظ و استواري تعبير نمايان ميشود، انكار ورزيده و فقط معاني را از جانب خدا دانسته است.
بنابراين قرآن كار مشتركي ميان خدا و پيامبر است زيرا معاني از جانب خدا و صورت از جانب پيامبر ميباشد تو گويي يك شركت سهامي است كه سرمايه از جانب خدا و صورتسازي از جانب پيامبر است.
اكنون بايد پرسيد كه اين نظريه نازلتر از نظريه نخستين است؟، در آنجا همه چيز از آن رسول خدا بود، جز يك رابطه ضعيف با خدا، ولي در اين جا معاوني بيصورت از جانب خدا و صياغت و صورت از جانب پيامبر!
و نيز بايد پرسيد: دليل شما براين مشاركت چيست؟ آيا خداي قادر بر انزال مفاهيم، قادر بر صورتسازي نيست؟
از اين گذشته، خود قرآن برخلاف اين نظريه گواهي ميدهد، زيرا كراراً به پيامبر امر ميكند: چنين بگو مثلاً: «قُلْ هُوَ الله أحََد» يعني مفاهيم و صور هر دو از جانب خدا است.
4. شرايط حاكم بر زندگي پيامبر، توليدكننده قرآن است
صاحب اين نظريه گاهي، خود پيامبر را مستقلاً توليدكننده قرآن ميداند و ميگويد: او همه چيز است، و نقش محوري دارد، و گاهي نوعي مشاركت بين خدا و پيامبر را مطرح كند، اما گاهي هم ميخواهد بگويد شرايط حاكم بر زندگاني پيامبر، توليدكننده اين مفاهيم و افكار و معاني است و به تعبير ديگر، زمان را آفريننده اين محصول (قرآن كريم) ميشمرد و ميگويد:
«تاريخ زندگي خود او، پدرش، مادرش، كودكياش و حتي احوالات روحياش در آن نقش دارند. اگر قرآن را بخوانيد حس ميكنيد كه پيامبر گاهي اوقات شاد است و طربناك و بسيار فصيح، در حالي كه گاهي اوقات پرملال است و در بيان سخنان خويش بسيار عادي و معمولي…. اين جنبه كاملاً بشري وحي است».
اكنون سؤال ميشود: او در اين تعبير ميخواهد قرآن را كتابي صددرصد بشري معرفي كند و بهسان ديگر مؤلفان قلمداد كند كه شرايط حاكم بر زندگاني آنان در نگارش و تعبير آنان كاملاً مؤثر ميباشد و به تعبير ديگر تمايلات و فرهنگها، در تدوين آن كاملاً مؤثر بوده است. اگر واقعاً چنين است، پس چرا خداي محمد، همه آنها را نفي ميكند و عاملي جز وحي را در آفرينش قرآن مؤثر نميداند و ميفرمايد:
«وَما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوي * إنْ هُوَ إلاّ وَحْيٌّ يُوْحي * عَلَّمهُ شَديدُ الْقُوي» (نجم/ 3-5).
«او هرگز از روي هوا و هوس سخن نميگويد و آنچه ميگويد سروش غيبي است كه در اختيار او گذارده شده است و موجود نيرومندي (فرشته وحي) به او آموخته است».
دم زدن از اين كه قرآن كتاب بشري است، با صدها آيه قرآني در تضاد است. اينك برخي از اين آيات:
1- «ولو كانَ مِن عندِ غيرالله لوجَدوا فيه اختلافاً كثيراً» (نساء 82)
اگر از جانب غير خدا بود، در آن اختلاف فراواني مييافتند.
2- «كتاب انزلناه اليك لتُخرِجَ الناسَ مِنَ الظُلماتِ الي النور» (ابراهيم 1)
قرآن كتابي است كه ما آنرا فرو فرستاديم تا مردم را از تاريكيها به روشني وارد سازي.
3- «انا انزلناه قراناً عربياً لعلكم تعقلون» (يوسف 12)
ما آنرا به صورت قرآن عربي فرو فرستاديم تا بينديشيد.
4- «و كتاب انزلناه مبارك» (انعام 92)
اين كتاب مباركي است كه ما آنرا ارسال كرديم.
با اين گفتار صريح چگونه آنرا كتاب بشري تلقي كنيم و آنرا ساخته بشر بدانيم در حالي كه در صداقت و راستگويي محمد امين (ص) كسي ترديد ندارد.
* برداشتها و اطلاعات نادرست
ما، در اينجا به تبيين اصل نظريه ايشان پرداختيم كه به چهار صورت مختلف بيان ميكند، بدون اينكه دليلي بر نظريه خود بياورد، و خود تناقض، روشنترين گواه بر بيپايگي آن است.
ولي در كنار اين نظريه، يك رشته شطحات و سخنان نا برازنده نيز دارد كه به صورت گذرا به آنها اشاره ميشود:
1. ميگويد: «امروزه مفسران بيشتري فكر ميكنند وحي در مسائل صرفاً ديني مانند صفات خداوند، حيات پس از مرگ، و قواعد عبادات خطاناپذير نيست، آنها ميپذيرند كه وحي ميتواند در مسائلي كه به اين جهان و جامعه انساني مربوط ميشود، اشتباه كند. آنچه كه قرآن درباره وقايع تاريخي، ساير اديان و ساير موضوعات عملي زميني ميگويد لزوماً نميتواند درست باشد، اين مفسران، اغلب استدلال ميكنند كه اين نوع خطاها در قرآن خدشهاي به نبوت پيامبر وارد نميكند چون پيامبر به سطح دانش مردم خويش فرود آمده است و به زبان زمان خويش سخن گفته است».
اكنون سؤال ميشود: اين كلمه «بيشتر» و «اغلب» كه به كار ميبرد و مفسران اسلامي را به مطلب ياد شده متهم ميسازد، كدام مفسران هستند كه در طول چهارده قرن، به خطاپذيري قرآن در مسائل مربوط به زندگي اعتراف ميكنند؟ آنان جز مشتشرقان و جز دنبالهروهاي آنان مانند رئيس قاديانيها و متأثر از آنان مانند برخي از نويسندگان مصري كسي نيستند.
از اين گذشته، اين تبعيض در خطا چه معني دارد كه پيامبر در ماوراي طبيعت صددرصد واقعگو و حقيقتنما باشد ولي در مسائل ملموس و عيني دور از حقيقت سخن بگويد؟ و اگر هم يك مفسر درباره آيهاي كه مورد نظر اوست، سخني گفته باشد، دليلي بر همگاني بودن مطلب نيست. قرآن علم و دانش پيامبر را عظيمترين فضل الهي ميشمارد و ميفرمايد:
«وَعَلَّمَتَ ما لَمْ تَعْلَم و كانَ فَضلُ الله عَليْكَ عَظِيماً» (نساء / 113).
«خداوند آنچه نميدانستي به تو آموخت و بخشش خدا به تو بسيار بزرگ است».
آيا دانشي كه قرآن آن را عظيم ميشمارد، چگونه در بخش دوم خطاپذير ميباشد؟
2. آنگاه گام فراتر نهاده و علم پيامبر را چنين توصيف ميكند:
«من ديدگاه ديگري دارم. فكر نميكنم دانش او از دانش مردم هم عصرش درباره زمين، كيهان، ژنتيك انسانها بيشتر بوده است. اين دانشي را كه ما امروز در اختيار داريم، نداشته است و اين نكته خدشهاي به نبوت او وارد نميكند، چون او پيامبر بود، نه دانشمند يا مورخ».
اكنون سؤال ميشود: دليل شما براين كه او از اين مسائل آگاه نبوده، و دانش او درباره اين مسائل در حد همان دانش عرب جاهلي بوده است، چيست؟
ما، در اينجا نميخواهيم در مورد اعجاز علمي قرآن سخن بگوييم زيرا درباره اعجاز علمي قرآن، در كتاب «مرزهاي اعجاز» به صورت گسترده، سخن گفتهايم. پيامبر گرامي (ص) از طريق وحي و جانشين معصوم او مانند علي (ع) در نهجالبلاغه و فرزند او در صحيفه سجاديه از يك رشته حقايق علمي پرده برداشتهاند كه جهان آن روز و ديروز آن را تصور نميكرد. زهي بيانصافي كه اين همه حقايق علمي را در اين كتابها منكر شويم و آنگاه عذر بياوريم كه او پيامبر بود نه دانشمند، يعني پيامبر بود و عالم نبود، پيامبر بود و آگاه از اسرار نبود.
* اتهام به معتزله
از آنجا كه صاحب نظريه، قرآن را توليد فكر پيامبر شمرده، به دنبال اين ميگردد كه براي خود شريك و همراه پيدا كند، در اين ميان ديواري كوتاهتر از ديوار معتعزله پيدا نكرده و اين مطلب را به آنها نسبت ميدهد و ميگويد:
«باور به اين نيز كه قرآن يك محصول بشري و بالقوه خطاپذير است و در عقايد معتزله داير به مخلقو بودن به طور تلويحي آمده است».
البته معتزله، هر چند منقرض شدهاند و چندان شخصيتي بارز از آنها باقي نيست، اما كتابهاي آنان در اختيار همگان است. حاشا و كلاّ كه آنها قرآن را مخلوق به معناي ساخته فكر پيامبر (ص) بدانند. اصولاً مسئله مورد بحث، در قرن دوم از طرف مسيحيان درباره عباسي مطرح شد كه آيا قرآن «قديم» است يا «حادث»؟ گروهي بر قدمت قرآن و گروهي بر حادث بودن آن معتقد شدند. محدثان، قرآن را قديم دانستند و متعزله حادث، زيرا قديم بالذات منحصر به خداست و غير او همه و همه حادثاند. و يكي از آنها قرآن است كه فعل خداست و فعل خدا از حدوث جدا نيست. و اگر ميگفتند مخلوق است، به معناي آفريده خدا است نه به معناي مختلق و ساخته فكر پيامبر، و لذا در روايات ما اصرار شده است كه قرآن را نه قديم بخوانند و نه مخلوق، زيرا قديم بخوانند، نوعي شرك است، مخلوق بخوانند، دشمن از آن سواستفاده كرده و آن را به معني مختلق و ساخته و پرداخته فكر پيامبر ميدانند، و لذا مشركان عصر رسول خدا (ص) همين تعبير را به كار ميبردند و ميگفتند:
«ما سَمِعْنا بِهذا في الملّة الآخرة إِنْ هذا إِلاّ اختلاق» (ص/7).
«ما اين سخن را در آييني ديگر نشنيديم و اين جز چيزي ساخته و پرداخته نيست».
* اتهام به مولوي و عرفا
باز براي اين كه تنها نماند، به فكر افتاده كه از مولوي مايه بگذارد و ميگويد:
«قرآن آيينه ذهن پيامبر است. آنچه در دل سخن مولوي مندرج است اين است كه شخصيت پيامبر، تغيير احوال و اوقات خوب و بد او همه در قرآن منعكس است».
نسبت دادن آسان است ولي اثبات آن مشكل، در كدام بيت مولوي اين نتيجهاي كه او گرفته آمده است؟ در حالي كه مولوي صدها بيت دارد كه درست خلاف اين را به صراحت بيان ميكند از جمله:
چون كتاب الله بيامد هم بر آن
اين چنين طعنه زدند آن كافران
كه اساطير است و افسانه نژند
نيست تعميقيّ و تحقيقي بلند
****
گرچه قرآن از لب پيغمبر است
هركه گويد حق نگفت، آن كافر است
اين همه آوازها از شه بود
گرچه از حلقوم عبدالله بود
* تعيين تكليف براي مسلمانان
او در پايان سخن براي مسلمانان امروز تعيين تكليف ميكند و ميگويد: «وظيفه مسلمانان امروز اين است كه گوهر قرآن را به گذشت زمان ترجمه كنند».
سؤال ميشود: قرآني كه شما آن را كتاب بشري و خطاپذير دانستيد، چه نيازي دارد كه به ترجمه و تفسير آن به زبان روز بپردازيم؟ چه نيازي به اين خطاپوشي هست؟ شما با معرفي قرآن به عنوان كتاب خطاپذير و بشري، از جامعه اسلامي فاصله گرفتيد، ديگر نيازي به نصايح شما نيست. آن كس ميتواند نصحيت كند كه در شمار اين گروه بماند، ولي فردي كه با گروهي وداع كند، جايگاه رهبري و راهنمايي و اندرزگويي خود را با اين كار از دست داده است.
در پايان يادآور ميشويم: بنده اين نامه را با كمال تأثر و تأسف نگاشتهام ولي اميدوارم كه اين مصاحبه از او نباشد و مترجم يا مترجمان درست ترجمه نكرده باشند كه در اين صورت ايشان وظيفه دارد كه اشتباهات آن را برطرف كند تا آب رفته به جوي باز آيد.
و نيز از صاحب نظريه درخواست ميشود درباره «وحي محمدي» و شبهاتي كه پيرامون آن از طرف خاورشناسان و دنبالهروهاي آنان مطرح شده است به كتاب «نقد بيست و سه سال» از اين قلم مراجعه كنند. در آن كتاب به روشني ثابت شده است كه همه اين توجيهها و تفسيرها همراه با زرق و برق، تعبير ديگري از داوريهاي عصر جاهلي است و در حقيقت، محتوا يكي و پوشش و شيوه بيان دو تا است. چيزي كه هست عرب عصر رسالت به خاطر سادگي، نظر خود را، برهنه مطرح ميكرد، ولي دگرانديشان به همان انديشهها، رنگ علمي بخشيده و «سراب» را به صورت آب جلوه ميدهند.