باورت بشود یا نه…!!
گوشهایم هنوز بــاکــره اند…!!
بــاکــره و آکبند…!!
هنوز کسی پــرده ی گوشهایم را…!!
با نجوای ندریده است…!!
خطم نزن شاید
من واژه ای باشم
حسم بکن تا با احساس تو پاشم
سردم نکن از عشق
با بودن دستات
شاید تو این غربت ” محتاج” معناشم
چشماتو با مرگ این خسته تنها کن
بگذار در بین لبهای تو واشم
معصوم تر از این آغوش می خواهی؟
تو هرزه شو تامن هم بی حیا باشم
مفهوم احساسم در کوچه ها پیچید
شاید خدا می خواست اینگونه حاشاشم
در سرزمین من
هیچ کوچه ای
به نام هیچ زنی نیست
و هیچ خیابانی …
بن بست ها اما
…………فقط زنها را می شناسد انگار…
در سرزمین من
سهم زنها از رودخانه ها
تنها پل هایی است
که پشت سر آدمها خراب شده اند…
اینجا
نام هیچ بیمارستانی
مریم نیست
تخت های زایشگاهها اما
پر از مریم های درد کشیده ای است
که هیچ یک ، مسیح را
آآشغال
زن گفت ” نگذارشون بیرون تا وقتی ماشین می آد . باز این لعنتی ها پارش می کنن و بوی گندشون کوچه رو ور می دار”مرد قبل از گره زدن پلاستیک روی آشغال ها سم ریخت و گفت ” دیگه کارشون تمومه ، فردا باید جنازه هاشون رو شهر داری گوشه و کنار خیابون جمع کنه ” و کیسه زباله را بیرون برد . فردا روزنامه ها تیتر زدند : ” مرگ خانواده پنج نفره بر اثر مسمومیت ناشی از خوردن پس مانده های غذایی”بستن نیستند ..
حنجره ها عقیم مانده اند
نه اینکه حرفی برای گفتن نباشد
واژه های هرزه دیگر توان ارضا کردن گفتنی ها را ندارند
ناگزیر ، سکوت میکنیم
پدر بوئیدش
برادر بوئیدش
عمو بوئیدش
دائی بوئیدش
پسر همسایه و قصاب و قاضی دادگاه هم.
حالا، بوی تنش تمامی شهر را پر کرده ست:
خانه ها، دکان ها، مسجدها، قبرستان ها، و اداره های پلیس.
خانم ها و آقایان
دماغهایتان را لطفا محکم تر ببندید
این جسد فاحشه ایست که دیشب گوشه ی همین خیابان سرد
بی صدا خفه شد
سر سطر بنویسید :
پسران کراک وتریاک
دختران شیشه و هرزه گی
…مادران دق مرگی
پدران سگ دو برای نان.
… …بنویسید:
بابا نای نان دادن ندارد.
بابا کار ندارد
بنویسید
بابا سهمیه ای برای استخدام ندارد
تلاش بی ثمر
آن مرد با الگانس آمد.
آن مرد باتوم دارد.
باتوم درد دارد.
درد من برای آن مرد حال دارد
ببخشید
بنویسید:
درد من برای آن مرد نان دارد
صاحبخانه بابا را جواب کرده
حاج رحیم برای چندمین بار به حج میرود
بابا پول قبض آب ندارد
نقطه
در انتها
بنویسید:
بابا دارد دارش را میسازد
جنین های سقط شده
جنین های شلاق خورده
جنین مادران اعتیاد و پدران تجاوز و معلمهای طرد
جنین های بی جفت سرنگهای فشارو مواد بیهوشی
جنین های تقلبی القاح های مصنوعی،
این ساعتی ست که تولید مثل سگ ها و جفت گیری
میمون ها در آن ممنوع می شود
و همسر زیبای تو که سرخی ناخن هایش را به سرب سیاه
شهر بخشیده ست
حالا با ماتیکی بنفش زیر پل کریم خان می ایستد و
می گوید:
ده تومان…..
روزی که از ارتفاع بند بریده ی مادران مان سقوط می کردیم
چه طور ندانستیم
تا فرود چند فریاد است؟..
بوی تند شهوت خشونت بارت بینی ام را میسوزاند
و من آهسته آن زیر ها گریه میکنم
و تو
پر میشوی از مردگی ام
زیر تعفنت دفن شده ام
… تو اوج میگیری
صدایت بالا میرود وصدای گریه های من هم
جسمم ارضا شدن در کارش نیست
اگر مردی بکش بالا و روحم را ارضا کن ….