بیست و سومین کنگره فیزیوتراپی ایران
آوریل 11, 2012سازه های فضاکار
آوریل 19, 2012مقدمه
اینکه صراحتاً می گویند: حافظ ((عارف)) است را قبول ندارم. اینکه بگویند او یک ((بی بند و بار)) و ((لا ابالی)) است یا اینکه او ((ابیات)) را پشت سرهم ردیف می کند و این ابیات هیچ دارای ((انسجام)) نمی باشند و اصلاً او ((شاعر)) نیست، را نیز قبول ندارم.
حافظ نیز ((انسانی)) بوده است مانند تمامی ((انسانها)) با تمامی ویژگی های مثبت و منفی اشان. با این همه، او مانند هر انسانِ ((دگر اندیش)) و اهل مطالعه یی، سطحِ فکری و بیانی و هنریِ خویش را پرورانده و تا جایی رسانده است که بین او و یک انسانِ عادی و معمولی، تفاوتهای بس فراوان و بی شماری پدید می آید. با این همه، معتقدم او در نهایت یک ((انسان)) بوده است.
آری خواجه شمس الدین، حافظِ قرآن است (البته در آن زمان این موضوع رواج داشته و معمولی بوده است). اما در این امر نیز از دیگران پیشی جُسته است و نه در ((ده روایت))، بلکه در ((چهارده روایت)) قرآن را از بر می خوانده است. او در شاعری نیز ((به)) از دیگران می باشد و اگر چه در جمله ی شاعرانِ ((تلفیق)) گنجانده شده، اما، تلفیق و در هم آمیختنِ بسیاری از موضوعاتِ فکری و بیانیِ حافظ، از دیگر شاعرانِ هم عصر، همچون ((خواجو)) و ((عبید))، برتر بوده و گواه این مدعا، صدر نشینی خوانش و قرائتِ اشعارش در قرون متمادی است. او همیشه مبهم بوده و این ابهام نمی تواند صرفاً غیر ارادی باشد.
موضوعاتِ فوق را می توان محلِ تشکیک قرار داد و بر روی آن تامل بیشتری نمود، در هر صورت مسائلی بوده است که همیشه در کتب مربوط به حافظ واگویه گشته و اگر این تقابل ها نمی بود، اصلاً شعرِ حافظ دارای ارزشِ امروزی نمی شد. حال تکلیف مخاطبِ حافظ چیست؟ چه چیز را می بایست مورد پذیرش قرار دهد و چه چیز را در محل انکار؟ آری مخاطب با پی گیری و ردیف نمودن برخی موضوعات، در رابطه با حافظ و اشعارش، دچار بحران می شود. مقالِ پیش رو، توصیفی است از این بحران.
طرح و تبیینِ سه مسئله
در مدخلِ کلام سه اصل (یا مسامحهً سه فرضیه) را بیان خواهم نمود و سپس به تبیینِ آنها خواهم پرداخت.
اگر بر این باور مُصِر باشیم که شاکله ی اشعارِ حافظ بر دو محورِ ((عمودی)) و ((افقی)) استوار است، آنوقت این مجال را پیدا خواهیم نمود تا بخواهیم در رابطه با اشعارِ او تحلیل های متفاوت و متمایزی را بدست دهیم. از این روی این می تواند یک اصلِ روش شناسیک در تحلیلِ اشعارِ حافظ بحساب آید، آنگونه که با دیگر اشعار (لاجرم اشعارِ محدود و تفسیر ناپذیر) برخورد می شود با اشعارِ حافظ به لونی دیگر برخورد نمود.
این اصل که حافظ ((شاعر)) است، شکی نیست. و اینکه او شاعری ((دسته اول)) و بقولی شاعری ((حرفه ای)) می باشد نیز بی گفتگو محلِ تصدیق است. اما اینکه او ((عارف)) است و اشعارِ او دارای مفاهیمِ عرفانی (آنگونه که به اشعارِ افرادی چون مولانا عرفانی می گویند) می باشد، همیشه مورد بحث و فحصِ مفسران و تحلیل گران قرار گرفته است. اینکه مفسران با توجه به بینش و تفکرِ خویش با اشعارِ حافظ ((هم ذات پنداری)) نموده اند نیز تقریباً می بایست مورد پذیرش قرار گیرد.
از این روی تا حال با سه اصل روبرو می باشیم: اول، تاویل پذیر بودنِ اشعارِ حافظ. دوم، شاعر بودن به معنی دقیق کلمه. و سوم، تفسیر های متفاوت در رابطه با اشعارِ حافظ.
اینها سه اصل می باشند که نمی توان به آسانی مورد نفی شان قرار داد. اما زمانی مسئله بغرنج می شود که خواننده ی اشعارِ حافظ، این سه اصل را، دورادور پی گیری نماید. و آن دم است که موضوع برای او کمی گیج کننده و لاجرم آزار دهنده به نظر خواهد رسید. زیرا هیچ یک، نمی توانند او را اقناع و ارضاء نمایند، زیرا هر کدام در جایگاهِ خودشان باعثِ دگرگونی معنا و مفهوم در اشعارِ حافظ می شوند. و از این روی این سه اصل سبب سازِ آزار او می شوند. اما چنانچه در پایان مقال عرض خواهم کرد، این آزار و ایذای، آنچنان هم، تلخ و نا مطبوع نمی باشد.
——————–
بخشی از مقاله “حافظ و آزار مخاطب” را مطالعه کردید. در صورت تمایل میتوانید متن کامل را از لینک زیر دریافت نمایید.
[download id=”75″ format=”1″]
حجم فایل : 490 KB
رمز فایل : www.daneshju.ir
نویسنده : حامد توکلی دارستانی
هرگونه کپی برداری از مطلب فوق تنها با ذکر منبع (www.Daneshju.ir) و نام نویسنده (حامد توکلی دارستانی) مجاز است.
6 Comments
درود بر تو دوست و همکار عزیزم
ممنون از مطلبی که نوشتی. من همیشه مطالب مربوط به شعرا رو دنبال می کنم و علاقه مند هستم به این موضوع مخصوصا اگر حافظ باشه چون به قول خود شما حرف و حدیث در موردش زیاده…
اما چند نکته به نظرم می رسه:
یکی اینکه به سادگی نباید از کنار واژه ((رند)) بگذریم چرا که فهم این واژه می تونه کمک زیادی به ما بکنه در شناخت حافظ.
دوم اینکه در مورد واژه عرفان و اصولا پدیده به نام عرفان باید کاملا بحث بشه و خوانندگان رو روشن کرد که مراد از عرفان چیست؟ چون همونطور که حتما جنابعالی می دونید، با مراجعه به تاریخ عرفان ما می تونیم حداقل دو دوره رو از هم تفکیک کنیم یکی عرفان ایرانی و دیگری عرفان اسلامی(دوستان علاقه مند می تونند به کتاب هایی که در این زمینه وجود داره مراجعه کنند نمونه اش کتاب عرفان و عارفان ایرانی نوشته عبدالرفیع حقیقت هستش انتشارات کومش)
سوم اینکه همیشه یک توصیه به دوستان علاقه مند می کنم و اون اینکه برای شناخت بهتر حافظ باید حتما به روزگار حافظ و تاریخ اون دوران مراجعه کرد و روزگار حافظ رو به لحاظ سیاسی و اجتماعی مورد مطالعه قرار داد.
زیاده جسارت
ایام به کام…
با سلام و درود خدمت آرش عزیز؛
سپاس از اینکه متن رو مورد مطالعه قرار دادید؛
اما چند نکنه در رابطه با نظر خوب شما؛ اول اینکه هر کدام از این موضوعات و مفهومات و اصطلاحات در جایگاه خود می توانند موضوع مستقل و مبسوطی برای کارهای تحقیقی باشند. در رابطه با مفهوم ((رند)) اکثر محققین کار کرده اند و هر کدام از منابعی که در پایان مقال معرفی کردم تقریباً پاسخ گوی نیازهای مخاطبان عزیز خواهد بود. داریوش آشوری در کتاب ((عرفان و رندی در شعر حافظ)) هم مقدمه ی مفصلی در رابطه با عرفان و تصوف و پیشینه و سیر تحول اون نوشته و هم در بخش جداگانه یِ دیگری مفهوم رندی را تنقیح و تبیین کرده. در رابطه با برداشت های سیاسی و تاریخی هم که یکی از اساس های مقاله ی این حقیر نیز بود، دکتر سیروس شمیسا به صورت مبسوط بحث کردند و بنده پیشنهاد میکنم حتما این کتاب رو مطالعه بفرمایید. در واقع یکی از نکات مهم در تحلیل اشعار بزرگانی چون حافظ معیار قرار دادنِ دوران حافظ از وجوه سیاسی و فرهنگی و ..، است؛ در واقع اگر متن مقاله رو به صورت دقیق از نظر گذرانده باشید تکیه بنده بر برداشتهای تاریخی را ادراک خواهید کرد. به دیگر سخن، اینکه با تکیه در برداشت صرفاً هرمنوتیکی بخواهیم اشعار و برخی متون را تاویل و تفسیر نماییم کار عبثی خواهد بود. نظریات افرادی چون ((گادامر)) یا ((یاس)) و…، تا حدودی می تواند در تحلیل متون موفق باشد و شرط دیگر برای این موفقیت آگاهی داشتن از اوضاع و شرایط سیاسی و اجتماعی و حتی خانوادگی افراد هست. نظریات برخی چون ((رولان بارت)) که نظر به ((مرگ نویسنده)) و ((تولد مخاطب)) دارند تا حدودی موفق خواهد بود؛ یعنی شرط لازم است اما کافی نیست.
بحث دیگر اینکه اگر تمامی این نکات مورد فحص قرار می گرفت، باعثِ اطناب مطلب می شد و با توجه به اینکه وقت عزیزان مخاطب برای نگارنده مفروض و قابل احترام بوده، سعی کرده ام به صورتِ مجمل ذهنیت های جدیدی نسبت به حافظ ارائه دهم و گرنه به قول شما این امکان وجود داشت که بسیاری از مسائل را بیان نمود.
در پایان برای نگرش جدید مخاطبان نسبت به حافظ حتما به دو کتاب ((یادداشت های حافظ)) و ((عرفان و رندی در شعر حافظ)) مراجعه شود.
در رابطه با عرفان و تصوف نیز کتاب های قابل تاملی چه از سوی پژوهشگران خارجی و چه داخلی به طبع رسیده است که مقداری از این کتب به شرح ذیل است:
شعرِ صوفیانهِ فارسی(persian sufi poetry) یوهانس دوبروین، ترجمهِ دکتر مجدالّدینِ کیوانی، نشرِ مرکز، 1378.
در آمدی بر آیینِ تصوف، تیتوس بورکهارت]ابراهیم عزالدین[ ترجمهِ دکتر یعقوب آژند، نشرِمولی، چاپِ دوم.
مقدمه ای بر عرفان و تصوف، دکتر ضیالدین سجادی، نشر سمت.چاپ پنجم.
با آرزوی توفیق برای آرش عزیز و دیگر بزرگان. حرف زیاد است و فضا و وقت اندک..
و من الله توفیق.
هیچکس تا اخر بطور صددرصدحافظ را نخواهدشناخت او بسیار پیچیده هست در ضمن معتقدم او عارف هست
فقط یک کلام
حافظ اسرار الهی کس نمی داند خموش
از که می پرسی نه دور روزگاران را چه شد
یا درود سلام برشما
مقاله زیبای شما را خواندم و لذت بردم .من هم با نظر شما موافقم که حافظ انسانی بوده است مثل هزاران انسان دیگر ولی توانسته است شیوه بیان مناسب را با توجه به استعدادهای ذاتی و طبع جون اب روان و مطالعه و مداقه پیدا کند و دست بر روی دغدغه ابدی و حساس ذهن ادمی که همان عشق است بگذارد .این که گفتید حافظ چرا در اشعارش پارادوکس و دوگانه گویی دیده می شود این را باید در روانشاسی رفتار و بینش های ما ایرانیان جستجو کرد که دایم در افراط و تفریط به سر می بریم گاهی زاهد انچنانی می شویم و متعصب و گاهی اهل تسامخ و تساهل و بی بند و باری .کدامیک از ماست که این دوگانگی را تجربه نکرده باشد .کیست که بین این اندیشه ایرانی و اسلامی در کشمکش نباشد . دیگر انکه یکی از دلایلی که اشعار حافظ با وجود گذشت سالیان متمادی دلچسب است و مخاطبین با ان همذات پنداری می کنند این است که ما تقریبا در هوای
فرهنگی نفس می کشیم که حافظ تنفس می کرد با ان جامعه پر از ریا و دروغ و سالوس و استفاده ابزاری از دین.او نه عارفی کامل است و نه انسانی کامل . انسانی با تمام کاستی ها و دغدغه های معاش وزندگی روزمره او شاعری چیره دست است که توانسته با جادوی کلمات دل هر انسان هنر شناسی را برباید . موفق و موید باشید .
با تشکر بسیار جالب و مفید بود