اصطلاحات فنی و تخصصی موبایل
مارس 11, 2011نوروز باستانی فرخنده باد
مارس 20, 2011فلسفه جدا از الهیات، در قرن ششم پیش از میلاد در یونان آغاز شد و پس از گذراندن دوره خود با ظهور مسیحیت و سقوط روم باز در الهیات غرق شد. دومین دوره عظمت آن یعنی فاصله قرن یازدهم و چهاردهم، زیر سلطه کلیسای کاتولیک بود. مگر در دوره و عصر چند امپراطوری های بزرگ مانند امپراطوری فردریک دوم (1195-1250)، این دوره با آشفتگیهایی که در نهضت “اصلاح دین” (رفورم) به حد اعلی رسیده پایان یافت. دوره سوم، یعنی از قرن هفدهم تا عصرحاضر، بیش از هر دو دوره پیش تحت تاثیر علم قرار گرفته است.
عقاید دینی کهن هنوز به اهمیت خود باقی است، ولی احساس می شود که به توجیه و تعدیل احتیاج دارد و هر کجا علم ایجاب کند آن عقاید دگرگون می شود و در دوره کمتر فیلسوفی به دین و مذهب اعتقاد تام و تمام دارد. اکنون در نظر فلاسفه اهمیت دولت از اهمیت الهیات و کلیسا بیشتر است.
در تمام این مدت هماهنگی اجتماعی و آزادی فردی نیز چون دین و علم در حال اختلاف یا سازش ناپایدار به سر برده اند. در یونان هماهنگی اجتماعی از راه وفاداری به دولتشهر تامین می شود. حتی ارسطو، با آنکه شاهد بر افتادن دولتشهر به دست اسکندر بود، برای هیچ شکل دیگری از دولت قائل به اعتبار شد. آزادی فردی که در نتیجه وظیفه شهروند نسبت به شهر پیش می آید، تغییر بسیار می کرد. در اسپارت آزادی شهروند در حدود آزادی وی در آلمان یا روسیه در زمان جنگ جهانی دوم بوده است. در آتن هر از چند گاه فشار و گرفتاری پیش می آمد، اما در بهترین دوره های تاریخ، شهروند از قید بسیاری از محدودیتهایی که دولت پدید می آورد آزاد بود. فلسفه یونانی از زمان قدیم تا ارسطو تحت تاثیر اعتقاد دینی و میهنی نسبت به “شهر” قرار دارد.
مسیحیت عقیده مهمی را که در آموزشهای رواقیان به طور تلویحی وجود داشت ولی با روح عمومی عصر قدیم بیگانه بود، عمومیت داد. منظور این عقیده است که وظیفه انسان در برابر خدا واجب تر از وظیفه او در برابر دولت است. این عقیده، که به قول سقراط و حواریان “ما باید متابعت از خدا را مقدم بر متابعت از انسان بدانیم” با مسیحی شدن قسطنطین برقرار ماند، زیرا نخستین امپراطوری مسیحی یا خود آریوسی بودند و یا به عقاید آریوسی تمایل داشتند.
در دوران ظلمت، یعنی از پایان قرن پنجم تا اواسط قرن یازدهم، روم غربی تغییرات بسیار جالبی کرد. اختلاف میان وظیفه انسان نسبت به خدا و وظیفه انسان نسبت به دولت که مسیحیت پیش کشیده بود، به صورت اختلاف میان کلیسا و پادشاه در آمد. دامنه حکومت کلیسای پاپ در ایتالیا و فرانسه و اسپانیا و بریتانیای کبیر و ایرلند و آلمان و اسکاندیناوی و لهستان گسترده شد.
در آغاز کار تسلط پاپ بر اسقفها و روسای دیرهای خارج از حدود ایتالیا و جنوب فرانسه بسیار ضعیف بود، اما در زمان گرگوری هفتم (اواخر قرن یازدهم) این تسلط واقعی و موثر گشت. از آن زمان به بعد در سراسر اروپای غربی کشیشان سازمان واحدی تشکیل دادند که از روم رهبری می شد. کشیشان به زیرکی و سماجت در پی قدرت بودند و تا سال 1300 در اختلافاتی که با حکام دولتی داشتند غالبا برد با آنها بود.
هرگونه کپی برداری از مطلب فوق تنها با ذکر منبع (www.Daneshju.ir) و نام نویسنده (مرتضی اسماعیل پور) مجاز میباشد.