سالگرد پنجم؛ پیک چهاردهم
آگوست 25, 2011هفته نامه فناوری اطلاعات بایت (شماره 186)
سپتامبر 12, 2011این دین الهی و کهن، دین ایرانیان قبل از ورود اسلام به سرزمین ما را تشکیل می داد. این دین با فراز و نشیب های تاریخ ایران، فراز و نشیب های بسیاری را از سر گذراند تا به اینجا به این زمان رسید، برای همین در سالیان سالی که گذشت متون مقدسش کاهش بسیاری داشت و باعث گشت تا مطالعه بر روی این دین کهن که نزدیک به 3000 سال و به گفته بعضی مورخین 3500 ساله را سخت تر کند.
دینی که با اسم ما ایرانیان عجین شده و در طول سه امپراتوری بزرگ ایران، همواره دین غالب سرزمین های پارس بود. آن هم در زمانهایی که هم یهودیت و هم مسیحیت در خاورمیانه و آسیای صغیر و اروپا شروع به پیشرفت کرده بودند. دین زرتشت در پارس پابرجا ماند و تنها در زمانی قدرت خود را از دست داد که اعراب با اسم اسلام به پارسیان تاختند و آنها را شکست دادند. آن زمان بود که اسلام به پارس راه یافت و حتی نیاز بسیاری را به یک دین جدید پاسخ گفت.
در این مقاله به صورتی کلی به دین زردشتیت یا همان اسم امروزی آن زرتشتیت خواهیم پرداخت.
زردشت و گاهان
زردشت پیامبر، پسر پوروشسپ، از خاندان سپیتمان را پیش از هر چیز از گاهان می شناسیم که مجموعه ای از 17 سروده بلند است که خود زردشت آن ها را سروده و امتش آن را به طور کامل حفظ کرده اند. این سروده نه آثاری تعلیمی بلکه الهاماتی پرشورند که بسیاری از آنها خطاب به خداوند است. این اشعار به دست روحانیون زردشتی پرورده شدند و شکل باشکوهتری پیدا کردند. این اشعار بسیار سنگین هستند و با وجود برگردان شدن به زبان امروزی باز هم درک کامل چنین اشعاری تنها فرهیختگان را ممکن بوده است. زردشت باور داشت خداوند بر او رسالتی نهاده است که باید تمام بشریت را به طرف یکتاپرستی هدایت کند و به زبانی عامی با مردم و امتش سخن بگوید. اشعار و پند های او به امتش طی قرن ها سینه به سینه منتقل شد تا میراث آنها برای نسل بعد باشند. سرانجام این آمیزه ها در زمان امپراتوری ساسانی در زمان پادشاه سوم ساسانی به نگارش در آمد. زبان این زمان را پهلوی می نامند که به پارسی میانه نیز معروف است. تنها گویش خود زردشت را می توان در خود گاهان یافت (اوستای کهن) و باقی اوستاها به زبان بعد یعنی پهلوی هستند (اوستای متاخر).
زمان ظهور زردشت
زردشت و قومش به نظر محققین در پیش از تاریخ می زیسته اند. زمان حیات وی را نمی توان با دقت تعیین کرد. اما زبان گاهان بسیار قدیمی است و با زبان ریگ ودا بسیار نزدیک. بر اساس قدمت ریگ ودا و استفاده از آن می توان برداشت کرد که قوم اوستایی (قوم زردشت را این گونه می نامند) متعلق به 1700 تا 1500 قبل از میلاد بوده اند که با نوع بینش جهان در آن زمان جور در می آید. اگر چه درباره نخستین روزگاران این کیش در خود اوستا مطالبی چند یافت می شود، ولی همین ها را هم نمی توان تاریخ گذاری کرد یا به منطقه ای دقیق نسبت داد. بیشتر این داده ها در سروده متعلق به فروشی ها، یعنی فروردین یشت آمده اند که حاوی فهرست بلندی از نام های مردان و زنان روزگار قدیم است که فروشی ها آنان شایان شتایشند. این فهرست با «نخستین آموزگاران و نخستین شنوندگان این آموزه» (فروردین یشت بند 17 و 149) آغاز می شود که در میان آنها میدیوماه، کی ویشتاسپ و ملکه اش هوتئوسا جاماسپ و چند نام آشنای دیگر.که از گاهان یا سنت پهلوی می شناسیم دیده می شوند.
نخستین شاهدی که کیش زرتشت را با مکان ها آشنا می سازد از یک یشت قدیمی دیگر یعنی زامیادیشت است. در ستایش خورنه (فرایزدی) در اینجا (بند66) گفته می شود که فرکیانی همراهی می کند کسی را که فرمان می راند بر آجا که دریاچه کانسئویه است که هئتومنت بدان می رسد. هئتومنت همان رود هیرمند امروزین است و دریاچه کانسئویه احتمالا هامون می باشد. از این رو چنین به نظر می آید که پیش از نگارش متون اوستایی به پایان رسد ایرانیان این ناحیه دین زرتشت را پذیرفته بودند (یعنی حدودا 600 سال قبل از میلاد).
اما در مورد خود زردشت پیامبر، او خود را در گاهان زئوتر یعنی روحانی ای که کاملا در میان موسسان دین های رسمی تنها بوده که هم روحانی باشد و هم پیامبر. او خود را اثئوون هم خوانده که به معنی عام روحانی است. زرتشت خود را مانثرن می گوید یعنی فردی که از طرف خدا الهاماتی دریافت می کند (وحی) در مورد روحانی بودن زردشت معنی کلام او در تاریخ نهفته است. در زمان قدیم در میان مردم آن زمان ایران پرورش روحانیون از همان کودکی صورت می گرفت (سن 7 سالگی) و به شکل شفاهی بود. آنان یاد می گرفتند که برای ستایش ایزدان شعر سرایی کنند. زرتشت قبل از پیامبر شدن ابتدا فردی از میان روحانیون بود (او به احتمال در همان سنی که ایرانیان بر اساس باور هایشان انسان را در 15 سالگی بالغ می دانستند به جرگه روحانیون پیوست) و بعد از آن او به دنبال حقیقت رفت و به دنبال آن بالاخره خدا را یافت و خداوند او را به پیامبری برگزید.
باورهای زردشتی
امشاسپندان
امشاسپندان (یزته ها) به معنای موجودات پرستیدنی یا به معنای نامیرایان فزونی بخش است.
امشاسپندان 6 فرشته یا مینو بودند که به گفته زردشت ابتدا به دست اهورا مزدا آفریده شدند و به همراه او 7 نفر شدند که با قدرت هفتگانه خود و اراده اهورا مزدا دنیا را خلق کردند.
نام های این 6 تن به این گونه بود:
1- وهمن یا وهومن (بهمن): به معنی اندیشه نیک که موکل بر چارپایان سودمند است و هماورد اصلی او اکومن میباشد.
2- اشه وهیشته (اردیبهشت): به معنی بهترین راستی. زیباترین امشاسپند و پاسبان راستی و حقیقت و پستیبان آتش است. هماورد اصلی او ایندرا میباشد.
3- خشتره وییریه (شهریور): به مهنی شهریاری نیک که پشتیبان فلزات است و رقیب اهریمنی او نیز ساوول است.
4- سپندارمذ: به معنی فروتنی و اخلاص که نگاهبان زمین است و هماورد ناگهیس بشمار میرود.
5- هیوروتات (خرداد): به معنی رسایی و کمال پشتیبان آب بوده و در برابر دیوی بنام تریز.
6- امرتات (امرداد): به معنی بیمرگی و جاودانگی موکل بر گیاهان بوده و رقیب زریز است.
زردشت در تعلیماتش پیروانش را به ستایش و احترام به این شش مینو تشویق کرده است. هر کدام از آنها را به نوعی به صورت مستقیم و غیر مستقیم تجلیات اهورامزدایند. آنها وظیفه دارند برای گسترش نیکی و شکست بدی تلاش کنند. مطابق باورهای مذهبی زرتشتی، امشاسپندان، خداوند را در زمین برای گسترش صلح و عدالت یاری میکنند و هر کدام مسئولیت محافظت از چیزی را بر عهده دارند. امشاسپندان که واسط بین خالق و مخلوق هستند راهبر نیکوکاران به بهشت نیز به شمار میآیند. ویژگی امشاسپندان به گونهای است که به مجردات معنوی و اخلاقی دلالت داده شده و گاهی مفهومی انتزاعی را در بر میگیرند.
آفرینش
از نظر دین زردشت دنیا دو بعد دارد .بعد مینو و بعد گیتی. در آموزه های زردشت این باور هست که اهورا مزدا در آفرینش دنیا دو مرحله را به انجام رسانید.
نخست او همه چیز را در حالتی غیر جسمانی پدید آورد که به مینو (منوگ) یعنی روحانی و غیر مادی گفته می شود. اهورا مزدا 3000 سال بدون هیچ مشکلی سلطنت کرد، بعد اهریمن از تاریکی بیرون آمد نور اهورا مزدا چشمانش را زد، پس عقب کشید.
اهورامزد به او تکلیف کرد تا صلح کند اما اهریمن نپذیرفت و در جلو اهورامزد ایستاد. اهورا مزدا تکلیف به جنگ کرد و به اهوریمن ۹۰۰۰ سال فرصت داد زیرا می دانست پیروزی با روشنایی است. بعد به دنیا بعد جسمانی بخشید که به آن گیتی (گتیگ) می گویند.
عمل آفرینش که در پهلوی موسوم به بندهش است صورت گرفت.
بعد از آن بود که عرصه برای قدرت نمایی انگره مینو فراهم شد. بعد مینو دور از بدی و تاریکی بود اما مرحله گیتی در مقابل تاریکی آسیب پذیر بود.
نبرد آغاز شد، تاریکی در مقابل روشنایی. انگره مینو (اهریمن) بر گیتی تاخت و بی درنگ بر آب رفت و آن را شور کرد (به وجود آمدن دریاها) بعد بر زمین تاخت و آن را بسیار گرم کرد تا بیابان ها به وجود آمدند.
بر گیاهان تاخت و همه را پژمرده کرد. به یگانه گاو حمله کرد و او را آلود. اولین انسان را کشت. سپس به هفتمین آفرینش حمله کرد. آن چیزی نبود جز آتش. آتش به دود آلوده شد. در اینجا بود که تمام آفرینش جسما تباه شدند.
اهورامزد دست به کار شد و با امشاسپندان و جلو انگره مینو ایستادند. اهورامزدا به هر یک از امشاسپند وظیفه ای تکلیف کرد. امشاسپندان هر کدام وظیفه شان را به دست گرفتند و بر اساس وظیفه اصلیشان به مبارزه با انگره مینو سردار سپاه بدی بود پرداختند.
در دین زردشت. اهورامزد هم خود وظیفه اداره جهان را دارد.
بعد از امشاسپندان یزت ها بودند. آنها به روایت ۳۰ تا هستند که ماه را تشکیل می دادند و هر کدام ملک چیزی خاص هستند. آنها به دو طبقه تقسیم می شوند، یکی آسمانی و دیگری زمینی. نام دیگر یزت ها فروشی است.
در مقابل یزت ها و فروشی ها انگره مینو سپاهی دارد. او در مقابل دیو ها را دارد که در راس آنها ۶ دیو یا عفریت قدرتمند هستند که در مقابل امشاسپندان می ایستند. کار اصلی آنها پاشیدن بذر دروغ خیانت و بدی و آلودن انسان ها به تاریکی می باشد.
اهورا مزدا زندگی را آفرید و اهریمن مرگ را در مقابل او قرار داد. تاریکی محل سلطنت او شد و در آن جهانی بینهایت از بدی ها قرار داد.
۳۰۰۰ سال دیگر گذشت و بعد از آن زردشت پیامبر به دنیا آمد. بعد آن بود که لشگر اهورامز قوی تر شد و سستی در لشگر تاریکی افتاد. وقتی که اهریمن به تاریکی خود برگردد آن زمان است که روشنایی اهورا مزد دنیا را فرا خواهد گرفت و سعادت عالم را پر می کند.
اوقات و آداب نماز
از نظر ایرانیان پیش از زردشت، سه گانه روز، یعنی بامداد، نیمروز و شامگاه برای عبادت اهمیت داشتند. آنان این سه گانه را به دو بخش تقسیم می کردند. یکی صبحگاه که تحت حمایت میثره بود و دیگری بعدازظهر یا اوزیره تحت حمایت اهوره برادر وی یعنی اپام نپات قرار داشت. او سومین بخش را تشکیل می داد که آن را ایویسروثره می نامیدند و این بخش از آن فروشی ها یا همان روان های مردگان بود.
زردشت دو بخش دیگر نیز به این سه گانه اضافه کرد. برای همین زرتشتیان هر روز در پنج گاه اهورامزدا را نماز میگزارند و هنگام این نمازها دارای محدودیت زمانی است.
از طلوع تا نیمروز، هاوَن؛ از نیمروز تا نزدیک به غروب، رپتون؛ از نزدیک غروب تا غروب، اوزیرن؛ از غروب تا نیمه شب، سروثَرم و از نیمه شب تا طلوع اشهن.
معمولاً در فصل زمستان، گاهِ رپیتون که هنگام گرما است خوانده نمیشد.
این پنج نماز بر هر زرتشتی واجب بود و عبادت آن ضروری به پیشگاه خداوند سلاحی برای مقابله با بدی بودند.
اما آداب آن؛ فرد نخست با شستن غبار از رخسار، دست و پاها خود را مهیا می سازد. آنگاه کمربند مقدس را می گشاید و با گرفتن آن در دستان و در مقابل خویش چشم بر نماد پارسایی یعنی آتش، رو به درگاه آفریدگار خود می ایستد. سپس وی به اهورامزدا نماز می گزارد و انگره می نو را لعنت می کند و همچنان که هنوز نماز می گزارد بار دیگر کمربند را به کمر می بندد. همه این مراسم فقط چند دقیقه طول می کشد. ولی تکرار منظم آن عمل دینی بسیار ارزشمندی است که هم انضباطی استوار و هم اقرار منظم به اصول بنیادین دین را در بر دارد.
جشن های هفتگانه
دیگر وظیفه موکدی که زردشت بر دوش پیروانش نهاد برگزاری هفت جشن بزرگ سال بود که به اهورامزدا، امشاسپندان و هفت آفریده آنان اختصاص داشتند. شش جشن از این جشن ها بعدها به نام گاهانبار شناخته شدند. زنجیره ای یک پارچه می سازند و سنت زردشتی بنیاد این جشنها را به خود زدشت نسبت می دهد. ولی به نظر می رسد در اصل جشنهایی شبانی و دهقانی بوده اند که زردشت آن ها را به دین خود اختصاص داد و چنین است که این جشنها در طول سال به طور نامنظم و پراکنده بوده اند. نام آنها (که صورت اوستایی متاخرشان باقی مانده) بدین قرار است: میذیوزرمیه، میذیوی شمه، پیتی شهیه، آیاثریمه، میذیه ثیریه و همسپثمئدیه.
(میدیوزَرِیمه) – نخستین گاهنبار روز پانزدهم اردیبهشت ماه، چهل و پنجمین روز از اول سال که در آن آسمان آفریده شد. میان بهار.
(میدیوشـِیمه) – روز پانزدهم تیر ماه، صد و پنجمین روز سال که در این روز آب آفریده شد. میان تابستان.
(پَـیتهشَـهیمه) – روز سی ام شهریور ماه، صد و هشتادمین روز سال که در این روز زمین آفریده شد. دانه آوری.
(اَیاثریِمه) – سی ام مهر ماه، دویست و دهمین روز سال که در آن گیاه آفریده شد. بازگشت به خانه.
(میذیه ثیریه) – بیستم دی ماه، دویست و نودمین روز سال که جانوران آفریده شدند. میان زمستان.
(هَـمَـسپَـتمَـدٌم) – در آخرین روز کبیسهٔ سال یعنی سیصد و شصت و پنجمین روز سال که وهیشتواشت گاه مینامند واقع است که مردمان آفریده شدند. این جشن در آخرین شب سال برای فروشی ها اختصاص داده شده است.
هفتمین جشن
هر جمعیت زردشتی این جشنها را از طریق شرکت در عبادت هایی که در اولین ساعات روز انجام می شد و همواره به اهورامزدا اختصاص داشت، برگزار می کرد. جشن هایی که در آن طعام هایی که طی مراسم تبرک یافته بودند صرف می گردید. در این مناسبت ها توانگر و تهی دست با هم بودند. مناسبت هایی که وقت حسن تفاهم و سپری شدن نزاع ها و تجدید و تقویت دوستی ها بود. نخستین جشن، یعنی میذیوی زرمیه را به افتخار خشئره وئیریه و آفرینش مربوط به وی یعنی آسمان برپا می داشتند و آخرین آنها یعنی همسپثمئدیه را برای اهورامزدا و آفرینش مربوط به وی یعنی انسان و همراه با احترامی خاص به فروشی های پارسایانی برگزار می کردند که برای پارسایان پیروز شده بودند. اما هفتمین آفریده، آتش بود. آتش پیوسته جدا از آفریدگان دیگر می ماند و نیروی حیاتی فراگیر آنان است. به همین سان، هفتمین جشن نیز اندکی از بقیه جدا است. نام این جشن نوروز بود. چنین می نماید که زردشت آن را در اعتدال بهاری قرار داد و احتمالا جشنی باستانی برای اشه و هیشته و آتش بوده که زردشت آن را دین خود آورده است. این آخرین جشن از جشنهای هفتگانه ناظر به روز رستاخیز است که نوروز زندگانی جاوید خواهد بود. از آن جا که این جشن در فصل اهورایی تابستان واقع است، بنابراین نشان شکست سالانه مینوی تباهکاری است و در سنت زردشتی رپیثوینه در نیمروز نوروز دوباره به روی زمین بر می گردد و فصل گرما و نور را می آورد. زین پس روزانه به جای هاونی دوم و به گاه نیمروز که اینک رپیثوه نام دارد. برای وی نماز می گزارد و در سراسر ماه های تابستان اشه و هیشته را فرا می خوانند.
اشم و هو
یکی از ذکر های بسیار مقدس در زردشتیت اشم و هو نام دارد که بیشتر اعمال عبادی زردشتیان با آن پایان می گیرد. به نظر می رسد این ذکر که مانثره ای کوتاه است، برای تمرکز ذهن براشه و به یاری خواندن اشه و هیشته طرح شده باشد. دراین ذکر دوازده واژه ای، سه بار واژه یا نام اشه آمده است. ترجمه زیر شاید کمتر از تمام ترجمه ها موجود باشد:
“اشه، نیک است. نیکترین است. مطابق آرزوست. مطابق آرزو خواهد بود برای ما. اشه از آن اشه و هیشته است.”
این ذکر همراه با اهونویریه و ینگهه ها تام پیش از گاه اهونویتی می آید. در حالی که دومین ذکر مهم گاهانی، یعنی ایریما ایشیو پس از آخرین گاه (یسن 54) قرار دارد. کل این نیایش، یعنی از اهونویریه تا ایریما ایشیو را استوت یسن، به معنای “کلام” ستایش و پرستش می نمایند.
روحانیت
همه پرستشگاه های بزرگ باید روحانیان بسیار می داشتند. به ویژه آتش مقدس به مراقبت مدام نیاز داشتند و نام روحانی بزرگ آتشکده، مگوپتی یعنی بزرگ روحانیون بود که روحانیانی زیردست داشت. این روحانیان هم از در آمدهای حاصل از موقوفه ها و هم از نثاراتی که مومنان می دادند گذر زندگانی می کردند. بدین ترتیب شاخه جدیدی از سلسله مراتب دینی به وجود آمد این سلسله مراتب نسبت به روحانیون خانوادگی با زندگی روزمره مردم عادی کم تر سر و کار داشتند ولی با این حال آنان به همین مردم عادی تا اندازه متکی بودند و بدین سان وظیفه تازه ای بر جامعه پدید آوردند .مدارس علوم دینی نیز می بایبستی یا به صورت مستقل یا شاید هم در ارتباط با نهادهای بزرگ دینی به وجود می آمدند .وجود صورت دیگری از وقف و امور خیریه نیز در دوره هخامنشیان تایید شده است که مانا برگزاری عبادات و نثارات دینی برای روان در گذشتگان بر جسته بود با این هدف که تا جای ممکن دوام داشته باشد.
اعتقادنامه زردشتی (فرورانه)
زردشت جامعه ای را پدید آورد که با داشتن آموزه های به روشنی تعریف شده و نیز کوشش اخلاقی مشترک و نیز داشتن مراسم دسته جمعی وحدت می یافت. این یکپارچگی و اعتقاد راسخ پیروانش به این که همه آنانی که دین وی را نپذیرند محکوم به شقاوتند. بایستی سبب تحریک غیر زردشتیان شده باشد. بر پایه سنت خود زردشت هم در کهنسالی از خنجر یک روحانی کهن کیش فرجام خشونت باری دید. چند مصیبت هم بر مملکت ویشتاسپ شد که نه فقط دوام آورد بلکه اندک اندک به میان دیگر اقوام ایرانی هم گسترش یافت. اعتقادنامه زردشتی، یعنی فرورانه که همه روزه بر زبان جاری است گویا در همان روزگار دیرین و ایام سخت شکل گرفته است و می گویند که برای اظهار ایمان هر نوکیشی خواندن آن واجب بوده است. این متن باستانی این گونه آغاز می شود:
“اقرار می کنم که پرستنده مزدا و پیرو زردشتم و دور می دارم دئوه ها را و می پذیرم آموزه اهورایی را کسی هستم که امشاسپندان را می پرستد. از آن اهوره مزدای نیک توانگر می دانم همه چیز نیک را”.
گفتنی است واژه ایی که پیش از همه واژه های دیگر برای توصیف شخص مومن برگزیده شده واژه مزدیسنا یعنی پرستنده مزداست.
خوئتودثه
یکی از عجیبترین و همینطور شک بر انگیزترین سنتی که در دین زردشت (البته در قدیم) موجود است خوئتودثه می باشد.
این واژه به معنای زناشویی با نزدیکان (خواهر، مادر و دختر) است. خئتودثه به گفته یونانیان اولین بار بین کمبوجیه و خواهرش اتسا رخ داد که در پی عشق وی به خواهر تنی خود بود و داستان این گونه روایت شده که کمبوجیه روحانیون را فراخواند و از آنها قانونی خواست که بگوید این امر منع دارد یا نه. روحانیون منعی ندیدند و حتی این عمل را مبارک و حتی شایان تحسین دانستند. در متون پهلوی این نوع زناشویی بسیار مهم و مبارک می باشد. این نوع ازدواج در کلام پهلوی یعنی ازدواج با دختر یا مادر.
دو سند به خط یونانی عبارت هایی در تاریخ را ادا می کنند که در آنها نام سلطنتی شاه پارس و همسر وی را می برد و در آن از این نوع ازدواج گفته (در عهد شاهنشاهی پارت و ارشک با شهبانوان سیاک، خواهر تنی وی و اوتمه دختر شاه بزرگ همسران شاه) در این گفته به وضوح می گوید که شاهنشاه اشکانی با یکی از خواهران و دختران خود ازدواج کرده بوده و از سنت خوئتودثه پیروی کرده و این سنت در بین ساسانیان نیز بوده است.
اما حال از نگاهی دیگر، اول آنکه ازدواج بین خواهر و برادر در بین یونانیان و توابع آنها بسیار بوده و آنها هیچ گونه اشکالی در این نوع ازدواج نمی دیدند. به عنوان مثال پادشاه ترکیه فعلی که در زمان هخامنشیان از یونان گرفته شد و جزو توابع ایران شد رسم بر این بود که شاه و ملکه خواهر و برادر تنی باشند و بعد از مرگ شاه خواهر وی که همسر او نیز بوده حکومت را به دست بگیرد و بعد از مرگ وی همین موضوع برای فرزندانشان هم اتفاق بیفتد. پس این سنت ایرانی نبوده یا حداقل فقط مختص ایران نبوده است.
دوم اینکه اولین و قدیمی ترین متونی که از این رخداد یاد می کنند اسناد یونانی هستند که در آن از پادشاه و ملکه به عنوان خواهر و برادر تنی یاد می شود اما موضوعی این میان است که در زمان پارتیان و هخامنشیان (بعد از کوروش) به دلیل آنکه کوروش، پدر و همسرش، مادر ملت بود دیگر هیچ یک از شاهان جرات استفاده از این لقب را نداشتند و از آنجا که جانشینان او بودند، پس پسر وی و برادر سرزمین نامیده می شدند و همینطور ملکه خواهر ملت بود. به طبع یونانیان به دلیل دوری از آداب و رسوم و همینطور دوری زبان ها می توانستند اشتباه برداشت کرده باشند.
مرگ و آخرت
عمومی ترین رنج، مرگ است .در طول دوران آمیزش،مرگ روان های آدمیان را وا میدارد جهان گیتی ای را ترک گویند و برای مدتی به مرحله مینوی ناقص بازگردند. به عقیده زردشت همین که روان از تن جدا می شود درباره آنچه در زندگی در راه یاری نیکی انجام داده است داوری می شود. زردشت پیروانش را آموخت که زنان نیز چون مردان و خدمتکاران مانند اربابان می توانند برای رسیدن به بهشت امیدوار باشند. چه در شهود وی مانع مادی روزگار کهن، یعنی پل جدا کننده (چینود) جایگاه قضاوتی اخلاقی شد. جایی که نه روی قدرت شخص یا ارزش نثار هایش در زندگی بلکه بر دست آورد های اخلاقی او حساب می شود. بعد از مرگ پندار، گفتار و کردار روان را می سنجند و نیکی ها را در یک کفه و بدی را در کفه دیگر قرار می دهند. اگر کفه نیک سنگین تر بود روان شایسته بهشت است و به همراه دئنا که فرشته ای زیبا رو است از پل می گذرد و به سوی عالم بالا و بهشت می رود اما اگر سنگینی بدی بیشتر بود آن زمان عذاب وی شروع خواهد شد و به وسیله فرشته ای نفرت انگیز که شبیه به عجوزه است به طرف برزخ کشانده می شود و به سرایی زشت اندیشه، یعنی به جایی که روان بدکار را می اندازند می افتد و باید مدتی طولانی تاریکی خورش بد و ناله محنت را تحمل کند.
گردآورنده : محمد سعید جهان پناه (CYRUS88 مدیر تالار تاریخ)
هرگونه کپی برداری از مطلب فوق تنها با ذکر منبع (www.Daneshju.ir) و نام نویسنده (محمد سعید جهان پناه) مجاز است.
3 Comments
باسلام
ضمن تشكرازمقاله كامل شما
همانگونه كه اشاره فرموده ايد ايرانيان برخلاف بت پرستان مكه قبل از ظهور اسلام هم يكتا پرست وپيرو دين زرتشت بوده اند
مثل بخش ديگري ازمردمان كه ازپيروان حضرت عيسي (ع) وحضرت موسي (ع)بودند
درمورد پيامبران فوق نوشته هاومقالات متععدي موجود اما درخصوص دين زرتشت من مقاله جامعي نخوانده ام وتااندازه اي باباورهاواعتقادات ايشان آشنايي دارموشايداين اولين مقاله اي باشد كه دراين حجم ازمحتوي ميخوانم
آنچه كه درمورد دين زرتشت (ع) درخصوص ازدواج نزديكان فرموده ايد
اززمان حضرت آدم تاساليان زيادي رواج داشته
آنچه كه درمورد اديان الهي دانسته ام آنست كه همه بسوي توحيد ويكتاپرستي دعوت نموده اندواين دعوت دراستمرارخود تكامل يافته است
وكامل ترين دين رادين اسلام ميدانم وازمباني شريعت دراديان مطلب زيادي نميدانم
اما درتكامل اديان مثلا درشريعت حضرت موسي (ع) هجرت راميبينم
درشريعت حضرت عيسي (ع) تواضع وصلح طلبي را
درشريعت حضرت زرتشت (ع) گفتارنيك – كردارنيك -پندارنيك را
ودرشريعت حضرت رسول اكرم (ص)
اول دعوت به نيكي ها دوم هجرت سوم صلح طلبي اماآنچه راكاملترديده ام نه تنها ايستادگي دربرابر ظلم
كه اجازه نميدهد انسان سيطره ظلم رابرخودبپذيرد
كه تجلي آن رادرعاشوراميبينيم
كه نه ظلم كن / نه زيربارظلم برو
وبرخواندن حتي دردورترين نقاط فرمان ميدهد
وانسان را نتنها مريد وخداپرست
كه عالم به علوم وآگاه به عقيده ميخواهد
سلام
ممنون از نظرات شما دوست عزیز(همشاگردی)
امیدوارم این مقاله براتون مفید و جذاب و همینطور روشنگر بوده باشه
تشکرمیکنم سیروس جان
قطعا همینطوربوده