این دوران گذار به دلیل ایجاد تضادهای شدید بین باورها و واقعیت ها ، انگیزه خودکشی را در افراد زیاد کرده است و به همین دلیل آمار خودکشی در ایران بالا است!
اما این بحرن اجتماعی فقط به ایران مربوط نمیشود و حتی در کشورهای صنعتی پیشرفته و سرمایه داری نیز چنین بحران های اجتماعی وجود داشته و وجود د ارد .حال در عالم قیاس و درنمونه های جهانی، بهتر است که این بحران را از زبان آمار و ارقام بررسی کنیم؛
از زبان آمار و ارقام رسمی:
آمار جهانی نشان می دهد که بالاترین میزان خودکشی در دنیا مربوط به کشورهای ژاپن، آمریکا و برخی از کشورهای اروپای شرقی و پایین ترین آن نیز متعلق به اسپانیا وپرتغال و ایرلند است.
خودکشی در آمریکا ، هشتمين عامل مرگ است و سومين عامل مرگ در بين جوانان ۱۵ تا ۲۴ سال است. در کشور آمريکا مردان ۴ برابر بيشتر از زنان بر اثر خودکشی کشته میشوند در حالی که تعداد تلاش زنان برای خودکشی بيشتر از مردان است.
بر اساس يک تحقيق که حدود ده سال پيش در سطح حدود ده هزار دبيرستان در کشور امريکا انجام شد 24.1% دانشآموزان بطور جدی به خودکشی فکر میکنند، 17.7% برای اقدام به خودکشی برنامه دارند و تصميم گرفتهاند، 8.7% تاکنون خودکشی را تجربه کردهاند و 2.8% بر اثر خودکشی آسيبهای جسمی يا روحی ديدهاند و تحت مراقبتهای خاص قرار دارند. با اين حال آمارها نشان میدهد خودکشی در بين نوجوانان آمريکايی در طول دهه گذشته ۲۵ درصد کاهش داشته است.
از جمعيت ۱،۳ ميلياردی چين ۲۶ ميليون به افسردگی مبتلا هستند و از اين تعداد بين ۱۰ تا ۱۵ درصدشان دست به خودکشی میزنند. سالانه حدود پنج ميليون خودکشی در چين اتفاق میافتد که تنها بخشی از آنها موفقت آميز است. خودکشی روزانه به طور ميانگين ۶۸۵ نفر از جمعيت کشور چين کم میکند.
هندیها بيشترين خودکشی را در بين جوانان در سطح جهان دارند.
از هر 100هزار زن جوان 148 نفر و از هر 100هزار مرد جوان 58 نفر اقدام به خودکشی میکنند که 14 درصد از آمار خودکشی جهان را شامل میشود.علل بررسی شده در هند؛ اختلافات خانوادگی، خشونت علیه همسران و بیماریهای روانی در جنوب هند بيشترين عامل خودکشی در جوانان هندی است.
در بين کشورهای عضو اتحاديه اروپا فنلاند رتبه اول و پرتغال رتبه آخر را از لحاظ آمار خودکشی دارا هستند. از هر 100 هزار جوان فنلاندي بين 15 تا 24سال، 45 نفر دست به خودکشي میزنند اما در پرتغال از هر 100 هزار جوان حدود 8 نفر خودکشي مي کنند.
خودکشی در ژاپن ششمين عامل مرگومير است و از هر یکصد هزار نفر در ژاپن 27 نفر اقدام به خودکشی می کنند. مشکلات جسمانی و فشار اقتصادی علل اصلی خودکشی در ژاپن هستند. بر اساس فرهنگ ژاپنی خودکشي به عنوان يک شيوه افتخار آميز برای قبول شکست شناخته میشود و به همين خاطر آمار خودکشی در اين کشور نسبت به ديگر کشورها در سطح بالاتری قرار دارد.
در ژاپن باشگاه های خودکشی بصورت اينترنتی تشکيل شدهاند که افراد از طريق آنها يکديگر را پيدا میکنند و دست به خودکشی دستهجمعی میزنند. گسترش روزافزون اين نوع خودکشی پليس ژاپن را به فکر راهاندازی پليس اطلاعات برای کنترل پيامهای اين نوع انجمنها و چترومهای اينترنتی انداخته است. در سال ٢٠٠٤ در کشور ژاپن حدود ۳۲ هزار ژاپنی از اين طريق خودکشی کردهاند و حدود ۷۰ باشگاه فعال خودکشی اينترنتی شناسايی شده است.
همچنین در بیلانی دیگر ، سازمان بهداشت جهانی (World Health Organization ) تخمين زده است در هر سال حدود يک ميليون انسان خودکشی میکنند. آمار خودکشی در جهان ۱۶ نفر به ازای هر صدهزار نفر است و بطور متوسط در هر ۴۰ ثانيه يک نفر خودکشی میکند. پيشبينی میشود در سال ۲۰۲۰ اين تعداد به ۱،۵ ميليون نفر در سال برسد.
اما در ایران؛
ایران در بین کشور های دنیا در زمینه خودکشی توسط برخی از ارائه دهندگان آمار رتبه 48 و برخی دیگر رتبه 58 را دارد.طبق آمار منتشر شده توسط وزارت بهداشت جمهوری اسلامی ، استان لرستان اولین رتبه و استان های مازندران و گلستان در رتبه های بعدی قرار دارند و همچنین کمترین آمار خودکشی در استان سیستان و بلوچستان است. بر اساس آمار دیگری، معاون اجتماعی سازمان بهزیستی کشور جمهوری اسلامی ازافزایش آمار خودکشی در ایران طی سال 1382 خبر داد. یکی از عمده ترین دلایل خودکشی در ایران فقر و افسردگی اعلام شده است. استان های ایلام، مازندران و گلستان دارای بیشترین میران خودکشی در سال 1382 بودند و از میان خودکشی ها نیز بیشترین آمار مربوط به زنان و دختران ستمدیده است. در استان گلستان که از نظر خودکشی سومین استان کشور است، تنها در سال گذشته 1041 زن اقدام به خودکشی کردند. اکثر این افراد بین سنین 15 تا 19 سال هستند. بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانی، میزان خودکشی در مردان 16 و در زنان 4 مورد در هر میلیون نفر در سال 1997 بوده است در حالیکه در ایران 200 مورد برای هر 100 هزار نفر است.
در استان ایلام خودکشی در بین زنان به پدیده ای رایج تبدیل شده است . بنا به اعلام مشاور استاندار ايلام – که بیشترین آمار خودکشی در ایران را دارد- در سال حدود ۴۰۰ مورد خودکشی در استان 580 هزار نفری ایلام اتفاق میافتد که سهم زنان از اين تعداد 220 نفر است. اکثریت این زنان نیز خودسوزی را انتخاب می کنند.
اما از طرف دیگر در حالی که آمارهای ارائه شده به سازمان بهداشت جهانی میزان خودکشی در ایران را سه در ۱۰۰ هزار برای زنان و یک در ۱۰۰هزار برای مردان نشان میدهد شواهد گوناگون این آمارها را نزدیک به واقعیت نمیداند.
از طرف دیگر آمار سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور جمهوری اسلامی، در سال ۱۳۸۲ خودکشی 2486 زن و 1481مرد را نشان میدهد و آمار وزارت بهداشت از انجام حداقل ۱۳ خودکشی در روز با میانگین سنی 29 سال خبر میدهد. طبق این آمار نسبت خودکشی مردان به زنان 5/2 به یک و گاه 5/4 به یک است.
خبر گزاری مهر در مقاله ای که منتشر کرده بر یکی از واقعیت های تلخ جامعه ایران اشاره کرده است و بیان نموده ، “خودکشی یکی از معضلات اجتماعی است که امروزه با توجه به پیچیده تر شدن تعاملات و ارتباطات در بیشتر جوامع روبه افزایش است . آمارها نشانگرآن است که نابسامانی های اجتماعی، ناملایمات زندگی وعدم توانایی مقابله با مشکلات از جمله دلایلی است که بویژه مردان را در معرض بسیاری از آسیب های روانی و میل به خودکشی قرار می دهد.”
خارج از اینکه خبرگزاری مهر با یک کلی گویی ، مانوور مشخصی را در برابر یکی از معضلات جدی اجتماعی در ایران نشان داده است باید اذعان کرد که چنین معضل اجتماعی نیاز به حل و تغییرات بنیادین در ساختار فرهنگی ،اقتصادی و اجتماعی ایران را دارد.
در بیلان دیگری که توسط خبرنامه گویا منتشر شده است چنین آمده است؛ آخرین آمار اعلام شده درباره میزان خودکشی درایران مربوط به ماه می سال 2003 است که در سایت who سازمان بهداشت جهانی منتشر شد؛
این آمار از مرگ سه درصد زنان از هر 100 هزارنفر و یک درصد مردان از هر100هزارنفر درسال از طریق خودکشی خبر می دهد.
همچنین آمار دیگری از این سایت در سال 1991 ایران را پس از کلمبیا، برزیل، چین و هند پنجمین کشور و در سال 2001 میلادی پس از کلمبیا و هند سومین کشور دارای بالاترین آمار خودکشی می داند.
اگرچه دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی با استناد به آمار سازمان بهداشت جهانی،ایران را پنجاه و هشتمین کشور جهان از نظر خودکشی می داند اما برخی از جامعه شناسان این آمار را غیرواقعی می دانند.
بنابر این، واقعیت هر چه که باشد به کسی سر بالا و پایین بودن بیلان خودکشی دسته گلی داده نمیشود .مهم این است که چه راه حلی در برابر چنین معضل نفرت انگیز اجتماعی وجود دارد؟ و این همان چیزی است که دست اندرکاران حل و فصل مسائل اجتماعی بطور جدی با آن برخورد نکرده و تا بحال از آن فرار کرده اند!!!
تعاریف:
تعریف خودکشی؟
خودکشی از دو لغت داراي ريشه لاتين Sui به معنی ?خود? و Caedere به معنی ?کشتن? مشتق شده است و در حال حاضر نه به صورت ?خودکشتن? که بهصورت خودکشی استفاده میشود. اولين با اين اصطلاح در سال ۱۷۳۷ توسط دفونن فرانسوی بهکار گرفته شد. (منبع سایت هفت سنگ)
بر اساس تعريف مورد توافق جهانی خودکشی تنها راه و آخرين راه از بين بردن خودآگاهی فرد در مورد خود است.
علل خودکشی از نظر اجتماعی:
فقر،بیکاری،،طلاق،فقدان حمایت خانوادگی و فشارهای روزافزون اجتماعی بر زندگی افراد،شکست ها ،سوءاستفاده جنسی ،عشق های ناسر انجام در جوانان ، و ….
علل خودکشی از نظر روانشناسی :
پوچی،نا امیدی،احساس شکست،بحران های عاطفی، احساس گناه، افسردگی، اعتياد،بیماری های روانی و جسمی مانند ایدز و سرطان و هپاتیت و …
اشخاصی که بیشتر از بقیه در معرض خودکشی قرار دارند:
افرادی که در اثر ناهنجاری های خانوادگی طلاق گرفته و یا پدر و مادرشان طلاق گرفته باشند.
افرادی که سابقه اقدام به خودکشی دارند یا اینکه سابقه خودکشی در یکی از اعضای خانواده آنها وجود داشته باشد.
فقر و فحشا.
افرادی که افسرده بوده و از همه چیز قطع امید کرده اند.
حادثه های ناگوار و غیر قابل قبول
اختلافات و درگیری های خانوادگی
شکست در زندگی ،تحصیل و عشق
بیماری های مزمن و لاعلاج
اعتیاد به مواد مخدر
مشکلات قانونی در زندگی افراد
سوء استفاده های عاطفی و جنسی
و سایر عوامل ……
علاوه بر بیلان ها و آمار و ارقام و بررسی علل و بحران های اجتماعی که کاتالیزور مناسبی برای رشد نرخ خودکشی در ایران است ، بایستی خاطر نشان شد که در فرهنگ اجتماعی ، بدعت نادرست و غلطی بنام خود کشی در اندیشه و افکار جای گرفته است تا هر کسی که در گذار زندگی خود با یکی از مسائل و بن بست های روزمره مواجه شود ، ناامید از همه جا ولی به راحتی دست به خودکشی زده و خود را از شر واقعیت های تلخ زندگی دور کند!
تا آنجا که به کارگزاران حکومتی بر میگردد مسئله بسیار روشن است ولی از آنجا که مسئله انسانی و پویایی فرهنگ ایران در کار است بایستی که مسئول بوده وکاری کرد تا آگاهی افراد در این زمینه به رشد کافی برسد تا شاید در گذار از این مسیر فردی آمار مرگ و میر های تنفر انگیز خودکشی کاهش یابد!در همین راستا اگر به تاریخ گذشته بشری مراجعه شود این بدعت، قرن های متمادی است که جریان دارد.و البته که این بدعت بیشتر و بیشتر از قوانین طبیعت و در اوج ضعف و ناامیدی مطلق نشات گرفته شده است.بر اساس قوانین غریزی طبیعت ، اگر عقربی در درون آتش محاصره شده باشد و راه برون رفت از این آتش را نداشته باشد سر خود را نیش میزند تا از لمس حرارت و دیدن سوختن خود خلاصی یابد!
در مطالعه و بررسی زندگی حیوانات که توسط زیست شناسان ارائه شده است، مواردی از خودکشی وجود دارد که البته بیشتر جنبه دفاعی برای آن حیوان و یا پرنده داشته است!
سامورایی های وفادار به پادشاه ژاپن سالیان سال بود که هاراگیری می کردند .هاراگیری یعنی نشان دادن شرف و اعتماد مطلق به سلطان و شاه در برابر اعاده حیثیت! اگر سامورایی ای مورد اتهام قرار میگرفت و یا به هر دلیلی از دربار شاه رانده میشد در برابر شاه شکم خود را با شمشیرش می درید تا جان کندن اش را همه به چشم ببینند و به این شکل وفاداری اش را نشان داده و اعاده حیثیت میکرد!
در برخی از سازمان ها و احزاب که بصورت فرقه ای اداره میشوند و دارای رهبری دگم و منحصر به فرد و تام الاختیار هستند، مانند ببر های تامیل ،گروه های مافیایی مختلف در جهان ، سازمان مجاهدین در ایران و عراق حق دستگیری و یا حق انتخاب راهی بجز راهی که رهبر فرقه نشان میدهد برای اعضاء وجود ندارد.یعنی اگرفردی در چنبره دستگیری یا تغییر عقیده و مرام خود قرار گرفته باشد بایستی با شکستن شیشه سیانور در دهان خود و خوردن زهر سیانور خودکشی کند در غیر اینصورت مجازات دردناکتر از خودکشی های معمول در انتظار آن فرد می باشد!
گسترش خودکشی های جمعی آن هم به فجیع ترین شکل ممکن را تا کنون از رادیوها وتلویزیون ها شنیده و یا دیده اید! مانند خودکشی گروهی در آمریکا، کانادا، آلمان و …
بنابر این مشاهده میکنیم که مقوله خودکشی از فرد و افکار ذهنی یک فرد در جامعه خارج شده و لباس گروهی و جمعی نیز به خود پوشانیده است!
چنین مثال هایی و سایر مثال ها که حتما موارد آن اندک نیست، نشان میدهد که انسان ها این بدعت را از طبیعت و قوانین آن فراگرفته اند.بطوریکه از خودآگاهای خارج شده و والاترین ارزش های انسانی را پایمال و لگد کوب کرده اند..در اینجا تنها تفاوتی که وجود دارد، فرق انسان امروزی با انسان دیروزی و به عبارتی شایسته تر فرق بین انسان و حیوان در فهم و آگاهی او است که میتواند او را از قوانین طبیعتی و آنچه که در طبیعت رخ میدهد متمایز کند.
خودکشی چه در غالب فردی و چه در غالب جمعی و گروهی از طرف تمامی ادیان و حتی در جهان امروز از طرف تمامی مجامع حقوق بشری نفی شده و مورد تنفر است.
اما چرا انسان امروزی به خودکشی روی می آورد؛
تا کنون علل مختلفی برای خودکشی به ثبت رسیده است.روانشناسان وانستیتوهای تحقیقاتی به وفور در این زمینه مقاله و کتاب و یا فیلم ارائه داده اند، کمتر کسی است که خودکشی اش به دلیل بیماری و یا جنون اش باشد! اکثر خودکشی ها به دلیل اختلافات خانوادگی،عشق های ناسرانجام،خیانت، بیماری لاعلاج،نزاع،تهمت و افترا،فقر و فحشا ،طلاق و … از این زمره اند.
اگر به تمامی این علت ها نگاه کنیم متوجه میشویم که چند پارامتر اصلی وجود دارد که اگر کسی بتواند در یقین و ایمان خود به آن رسیده و عمل کرده و بخشی از باور های ضمیر ناخودآگاه خود را تغییر دهد، علی القاعده دست به خودکشی نخواهد زد
بنابر این بحث اصلی فراتر از مسائل روزمره زندگی است .و آن هم بر میگردد به بینش انسان ها و دیدگاه آنها نسبت به مسائل خود و جامعه!
پس بیشتر و بیشتر باید که زمینه های فکری افراد یک جامعه را تغییر داد .تغییر در چنین راستایی نیاز به فهم و آگاهی جدید داشته و اینکه باور های قبلی ذهن و اندیشه افراد که در ضمیر ناخودآگاه است ، جایگزین باورهای جدید شود.اگر دستگاه فکری انسان ها در چنین زمینه ای تغییر یابد بالطبع دریچه های جدیدی بسوی زندگی نوین باز میشود که چشم هایمان قبل از این آنها را نمیدیده است! این رشد این باور که هر انسانی توانمندی بیشماری دارد و میتواند تغییر کرده و تاثیر گذار باشد ، یکی از مهمترین تصحیحات ریشه ای در فهم و باور و زندگی انسان ها بوده و بیلان خودکشی را بسیار پایین خواهد آورد.
در دستگاه فکری انسانهای امروزی دو تز اصلی رشد میکند .
الف.تز دستگاه خود فرو برنده یا دستگاه ذهنی در خود
ب.تز دستگاه برون گرا و بیرون ازفرد محوری
حال بطور خلاصه به بررسی این دو تز می پردازیم؛
-انسان ها در دستگاه فرو برنده و در خود هدف و آرمانشان خودشان هستند ولی در دستگاه برون گرا از بیرون از خودشان شروع کرده و به خود میرسند.
-انسان ها در دستگاه فروبرنده هدف متعالی ندارند ولی انسان های برونگرا دارای هدف متعالی هستند.
-انسان ها در دستگاه فرو برنده به عنصر هدایت جمعی معتقد نبوده و سقف فکری شان محدود به خودشان و منافع خودشان است ولی در دستگاه برون گرا هدف جعمی و گروهی مد نظر است و سقف فکری سعادت و خوشبختی جمعی و منافع گروهی و جمعی است.
-انسان ها در دستگاه فروبرنده فقط به خود و چارچوب های ذهنی خود فکر کرده و عمل میکنند ولی در دستگاه برون گرا به عنصر هدایت بیرونی و جمعی اعتقاد داشته و دارای پرنسیپ های فداکاری جمعی می باشند.
-انسان ها در دستگاه فروبرنده با کمترین مشکلی دچار افسردگی و یاس و نا امیدی میشوند ولی در دستگاه برون گرا به سرشاری و جوشش و حرکت پیوسته و شتابان و امید ، اعتقاد داشته و دنبال عمل کرد های واقعی هستند.
-انسان های درون گرا و فرو رونده در مواجهه با مشکلات ، بحران تولید کرده و راه حل واقعی نمیتوانند ارائه دهند ولی انسان های برون گرا در اوج بحران های ذهنی و مادی ، با ایمانی راسخ به دنبال راه حل مناسب بوده و آن را کشف کرده و برای برون رفت خود از چنین مخمصه ای ماکزیمم تلاش را میکنند.
-انسان های در خود و درونگرا،خود فرو برنده بوده و در نهایت بی مایگی و ضعف شدید،از هر چه که هست قطع امید کرده و بخاطر یک مظلوم نمایی کودکانه، خود را از بین برده و خودکشی میکنند تا به اصطلاح؛ دیگران حقانیت آنها را ببینند! ولی انسان های برونگرا با دستگاه فکری مثبت بهای لازم هر کاری را در سخت ترین شرایط پرداخته و با امید و آرزوی گام های موثر تر، قدم برداشته و دیگران را به این شکل تاثیر پذیر از عملکرد خود می سازند.
از این عوامل بسیارند و البته که پارامتر های فرهنگی ،سطح بینش فردی نسبت به مسائل خود و پیرامون نیز روی این عوامل تاثیر مضاعف دارند .
انسان های با دستگاه ذهنی مثبت و برونگرا دست به خودکشی نمیزنند.چرا که خودکشی خارج از ضعف های فردی اساسا بیانگر حقانیت آن فرد نیست! بلکه تسلیم شدن و تسلیم طلبی نسبت به شرایطی است که میخواهد خود را تحمیل کند.
انسان با فهم و اراده و آگاهی برای این زاده شده است که با فکر و دست های توانمند خود هر عامل طبیعی را تغییر داده و سمت و سوی متعالی به آن بخشیده و خود را در برابر بحران ها و سختی ها و مشکلات زندگی با اراده ای آهنین ،قوی و بالاتر و بالاتر رفته و از عهده حل و فصل مسائل و مشکلات خود بر آید.وجه تمایز انسان با حیوان نیز دقیقا در همین نقطه است!
اما اگر در همین رابطه به اعتقادات مذهبی خود برگردیم در دین اسلام” قتل نفس ” از جمله گناهان کبیره است.و در کنار سایر گناهان کبیره قرار دارد!
گناه کبیره یعنی گناهی نابخشودنی که از بی ایمانی مطلق نشات میگیرد!برای اینکه انسان به خدایی در بیرون از خود معتقد است که در قبال آن مسئولیت دارد و باید که تلاش گر و سپاسگذار زندگی خویش باشد و بتواند که سرنوشت خود را تغییر داده و و به بهترین وجه رقم بزند.از نظر من سرنوشت واقعی تمامی انسان ها توسط خودشان رقم زده میشود.هر کسی حال و آینده خود را خودش می سازد همانطور که گذشته اش را خودش ساخته است.و در همین راستا باید که خدای خود را، همان خدایی که به او زندگی بخشیده است را در هر اموری به اثبات برساند.
ترس از خدا، ترس از یک مجسمه ،ترس کودکانه از تاریکی شب و یا ترس از یک انفجار و غیره نیست. ترس از حقیقتی است که شعور و آگاهی انسانی نام دارد و انسان آگاه در این رابطه قبل از پاسخگویی به خدای خود در ضمیر خودآگاه باید که به این سئوال پاسخ گو باشد.انسان تعهد پذیر است و متعهد و مسئول! پس در برابر حیات و زندگی خود مسئول و پاسخگو است و در برابر بحران هایی که اصلی ترین عامل بوجود آوردن آن خودش است بایستی پاسخگو باشد و مظلومیت های کاذب افراد ضعیف ، مشکلی را حل نخواهد کرد.
خود کشی از نظر من یک حماقت نیست!حتی فرار از واقعیت ها هم نیست. بلکه خیانت به ذات و ارزش های انسانی خود است و این خیانت در شرایطی شکل میگیرد که انسان خدا گونه در ضعیف ترین نقطه خود آگاهی و بی ایمانی مطلق قرار گرفته باشد!جهالتی که حتی از نظر خدا نیز غیر قابل بخشش است.
بنابر این در برابر بحران های اجتماعی و اقتصادی جامعه، به استقبال مرگ و قتل نفس خود نشتابیم! بیایید اثبات کنیم که هر انسانی میتواند در برابر تمامی سختی ها و ناملایمات، در برابر تمامی زورگویی ها و جبر ها، با اراده ای پولادین خود و محیط پیرامون خود را تغییر داده و با این فهم و آگاهی ، زندگی نوینی را بسازیم ! با مرگ و فرار از واقعیت های تلخ زندگی، هیچ چیزی تغییر نمیکند! خودکشی یعنی قتل نفس تمامی ارزش های والای انسانی و به ذلت نشاندن چنین ارزش هایی است !
در رابطه با خودکشی تا کنون اخبار و مقالات زیادی منتشر شده است که نویسندگان و تهیه کنندگان آن، عموما به بررسی علل و آمار و ارقام آن پرداخته اند و اینکه چه کسی باعث چنین رویدادهایی است! نقش حکومت، نقش جامعه و خانواده و مسائل فرهنگی همه و همه سر جای خود معتبر و واقعی است! اما بحث من در تکرار چنین مسائلی نبود ! چون هستند که کم ننوشته اند .بحث من شروع یک مبارزه فرهنگی و دیدگاهی در بین جوانان ایران زمین است!
پس در برابر چنین معضل اجتماعی که میرود تا به یک بحران اجتماعی و فرهنگی در بین جوانان تبدیل شود، با گام هایی استوارتر از پیش به آگاهی و اراده انسان ها ارج نهاده و با ایجاد زمینه های رشد چنین تغییر فکری و دیدگاهی،فرهنگ خود را غنی تر کرده و با این پدیده بطور جدی مبارزه کنیم!منابع:
برخی از سطر ها که مربوط به آمار و ارقام خودکشی است از سایت های هفت سنگ،گویا و مهرنیوزگرفته شده است.