در این مقاله به بررسی زندگی ژولیوس سزار یک از امپراطور های بزرگ رم می پردازیم.
ژولیوس سزار سردار وسیاست مدار بزرگ رومی کسی که پایه گذار سیستم امپراطوری در روم بود هدف این بار مقاله شخصیت های ما است او در رم به سال ۱۰۰ قبل از میلاد به دنیا امد او متعلق به خاندان بزرگ ژولیاییها بود که جزء خاندان ها ی معروف رومی بود
عموی همسرش ماریوس رهبر اکثریت در سنای روم بود که هفت بار هم کنسول روم شده بود سزار در سال۸۴ بیش از میلاد ازدواج کرد ولی هرگز صاحب بچه نشد وقتی سولا دشمن ماریوس دیکتاتور روم شد سزار در لیست افراد اعدام ی قرار گرفت ا ما بخت یار او بود واو توانست برای مدتی مخفی بشود تا خشم سولا کم بشود ولی در نهایت بنا به دستور سولا تبعید شد وتا سال ۷۸ قبل از میلاد وسقوط سولا به رم بازنگشت او اکنون ۲۲ ساله بود او که نتوانسته بود در رم پیشرفت کند به جزیره رودس رفت ودر انجا سخنگوی وفن کلام را تمرین کرد او دوباره در سال ۷۳ در حالی که سخنرانی قوی شده بود به روم باز گشت او همچنین در مدرسه پوننیفیست هم پذیرفته شد.
در سال ۷۱ قبل از میلاد پمپی بعد از شکست یک سردار شورشی در اسپانیا به روم بازگشت در همان زمان کراسوس سردار دیگر رومی هم اسپارتاکوس را در جنوب ایتالیا نابود کرد هم سزار وهم پمپی برای اداره کنسول روم انتخاب شدند وکراسوس هم سومین کنسول روم شد در سال ۶۹ قبل از میلاد هم سزار به سمت رییس دارایی انتخاب شد ودر سال ۶۵ بخاطر هزینه های گراف مسابقات گلادیاتوری او مجبور شد از کراسوس مایه دار قرض کند که همین موضوع موجبات نزدیکی این دو نفر را فراهم کرد.
وقتی در سال ۶۰ قبل از میلاد شزار با سمت حاکم اسپانیا به روم بازگشت با کراسوس وپمپی اتحاد سهگانه را بوجود اورد که برای گسترش روم تلاش کنند این اتحاد قدرت سنا را کاهش داد برای افزایش قدرت اتحاد سزار دخترش جولیا را به پمپی داد در سال ۵۹ قبل از میلاد او دوباره به سمت کنسولی روم منصوب شد و اینبار حکومت گل روم را به دادند در ان زمان کل شمالی همچنان منطقه ای ازاد بود و طی ۲ قرن رومیان نتوانسته بودند از این منطقه جلوتر بروند بهانه حمله هم بوسیله یکی از قبایل متحد روم به سزار داده شد او برای سرکوب گلهای هلووتی به سمت سویس کنونی حرکت وانها را مطیع خودش کرد بعد او ژرمنهای سلتیکی را خرد کرد وبه سمت داخل گل حرکت کرد در سال ۵۷ قبل از میلاد با شکست نروانتیها تمام گل شمالی در اختیار روم قرار گرفت اما گلها ارام ننشتند شخصی به نام ورسن ژتوریکس تمام گل را دعوت به شورش گرد وبا شورشهای متوالی لژیونهای رومی را خسته وناامید کرد اما سزار هم مرد نبرد بود او باقدرت سخنوری خودش لژیونها را مطیع کرد بعد با تصرف چند منطقه اذوقه مورد نیازش را تامین کرد وبه پایتخت ارون ها حمله کرد برای اولین بار سزار هم طعم شکست را در پای قلعه ژرگوی چشید اما سزار دوباره حمله کرد اما اینبار بجای حمله مستقیم اقدام به محاصره انها کرد گلها از سرتاسر فرانسه به کمک ژریکتوس در امدند اما تنووانستند محاصره را بشکنند سرانجام در سال ۵۱ قبل از میلاد گرسنگی وبیماری سردار گلها را وادار به تسلیم کرد.
اما در سنا کسی از پیروزی سزار خوشحال نشد متحد مهم سزار در روم کراسوس هم در سال۵۳ قبل از میلاد در نبرد کاره بوسیله سربازان پارتی کشته شده بود واین امر حایگاه سزار را در سنا تضعیف کرده بود با مرگ جولیا دختر سزار در سال قبل هم رابطه سزار وپمپی شکراب بود در سال ۵۲ پمپی تنها کنسول روم بود با تحریک او سنای روم دستور داد تا در سال ۴۹ قبل از میلاد کلیه سربازانش را مرخص کند وبه روم بازگردد وگرنه دشمن ملت است سنا به پمپی تکیه کرده بود سربازان پمپی بیش از سزار بود ولی انها اماده جنگ نبودند واین درحالی بود که سربازان سزار را کهنه سربازان جنگ با گلها تشکیل میداد در سال ۴۹ سزار با شکست ۲ سردار پمپی به داحل روم وارد شد وبه سرعت با تصرف مارسی ساردندی وسیسیل مخالفانش را درهم کوبید پمپی هم به یونان گریخت او تبدیل به دیکتاتور روم شد تا در سال بعد کنسول انتخاب شود سپاهیان سزار به سمت یونان رفتند واین سردار را در فارسالوس شکست داد پمپی موفق شد جانش را بردارد وبه مصر بگریزد ولی انجا بدست عوامل سزار کشته شد با مرگ پمپی بنظر میرسید نبرد داخلی تمام شده ولی اینگونه نبود سزار که به روم رفته بود با کلوپاترا ملاقاتهایی داشت که حاصل ان فرزندی برای او بود وهمینطور ملکه شدن کلوپاترا . او در سال ۴۷ قبل از میلاد بار دیگر طرفداران پمپی را در تاپسوس شکست داد ودر سال ۴۶ هم قیام دیگری در اسپانیا را درهم کوبید.۷ تا از جنگهایش در حافظه تاریخ است.
ممنون که با سایت دانشجو همراه بودید.
همه چیز در باره سزار و کلوئوپاترا…
زن سياستمدار و زيرك مصري، فرصت را براي تسخير قلب «ژوليوس سزار» ،فرمانروا و حاكم روم، فراهم ديد تا به كمك او حكومت از دست رفتهاش را به دست آورد. «كلئوپاترا» با لباسي فاخر و عطري خوشبو ، داخل قاليچهاي كه براي هديه نزد «ژوليوس سزار» ميبردند، پنهان شد. هنگامي كه قالي باز شد و «كلئوپاترا» از درون آن بيرون آمد، بدون اينكه به كسي فرصت اعتراض دهد، لب به سخن گشود و با چنان فصاحتي سخن گفت كه در همان آغاز سخن، سزار فريفته اين زن فتان شد و مسير تاريخ جهان با سخنان «كلئوپاترا» تغيير كرد.
حمايت «ژوليوس سزار» از «كلئوپاترا» موجب شد، در جنگي كه بين خواهر و برادر روي داد، «پتولمي دوازدهم» كشته شود و با كشته شدن او «كلئوپاترا» ملكه و فرمانرواي مصر شد.
ماه عسل تا ماه زهر
ماه عسل «سزار» و «كلئوپاترا» براي مدت يك ماه در طول رودخانه «نيل» آغاز شد و در اين مدت «كلئوپاترا» از سزار باردار شد و در سال 47 قبل از ميلاد پسري به دنيا آورد كه او را «سزاريون» يا پسر سزار ناميدند.
در اين زمان بود كه «ژوليوس» از طرف سناي روم «ديكتاتور مادام الامر» رم معرفي شد. در آن زمان ديكتاتور صفت محترمي بود كه تنها در اختيار افرادي گذاشته ميشد كه اختيارات تام داشتند.
«سزار» در معبد «ونوس» مجسمهاي طلايي از «كلئوپاترا» را نصب كرد و به نمايش گذاشت. او حتي صندلي طلايي براي «كلئوپاترا» در سناي رم تهيه ديده بود تا هر گاه كه مايل بود به مجلس وارد شود و بر جايگاه مخصوص خود بنشيند.
اين خوشبختي با كشته شدن «ژوليوس» در مجلس سنا به ضرب چاقو پايدار نماند.
بازگشت به مصر و مرگ
كلئوپاترا» كه جان خود را در خطر ديد به همراه پسرش به مصر بازگشت و چندي به رسيدگي مشكلات مردم و قحطي گذراند.
سناي رم پس از كشته شدن ژوليوس سزار، يك هيات سه نفري را به جاي او برگزيد. اين سه «اوكتاويان»، «ماركوس آنتونيوس» و «ليپدوس» بودند. «ماركوس آنتونيوس» كه در تاريخ به نام «مارك آنتوني» شناخته شده پس از استقرار حكومت براي توسعه قلمرو رم به سوي شرق لشكركشي كرد.
«مارك آنتوني» پيش از ادامه سفر خود در جزيره «تارسوس» لنگر انداخت و يك كشتي نزد «كلئوپاترا» فرستاد تا او را براي مذاكره با «مارك آنتوني» بياورند. كلئوپاترا كه بار ديگر فرصتي را براي تسخير قلب مرد حاكم بر رم يافته بود، برخلاف ديدار خود با «ژوليوس سزار» با ناوگان عظيم به ديدار او شتافت. اين بار هم موفق شد و «مارك آنتوني» با ديدار اين زن بيست ساله و نازك اندام به او دل باخت. اين ديدار، «مارك آنتوني» را از ادامه لشكركشي خود بازداشت و حتي پس از بازگشت به رم هم تاب دوري نياورد و به عنوان بازديد ملكه مصر به اين كشور سفر كرد. پس از ورود او به مصر به درخواست «كلئوپاترا» آن دو با هم ازدواج كردند.
اندكي بعد در سال 40 قبل از ميلاد «كلئوپاترا» براي «مارك» دختر و پسري دوقلو به دنيا آورد. نام دختر را «سلنه» و نام پسر را «الكساندر هليوس» ناميد. «مارك آنتوني» پس از بازگشت به رم با شركت در سنا به شرح موفقيتهاي خود پرداخت. اما او ميدانست بدون جلب موافقت «اوكتاويان»، رقيب خود نميتواند كاري از پيش ببرد. بنابراين به پيشنهاد «اوكتاويان»، «مارك آنتوني» با خواهر او «اوكتاويا» ازدواج كرد. اما سوداي عشق «كلئوپاترا»، «مارك آنتوني» را راحت نميگذاشت.
او به مصر بازگشت و در جشني، رسما ازدواج خود با «كلئوپاترا» را اعلام كرد. او در مذاكره و قراردادي اداره كشورهاي سوريه، لبنان، فلسطين كنوني و قسمتي از دره اردن را به «كلئوپاترا» واگذار كرد.
«كلئوپاترا» كه در پي تسخير جهان بود، «مارك» را بر آن داشت تا به سوي ايران لشكركشي كند. در اين لشكر كشي «كلئوپاترا» به دليل باردار بودن «مارك آنتوني» را همراهي نكرد و اشكانيان شسكت سختي به «مارك» وارد كردند. «اوكتاويان» از فرصت استفاده كرد و دست به تحريكاتي عليه «مارك آنتوني» زد. مارك آنتوني پس از شنيدن اين اخبار، حكم طلاق «اوكتاويا» را داد.
اين امر باعث شكلگيري جنگي سرنوشت ساز بين «اوكتاويان» و «مارك آنتوني» شد. اين جنگ در سال 30 پيش از ميلاد درگرفت. در هنگام جنگ به «مارك آنتوني» خبر دادند كه «كلئوپاترا» خودكشي كرده است. پس از شنيدن اين خبر او به سبك روميان خود را روي خنجر تيزي انداخت اما مجروح شد. پس از اقدام او به خودكشي به او خبر دادند كه «كلئوپاترا» زنده است. او از همراهانش خواست تا او را نزد «كلئوپاترا» ببرند.
«كلئوپاترا» با ديدن بدن خوني شوهرش آشفته شد. «مارك آنتوني» در دستان او جان داد. «كلئوپاترا» با «اوكتاويان» وارد مذاكره شد تا جان پسر خود را نجات بدهد. كلئوپاترا كه پس از مرگ «مارك آنتوني» چندي را در بستر بيماري گذرانده بود، به محض اينكه احساس كرد حالش بهتر شده است، بهترين لباسش را پوشيد و به بهترين وجه آرايش كرد و با سم مار خودكشي كرد. «كلئوپاترا» در سن 38 سالگي در حالي كه تمام جواهراتش را به بدن خود آويخته بود، درگذشت.
……………………………………..
ژولیوس سزار، امپراتور روم که 12 ژوئیه سال 100 پیش از میلاد( روزی چون امروز ) به دنیا آمد و پانزدهم مارس سال 44 پیش از میلاد در سنای روم ترور شد، در همین روز در سال 47 پیش از میلاد سنای روم را مجبور به پذیرش این باور خود کرده بود که ایران را به دلیل هوش سرشار و وطندوستی مردمانشش از برنامه لشکر کشیهای آینده او حذف کند. وی در آن جلسه سنا گفته بود که به نظر او ایران قدرتی پایدار و همیشگی است. شرح این مذاکرات سنای روم تا به امروز باقی مانده است.
سزار که از سوی سنا برای ده سال دیگر به ریاست قوه مجریه سراسر روم برگزیده شده بود، سالها پیش از آن در جریان تعقیب رقیب خود ” پمپی ” و تصرف مصر ، که از اینجا به منظور قلع و قمع دست نشاندگان پمپی به سوریه رفته بود، در شمال سوریه ( جنوب ترکیه امروز ) با دسته ای از سپاهیان ایرانی به فرماندهی پسر شاه وقت ایران در گیر و مصاف داده بود و با روحیه و تاکتیک جنگی ایرانیان آشنا شده بود. با این که دولت وقت ایران پیش از آن وعده کمک نظامی به پمپی داده بود سزار حاضر نشد بیش از مصافی که ذکر شد با ایران درگیر شود.